سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] کسى که ارج خود نشناخت جان خود را باخت . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 12:2 عصر

شاخص ها و معیارهای تشخیص حق از باطل

رضا صفدری

کمال گرایی و نقص گریزی امری فطری و طبیعی است. تنها بیماردلان و کسانی که از فطرت سالم بیرون رفته اند و پرده بر قلب و گوش و چشم و دیگر منابع شناختی آنان افکنده شده، از کمال گریزان هستند و یا نقص را کمال می بینند و از باب اشتباه در تطبیق به سوی نقص می روند.
حق، کمالی است که هر انسان سالمی به سوی آن گرایش دارد و از نقیض آن یعنی باطل می گریزد. با این همه، مردم بسیاری را می بینیم که به سوی باطل می روند و گرایشی به حق ندارند. پرسش این است که چرا این افراد این گونه عمل می کنند؟ چه چیزی ایشان را از گرایش به امر کمالی و حق بازمی دارد؟ چگونه می توان در جهانی که آمیخته از حق و باطل است و شناخت حق دشوار و گاه ناشدنی می نماید، حق را شناخت و به سوی آن رفت؟
به خصوص آنکه باطل و طرفداران آن نیز خود را حق نشان می دهند و خود را برحق می دانند. در چنین حالتی امر بر بیننده مشتبه می شود و خود را در برابر دو به ظاهر حق می یابد و نمی داند که کدام طرف واقعاً حق است و آن دیگری باطل، از این رو لازم است معیارهایی قرآنی دراختیار او گذاشته شود تا به کمک آنها بتواند به راحتی حق را بشناسد و باطل حق نما را نیز تمیز دهد.
مقاله حاضر درصدد است تا این معیارها را دراختیار خواننده قرار دهد که با هم آن را ازنظر می گذرانیم.

کمال گرایی و حق جویی انسان

انسان موجودی کمال گراست. به سبب همین کمال گرایی است که انسان به سوی حق گرایش می یابد و به سمت آن می رود، زیرا انسان به این باور رسیده که نقیض حق، یعنی باطل، نه تنها نقص است بلکه اصولاً پوچ و هیچ است. از این رو در میزان اعمال در رستاخیز، چنین انسانی، وزنی ندارد. خداوند در قرآن در گزارشی از وضعیت اهل باطل در رستاخیز آورده است کسانی که از حق گریخته و بدان نپیوسته اند، در قیامت سبک وزن می باشند؛ زیرا اهل باطل را چیزی بارشان نیست؛ چون آن چه از هستی، بهره می برد همان حق است اما آنان در فرصت عمر خویش از آن بهره ای نبرده و آن را در خود نیاورده اند.
کمال گرایی انسان موجب می شود تا انسان موجودی حق جو و باطل گریز باشد. اما این که چرا برخی از مردم بلکه بیشتر آنان به سوی باطل می روند؟ می تواند علل و عوامل چندی داشته باشد که قرآن به تحلیل آن پرداخته و همه آن ها را تبیین نموده است.
در تحلیل قرآنی، گرایش به باطل از سوی انسان هامی تواند علل و عوامل چندی داشته باشد که یکی از آن ها اشتباه در تطبیق است که بسیاری از مردم گرفتار آن هستند. به این معنا که شخص به سوی حق گرایش دارد، ولی به عللی، باطل را حق می یابد و آن را به قصد این که حق است می جوید و گرایش به آن پیدا می کند.
اشتباه در تطبیق نیز علل و عواملی دارد که ازجمله آن ها می توان به نقصان در منابع و ابزارهای شناختی شخص اشاره کرد. به این معنا که شخص یک یا چند ابزار شناختی چون بینایی و شنوایی را ازدست داده است. چنان که ممکن است شخص با ازدست قوه درک و تحلیل یعنی قلب، ناتوان از تشخیص حق از باطل شود و باطل را حق بپندارد و به سمت و سوی آن گرایش یابد.
البته قرآن بیان می کند که همه مردم در حالت استوا و اعتدال کامل آفریده شده اند و از ابزارهای شناخت و قوای آن بهره مند می باشند. حتی کسانی که فاقد برخی از ابزارهای شناختی مانند چشم و گوش هستند، ابزارهای دیگر به یاری آنان می آید و به آنها کمک می کند تا قدرت شناخت حق از باطل را پیدا کنند.
به هر حال، هر انسانی به طور طبیعی و فطری از ابزارها و منابع شناختی و تشخیص حق از باطل برخوردار است، به ویژه آن که فطرت و غریزه آدمی به طور طبیعی و خودکار گرایش به حق داشته و از باطل گریزان است؛ زیرا گرایش به کمال و نقص گریزی، طبیعی آدمی است و از آن جایی که حق، امری کمالی است بدان گرایش طبیعی دارد.
از دیگر علل مخالفت با حق و موافقت با باطل، تغییر در فطرت و طبیعت آدمی است. به این معنا که شخص به علل درونی و یا بیرونی، از فطرت سالم و شخصیت متعادل بیرون می رود و نسبت به حق و کمال بیزاری می جوید و به سوی باطل و نقص گرایش می یابد. چنین اشخاصی با پیروی از هواهای نفسانی درونی و وسوسه هایس شیطانی بیرونی، فطرت خویش را تغییر می دهند و نه تنها راه های شناخت حق از باطل را بر خود می بندند بلکه به سوی باطل و نقص به عنوان کمال گرایش می یابند. این گونه است که در شر و بدی، کمال خود را می جویند و در ظلم و ستم، حق را می خواهند. خداوند در آیات قرآنی گزارش می دهد که بسیاری از گمراهان و کافران و مشرکان کسانی هستند که با پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، پرده بر چشم و گوش و قلب خویش افکنده اند و گوش هایشان چنان سنگین شده که صدای سهمگین فرو غلتیدن در چاه ویل باطل را نمی شنوند و زبانه های فروزان آتش جهل و ضلالت و گمراهی را نمی بینند و ناتوان از درک و تحلیل درست وقایع هستند و در درون فتنه ها، دست و پا می زنند و نمی توانند راه را از چاه تشخیص دهند.
در تحلیل قرآنی، این امور و مانند آن آدمی را از تشخیص حق از باطل و کمال از نقص باز می دارد و اجازه نمی دهد تا حق را بشناسد و به سمت و سوی آن برود و از نقص و باطل گریزان شود.

شاخصه های شناخت حق از باطل

چنان که گفته شد، انسان ها به طور طبیعی و فطری به کمال از جمله حق گرایش دارند و از نقص از جمله باطل گریزان هستند مگر آن که در تطبیق حق از باطل اشتباه کنند یا آن که قوای تحلیلی و منابع شناختی خویش را از دست دهند و یا آن را از میان ببرند.
با این همه، در بسیاری از موارد دیده می شود کسانی که در ظاهر، سالم و بر فطرت خدادادی هستند، در تشخیص حق از باطل اشتباه می کنند و یا در انتخاب آن به بیراهه می روند. این مسئله برای توده های مردم بسیار اتفاق می افتد، زیرا توده های مردم از نظر علمی و مقامی به جایگاهی نرسیده اند که اهل بصیرت باشند و توانایی شناخت و تحلیل جامع و کامل امور را داشته باشند و حقیقت را از پس حق نماهای باطل ببینند.
مشکل، زمانی دوچندان می شود که بدانیم از نظر قرآن، دنیا به گونه ای آفریده شده که حق و باطل درهم آمیخته است. این آمیختگی به گونه ای است که تشخیص آن را از هم دشوار و گاه ناشدنی می سازد؛ زیرا آمیختگی آن ها همانند آبی است که خش و خاشاک و کف در آن آمیخته است. (رعد آیه 17 و آل عمران آیه 71) از این رو، زندگی انسان نیز همواره به گونه ای است که حق و باطل در آن آمیخته است و انسان به سادگی نمی تواند حق را تشخیص دهد و به سوی آن برود هر چند که به طور طبیعی و فطری به سوی حق به عنوان کمال گرایش دارد.
تلازم حق و باطل در زندگی بشر (رعد آیه 17) زمانی مسئله تشخیص حق از باطل را دشوار می سازد که بدانیم اصولا باطل همانند بسیاری از انگل ها به حقیقت می چسبد. به این معنا که باطل از خود حیات و بقایی ندارد و این حیات و زندگی را از پیوستگی و آمیختگی با حق به دست می آورد. از سویی باطل خود را به چهره حق نشان می دهد و هرگز در چهره باطل خودنمایی نمی کند؛ زیرا اگر به شکل واقعی خود نمایان شود جز پوچی نیست و کسی به سویش گرایش نمی یابد.
از این رو باطل همواره در چهره حق خود را نشان می دهد و امکان تشخیص ساده و آسان حق از باطل را از مردم می گیرد. باطل از آن جایی که باطل است می کوشد تا با دروغ های بزرگ تر به گونه ای خود را نشان دهد که آدمی گمان برد که اصولا حق همین باطل است؛ زیرا در جلوه گری و آراستن خویش خیلی ماهرتر و فریبنده تر عمل می کند. این گونه است که باطل حق نما، همواره برجسته تر به چشم می آید و زودتر دیده می شود و آسان تر به دست می آید و راحت تر با طبیعت آدمی هماهنگ می شود؛ زیرا باطل حق نما، با طبیعت آدمی در دنیا سازگارتر و با هواهای نفسانی، مرتبط تر و هماهنگ تر است.
بخش بزرگی از آیات قرآنی به مسئله حق و باطل پرداخته است و معیارها و شاخصه هایی برای شناخت و تشخیص آن ارائه داده است. این شاخصه ها گاه با بیان اموری است که حق را به آدمی می شناساند و گاه از طریق اموری است که باطل را از پس هزاران افسانه و گریم و رنگ، شفاف وعریان به نمایش می گذارد و چهره زشت و کریه باطل را آشکار می سازد.
در این جا به برخی از معیارهای شناخت حق از باطل اشاره می شود؛ این شاخص ها از جمله مهم ترین آن هاست که انسان با بهره گیری از آن به سادگی می تواند راه خویش را بیابد و از دام هزار چهره باطل بگریزد.
1- سودمندی: یکی از مهم ترین شاخصه هایی که قرآن برای تشخیص حق از باطل ارائه می دهد، سودمندی حق است. به این معنا که حق اصولا برای آدمی و هدف او سودمند می باشد. اگر انسان نسبت به فلسفه آفرینش و هدف زندگی آگاهی و شناخت داشته باشد، می داند که هدف زندگی برتر و والاتر از خواسته های زودگذر دنیایی و پاسخ گویی به نیازهای قوای نفسانی است از این رو، هر چیزی که تنها به همین خواسته های زودگذر پاسخ دهد و برای آن فراهم آمده باشد، نمی تواند حق باشد، مگر آن که این پاسخ گویی در راستای همان هدف کلی و اصلی آفرینش باشد. به عنوان نمونه اگر پاسخ گویی به شهوت غذایی و یا جنسی، به قصد پاسخ گویی به یک نیاز طبیعی و بهره گیری از آن برای افزایش فرصت و توان پاسخ گویی به نیاز اصلی بشر یعنی سعادت و خوشبختی ابدی باشد، می تواند این بخش از پاسخ گویی به نیازهای قوای طبیعی و غریزی پاسخ گویی حقانی باشد، ولی اگر این پاسخ گویی اصالت پیدا کند و همه سرمایه وجودی انسان را به خود اختصاص دهد و اجازه ندهد تا انسان از آن برای اهداف اصلی و کلان سود برد، چنین پاسخ گویی باطل خواهد بود، زیرا وی را سرگرم جزئیات ناپایدار کرده و از هدف اصلی بازداشته است. در حقیقت شخص از این پاسخ گویی، سود واقعی برنگرفته هر چند که گمان سودی زودگذر از ناحیه پاسخ گویی به این نیاز طبیعی به دست آورده باشد.
خداوند در آیات سوره عصر به این نکته تأکید می کند که بسیاری از مردم گمان می کنند که سود می برند در حالی که از سرمایه وجودی خویش همواره زیان می دهند؛ زیرا فرصت عمر با سرگرمی به پاسخ گویی به نیازهای جزیی از دست می رود و شخص سود اصلی را فراموش می کند بنابراین سرگرم شدن به هواهای نفسانی و پاسخ گویی به آن چه سودمندی واقعی نیست بلکه خسران و زیان واقعی است، به عنوان باطل قلمداد شده است.
2. ماندگاری: دومین معیاری که قرآن برای شناخت حق از باطل به ویژه در دنیای تلازم حق و باطل و آمیختگی آن ها ارائه می دهد، ماندگاری حق است. به این معنا که حق از خصوصیت پایداری و مانایی برخوردار است درحالی که باطل از چنین ویژگی محروم می باشد. خداوند در آیات 17 سوره رعد و 18 سوره انبیاء به ماندگاری و پایانی حق به عنوان یک شاخص و معیار اصلی و جامع توجه داده است. در آیه 17 سوره رعد با آوردن تمثیلی زیبا باطل را به کف آبی همانند کرده که از پایداری برخوردار نمی باشد درحالی که آب نه تنها پایدار و ماناست بلکه با باقی ماندن در زمین به انسان و دیگر موجودات زمین سود می رساند. خداوند می فرماید: انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیه أو متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فیدهب جفاء و أما ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض کذلک یضرب الله الأمثال؛ از آسمان آب فرستادو هر رودخانه به اندازه خویش جاری شد، و آب روان، کف، برسرآورد و از آنچه بر آتش می گدازند تا زیور و متاعی سازند نیز کفی بر سرآید، خدا برای حق و باطل چنین مثل زند؛ اما کف به کناری افتد و نابود شود و آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار بماند.خدا این چنین مثل می زند.
از نظر قرآن آمیختگی حق و باطل در دنیا همانند آمیختن گوهرهای گرانبها با سنگ است که به سادگی وآسانی نمی توان آن ها را جدا کرد، بلکه این آتش فتنه است که سره را از ناسره جدا می کند و موجب می شود تا زر وسیم گرانبها از درون سنگ های عظیم بیرون آید، درحالی که سنگ بزرگ است و بیشتر به چشم می آید و تنها ریشه ها و رشته ها و دانه هایی از زر به چشم می آید، ولی وقتی این سنگ در آتش فتنه قرار گیرد، زر آن جدا می شود و حقیقت آن آشکار می گردد. در آتش فتنه، زر سرخ حق، روشن و درخشان بیرون می آید و از مانایی و پایداری بیشتری برخوردار می باشد. حقیقتی که در زندگی میان باطل ها نهان شده و آمیزه حق و باطل همواره در پیش دیدگان ما قرار دارد، در زمان آتش فتنه آشکار می شود و به سبب آن که حق است می ماند و باطل در درون آتش فتنه ها ذوب می شود و از میان می رود.
3. مطابقت با فطرت: از دیگر ویژگی های حق آن است که همواره مطابق با فطرت و طبیعت سالم بشر است. از این رو حتی کودکان که بر فطرت و طبیعت سالم الهی هستند، آن را می شناسند و می پذیرند. تنها انسان هایی که فطرت و طبیعت سالم خود را ازدست داده اند، به سوی حق گرایش ندارند و از آن گریزانند.
خداوند در آیاتی که داستان گاو بنی اسرائیل را تعریف می کند به علت حق گریزی این دسته از یهودیان که از اشراف یهود بودند اشاره می کند. در این داستان که در آیات 76 تا 47 سوره بقره بیان شده، به این نکته اشاره شده که علت مخالفت اشراف یهود با اجرای حدود خداوندی که حکم حق بود، قساوت قلب ایشان بوده است. دل های اشراف یهودی به سبب پیروی از وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی به گونه ای درآمده بود که خداوند آن را چون سنگ بلکه سخت تر از آن دانسته است. از این رو سخن حق را نمی پذیرفتند و با آن مخالفت می ورزیدند. به هرحال، از نظر خداوند قلوبی که بر فطرت و سلامت آن باقی باشد، گرایش به حق دارد. لذا با استفاده از این شاخصه می توان دریافت که آن چه انسان سالم به آن گرایش دارد، حق می باشد. (انبیاء آیه 55)
4. عقلانیت: از دیگر شاخصه هایی که قرآن بیان می کند، عقلانیت است. به این معنا که حق، مطابق عقل می باشد و عقل بشری به سادگی حق را می شناسد و بدان گرایش پیدا می کند. البته می توان گفت که فطرت و عقلانیت، شاخصه های درونی بشر است. به این معنا که فطرت سالم و عقل مستقل، حکم می کند که ظلم قبیح است و عدالت حسن می باشد. چنین قضاوت و داوری عقل و فطرت سالم، در حقیقت بیانگر حق بودن عدالت و باطل بودن ظلم است. انسان ها اگر بر فطرت سالم، تربیت و پرورش یابند و محیط اجتماعی آنان آلوده نباشد، به طور طبیعی به حق گرایش خواهند داشت و عقل ایشان حق را تشخیص و تأیید کرده و فطرت سالم به سوی آن گرایش می یابد. البته قرآن گزارش می کند که برخی از جوامع به سبب آن که آلوده شده اند این فرصت را از مردم می گیرند که بر پایه فطرت سالم رشد پیدا کنند و لذا عقل ایشان به عوامل بیرونی بسته می شود و توانایی درک درست و تحلیل صحیح نخواهد داشت. از جمله این اقوام می توان به قوم نوح اشاره کرد که قرآن می فرماید آنان جامعه را چنان ساخته بودند که کودکان، بیرون از فطرت، زاده و رشد می یافتند و کفر و فجور به جای توحید و عدالت و اعتدال، فطرت ایشان شده بود. (نوح آیه 72)
5- اعتدال و تعادل: از دیگر شاخصه های حق آن است که همواره بر پایه عدالت، اعتدال و تعادل است. به این معنا که هرگز به سوی افراط و تفریط گرایش نداشته و ظلم دو سویه را برنمی تابد. حق، اصولا مبتنی بر اعتدال و عدالت است. از این رو هرگونه افراط و تفریطی چون اسراف، فجور، ظلم و تجاوز به معنای باطل می باشد و اگر به مواردی که قرآن به عنوان امور باطل از آن تعبیر کرده توجه شود، به آسانی می توان دریافت که شاخص اصلی حق همان استواری آن بر عدالت و اعتدال و تعادل می باشد.
6- مطابقت با وحی: همان گونه که حق، مطابق با فطرت و عقل سالم است، مطابق و سازگار با وحی نیز می باشد. خداوند در آیاتی چون 185 سوره بقره و نیز 3 و 4 سوره آل عمران و آیه نخست سوره فرقان به این شاخصه حق توجه می دهد و می فرماید که اصولا حق نمی تواند مخالف با آموزه های وحیانی باشد و هر جایی دیده شود که امری مخالف آموزه های وحیانی است می توان یقین کرد که آن چیز باطل می باشد و هیچ بهره ای از حق نبرده، هر چند خود را به حق آراسته و در جامه حق، خودنمایی کند.
7- بصیرت زایی: اصولا حق به سبب ویژگی که دارد، بصیرت زاست و باطل در مقابل، بصیرت زداست. به این معنا که حق، پرده های سنگین و سهمگین را کنار می زند و موجب می شود تا انسان باطل امور و پیامدهای طبیعی آن را درک کند؛ در حالی که باطل می کوشد تا بصیرت را از آدمی بردارد و چشمانش را بر پیامدها و آثاری که بر آن بار می شود ببندد؛ زیرا با آشکار شدن پیامدها و آثار، به سادگی دانسته می شود که آن امر، چیزی جز باطل نبوده است. این گونه است که باطل همواره بر هیاهو، غوغاسالاری و تیره کردن امور مبتنی است و از شفافیت و روشنی واقعی امور هراس دارد، زیرا به سادگی چهره باطلش آشکار می شود و رسوا می گردد. اهل باطل همواره بر عمل گرایی تأکید می کنند و به پیامدها به ویژه در بلندمدت کم تر توجه می دهند و یا اصولا آن را می پوشانند تا آشکار نشود. در مقابل، حق، خواهان شفافیت امور، آشکار ساختن پیامدهای کوتاه و بلند می باشد و حتی به آخرت امر در قیامت و رستاخیز نیز توجه می دهد.
8- وحدت زایی: حق، گرایش به وحدت دارد، زیرا ریشه در توحید و یکتایی آفریدگار و پروردگار دارد. از این رو همواره حق موجب وحدت و اتحاد مردم می شود چنان که قرآن و اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) این گونه بودند؛ زیرا حق هرگز به تفرقه و اختلاف دعوت نمی کند و حتی با آن مبارزه و مخالفت می ورزد. آیاتی چند از قرآن به این شاخصه توجه داده که از جمله می توان به آیه 213 سوره بقره اشاره کرد که در آن جا شاخصه باطل را تفرقه گرایی و ایجاد اختلاف در میان مردم می داند.
9- ایمان زایی: حق، اصولا مخالف کفر و شرک و نفاق است و مهم ترین عامل ایمان در بشر می باشد. از این رو خداوند در آیه 34 سوره سبا، کفر را نتیجه طبیعی باطل گرایی دانسته و به مردم هشدار داده است که یکی از راه های شناخت باطل از حق آن است که آن چیز آیا آدمی را به سوی ایمان سوق می دهد یا به سوی کفر و شرک می برد.
01- نیک فرجامی: اصولا پایان حق به فرجام نیک ختم می شود. بنابراین هر چیزی که فرجام بدی داشته باشد نمی تواند حق باشد. از این رو خداوند در آیات 2 و 3 سوره محمد از شاخصه های مهم حق، نیک فرجامی آن دانسته است. انسانی که دارای فطرت سالم و عقلانیت کامل و سالم باشد، در می یابد امری که به آن گرایش دارد آیا از اموری است که فرجام نیکی دارد یا ندارد؟ اگر امری دارای فرجام بدی باشد نمی تواند حق باشد و چیزی جز باطل نیست. به عنوان نمونه اگر حضور مستکبران در جامعه ای، مورد علاقه گروه ها و افرادی باشد، بی گمان نمی توان آن را گرایش به حق دانست، زیرا اصولا حضور مستکبران جز تباهی و فساد و ظلم چیزی به دنبال نخواهد داشت. براین اساس اگر کسی از استکبار فرد و یا گروهی آگاه باشد و خواهان حضور آنان گردد بی گمان خواهان حضور باطل است؛ زیرا این حضور، چیزی جز بدبختی و بدفرجامی نصیب جامعه نخواهد کرد.
11- اصلاح سازی: از دیگر شاخصه های شناخت حق از باطل آن است که به تبعات و پیامدهای چیزی توجه شود. در حقیقت یکی از راه های شناخت توجه به پیامدهای آن است. اگر امری، انسان را به سوی هنجارها سوق دهد و یا رفتارهای خوب و نیک را در آدمی پدید آورد، آن امر می بایست امر حقی باشد، زیرا اصولا باطل نمی تواند پیامدهای خوب و نیکی به همراه داشته باشد و در نهایت آدمی را به سوی رفتارهای زشت سوق می دهد.
اصولا گرایش به حسادت (بقره آیه 109)، تعصبات بیجا (سباء آیه 34) اسراف و تبذیر و مانند آن نمی تواند ریشه در امور حقانی داشته باشد، بلکه امور حقانی اموری هستند که آدمی را به سوی کارهای نیک و صالح می کشاند و رفتارهای وی را اصلاح می کند. براین اساس باید گفت که حق اصولا اصلاح ساز است و رفتارها و کردارهای آدمی را اصلاح کرده و از فساد و افساد باز می دارد. (مائده آیه 28)
21- رهایی از سرگردانی: از دیگر شاخصه های حق آن است که آدمی را از سرگردانی و تردید رهایی می بخشد. نوساناتی که در آدمی وجود دارد به سبب آن است که حق را از باطل نشناخته ولی هرگاه انسان حقی را یافت، از ویژگی های حق آن است که دل آدمی را آرام می کند و اطمینان خاصی را به آدمی می بخشد. از این رو قرآن، ایمان به خداوند و گرایش به توحید و عمل براساس آموزه های قرآنی و انجام کارهای عادلانه و صالح و مانند آن را که حق می باشند، عامل مهمی در آرامش و اطمینان افراد معرفی می کند. به هرحال حق، از چنین ویژگی ای برخوردار است باشد که آدمی بر پایه آن از سرگردانی رهایی می یابد (ق آیه 05) و تردید و شک بردار نمی باشد. (بقره آیه 2 و آیات دیگر)
این ها برخی از شاخص ها و معیارهای قرآن برای تشخیص حق از باطل است که می توان با بهره گیری از آن دریافت که امری که اکنون در زندگی با آن مواجه است حق می باشد یا باطل؟ به عنوان نمونه حق هرگز دروغ را برنمی تابد و هرجا دروغ آمد حق از آن جا رخت برمی بندد، زیرا دروغ چیزی جز باطل نیست و حق نمی تواند در کنار نقیض خود بماند.همه اموری که بر پایه دروغ شکل می گیرند، امور باطل هستند و از مانایی و پایایی سود نمی برند و برای انسان نیز سودمند نیستند. هرچند که در کوتاه مدت به ظاهر سودی به شخص می رسد که گاه در بلند مدت زیان آن چندین برابر از آن است. اگر انسان حق را ببیند و بشناسد و در مسیر آن گام برندارد، باید بداند که اگر حق را انتخاب نکرده به یقین باطل را برگزیده است، زیرا نسبت میان حق و باطل، سلب و ایجاب یعنی نقیضین است. پس هرجا یکی آمد دیگری رفت؛ چنان که حافظ شیرین سخن می فرماید: «دیو چو بیرون رود فرشته در آید».

.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 11:58 صبح
 
معجزه علمی قرآن کریم ،محاسبه سرعت نور

احسان کوثری نیا* زهرا اخوان صفایی
چکیده

بالاترین سرعت درجهان طبیعت، یا همان سرعت نور درخلأ درسه آیه از آیات شریفه قرآن کریم (سوره یونس، آیه5 ،سوره انبیا، آیه33 وسوره سجده ،آیه5) اشاره شده که این مقدار ثابت اساسی جهانی را با حرکت سامانه زمین-ماه بیان فرموده است. تفسیرجدید ومبتنی برتئوری نسبیت که از این تعریف قرآنی ارائه شده، مقدار سرعت نور را برابر 299،792،5=c کیلومتر برثانیه به دست می دهد،که انطباق حیرت انگیزی با مقدار مورد قبول جهانی آن دارد. این نتیجه شگفت انگیز،در واقع تأکیدی بر یکپارچگی جهان مادی ،صحّت نظریه نسبیّت خاص وحقّانیت قرآن کریم است.

کلید واژه ها:

اعجازعلمی قرآن ، سرعت نور،نظریه نسبیت، سامانه زمین - ماه.

مقدمه

سرعت نور درخلأبه تعداد کمی از ثابت های اساسی فیزیک مربوط است ؛اگر چه بین همه ثابت های اساسی نیز ،این مقدار از جایگاه پراهمیتی برخوردار است ،چراکه در شاخه های گوناگون علم فیزیک کاربرد دارد.اغراق نیست اگر گفته شود که داستان تعیین سرعت نور با تاریخ دقیق علم فیزیک برابراست و این داستان همچنان نیز ادامه دارد .(1)از دوران یونان باستان تا قرون وسطی ،سرعت نور بی نهایت پنداشته می شد.ارسطو معتقد بود که نورآناً منشر می شود!در قرن یازدهم میلادی ،یک دانشمند مسلمان به نام «الحسن »،اعلام کرد که سرعت نورعدد محدودی است .گالیله (1600میلادی )سعی کرد تا سرعت نور را اندازه گیری کند اما موفق نشدو ابراز کرد که سرعت نور را با استفاده از خسوف های قمر مشتری اندازه گیری کرد .او به عدد غیردقیق 215،000کیلومتر بر ثانیه رسید ،زیرا قطر مدار دوران زمین دقیقاًشناخته نشده بود .از قرن هفدهم میلادی به بعد ،آزمایش های انجام گرفته نشان دهنده پیشرفت روش ها و تکنیک های تعیین سرعت نوربوده است (2)
عددی که فرومه به دست آورد تا مدت زیادی به عنوان دقیق ترین مقدار سرعت نور شناخته می شد،تا اینکه در سال 1983از تداخل سنجی تابش نورلیزر برای تعیین دقیق سرعت نوراستفاده شد.مطابق به مؤسسه ملی استاندارد آمریکا سرعت نور برابر است با :C=299792,4574+0,0011km/sو مطابق با آزمایشگاه ملی فیزیک بریتانیا برابراست با :
C=299792,4590+0,0008km/s
تعریف جدید متر (واحد طول )نیز دراکتبر 1983درکنفرانس عمومی «اوزان و مقادیر »برمبنای سرعت نور به این صورت ارائه شد :«یک متربرابربا مسافتی است که نور در خلأدر فاصله زمانی 1/299792458ام ثانیه می پیماید ».تثبیت مقدار سرعت نور پس از تعریف مقدار متر بر اساس آن هنوز به معنی آن نیست که داستان این ثابت بنیادین به پایان رسیده است .(3)پرسش های متعدد دیگری درباره رابطه میان این ثابت چند وجهی و رمزآلود با نظریه نسبیت وجود دارد.
حکم دوم نظریه نسبیت خاص آلبرت انیشتین (1905میلادی )می گوید :«سرعت نور در خلأ در تمامی دستگاه های اینرسی و در تمامی جهات ثابت بوده و هیچ وابستگی به سرعت منبع یا سرعت ناظر ندارد »پاؤلی (1958میلادی )می گوید که داده های به دست آمده از ستارگان دوقلو تا حدی صحت این حکم را نشان می دهد .مطابق با نظریه نسبیت عام انیشتین ،(1917میلادی )قانون ثابت بودن سرعت نور در خلأ نمی تواند در هر شرایطی معتبرباشد چرا که انحنای پرتوهای نورتنها با متغیر بودن سرعت آن امکان پذیراست .انیشتین این تناقض میان نظریه های نسبیت خاص و عام خویش را در مقاله اش این چنین برطرف می کند :(1917میلادی )«نتایج نظریه نسبیت خاص تنها هنگامی معتبراست که تأثیرمیدان های گرانشی حذف شود».
شرط اعتبارحکم دوم نظریه نسبیت خاص دراین مقاله گرفته می شود ،چرا که ثابت بودن سرعت نور نیاز به فضای خلأ مطلق دارد.از دیدگاه انیشتین برای دستیابی به خلأ، تخلیه حجمی از فضا از اتم ها ،مولکول ها و ذرات کافی نیست ،بلکه باید بتوان از میدان گرانشی نیز رهایی یافت .از این رو دراین مقاله اثر میدان گرانشی خورشید برحرکت مداری مرکز -محور ماه حذف می شود و طبق فرمولی که قرآن کریم ارائه کرده ،رابطه استاندارد مرجعی برای بزرگترین سرعت کهکشانی بیان می شود.(4)

حرکت مدار ماه در قرآن

چهارده قرن پیش ،قرآن ،کتاب مقدس مسلمانان از سوی خداوند برای هدایت بشریت به پیامبراسلام وحی شد.مسلمانان از تقویم قمری برای محاسبه زمان استفاده می کنند .قرآن کریم می فرماید :«او (خداوند )همان کسی است که خورشید را درخشان و ماه را تابناک قرار داد و برای ماه جایگاه هایی قرار داد تا شما سال ها و محاسبه آنها را بدانید .خداوند همه اینها را نیافرید مگربه حق .و او اینچنین نشانه هایش را برای خردمندان بیان می کند ».(یونس آیه 5).(5)
سال قمری دوازده ماه است و هر ماه با دوران کامل حول زمین تعریف می شود .قرآن کریم این مدارحرکت ماه را این چنین بیان می کند :«و او (خداوند )کسی است که شب وروز و خورشید و ماه را آفرید ؛که هر کدام در مدارخویش شناوراند ».(انبیاءآیه33)همانگونه که مشاهده می شود ،وجود مدارحرکتی برای هریک از اجرام آسمانی مانند ماه و خورشید یک حقیقت جالب علمی است که دراین آیه شریفه بیان شده ،حقیقتی که تنها چند صد سال پیش توسط دانش نوین کشف شد.(6,7)
امروزه مفهوم سال قمری گستردگی وسیعی پیدا کرده است ،همانگونه که می دانیم ،ماه نزدیک ترین همسایه و همراه ما در فضا است.غالبا گفته می شود که زمین و ماه یک مجموعه سیاره دوقلو را تشکیل داده اند.همچنان که ماه در مدار خود دور زمین دوران می کند، تغییر در موقعیت های نسبی ماه ،زمین و خورشید باعث تشکیل فازهای گوناگون ماه می شود.فاصله زمانی بین دو ماه نو 29,53روز است و ماه تقویمی نامیده می شود.با توجه به گردش زمین و ماه به دورخورشید ،موقعیت ماه نسبت به ستارگان تغییر می کند .مدت زمانی که ماه به همان موقعیت قبلی خود (از دیدگاه ناظر روی زمین )باز می گردد را ماه نجومی (برابر 27,32روز )می نامند که نمایانگر کل زمان واقعی گردش ماه در مدارخویش است.مدارماه نیز تقریباً دایره ای شکل بوده و شعاع متوسطی برابر384264کیلومتر دارد
جدول 1مقادیر مربوط به زمانهای ماه قمری و روز زمینی
تقویمی
نجومی
مدت
29،53059
27،321661روز =655،71986ساعت
ماه قمری
24ساعت=86400ثانیه
23ساعت و 56 دقیقه و 4،0906ثانیه=86164،09063
روز زمینی
هدف از این کار تعیین بزرگترین سرعت فیزیکی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است .دراین محاسبات لازم است از سیستم مختصات ثابت نسبت به ستارگان استفاده شود ،لذا از مقادیر مربوط به ماه قمری و روز نجومی بهره گرفته خواهد شد.
طول مدار گردش ماه و زمان یک روز زمینی مطابق با این آیه شگفت انگیز می تواند بیانگرسرعت ثابت و جهانی یک امر کیهانی باشد.«(خداوند)امر گیتی را از آسمانها به زمین فرمانروایی می نماید .آنگاه این امر درفاصله یک روز که معادل هزار سال مطابق با محاسبه شما است به سوی او حرکت می کند ».(سجده ،5)این آیه شریفه با ارجاع به یک امرجهانی که خداوند می آفریند و فرمان می دهد آغاز می شود.این امر درکل کهکشان حرکت می کند ،به گونه ای که در یک روز مسافتی را می پیماید که ماه طی هزار سال قمری (یعنی 12000ماه نجومی )طی می کند .اکنون می توان سرعت حرکت این امر را محاسبه نمود .رابطه استنباط شده از آیه شریفه فوق را می توان به صورت زیر نوشت:
مسافتی که امرکیهانی در خلأطی یک روز نجومی می پیماید معادل 12000برابر طول مدار دوران ماه دور زمین یعنی :
ct=12000L
که درآن Cسرعت امر کیهانی ،tزمان یک روز نجومی (که برابر است با زمان یک دوران کامل زمین حول محور خود نسبت به سیستم مختصات ثابت ،نسبت به ستارگان که برابر با 23ساعت و 56دقیقه و 4,0906ثانیه 86164,0906=ثانیه است )و Lبرابراست با مسافتی که ماه در یکماه نجومی دور زمین دوران می کند ؛به عبارتی Lبرابر با طول کل مداردوران ماه حول زمین بوده بدون آنکه تداخل های حرکت مارپیچی ناشی از دوران زمین حول خورشید در نظر گرفته شود ؛به بیان دیگر طول مدارماه بدون در نظر گرفتن میدان گرانشی خورشید محاسبه می شود.
چنانچه Vسرعت مداری متوسط اندازه گیری شده ماه باشد ،که از شعاع متوسط مدار دوران ماه ،Rبه دست آمده و نسبت به زمین درحال دورانی انتقالی ،اندازه گیری می شود،آنگاه می توان نوشت :
(2) V=2
با جایگذاری R=384264وT(ماه قمری نجومی )برابر با 655,71986ساعت ،مقدار Vبه دست می آید:
v=2×3،1416×384264/655،71987=3682،.7km/hr
این مقدار درکتاب های علمی دانش نجوم موجود بوده و سازمان تحقیقات فضایی آمریکا (NASA)آن را پذیرفته است .(8)زاویه a(شکل 1)زاویه ای است که سامانه زمین -ماه طی مدت یک ماه نجومی (برابر 27,321661روز)حول خورشید طی می کند.با داشتن مدت زمان دوران کامل زمین حول خورشید (یا یک سال شمسی برابر با 365,25636روز )می توان مقدارaرا محاسبه کرد :
a=27،321661×360/365،25636=26،92848
از این رو زاویه aثابت مشخص این سامانه بوده و بستگی به زمان ماه و سال دارد. از آنجا که وجود خورشید موجب بروز تغییراتی درخواص هندسی مکان و زمان می شود ،لازم است تا اثرات گرانشی آن بر سامانه زمین -ماه را حذف کرد تا شرط اعتبارحکم دوم نسبیت خاص برقرار شود .به عبارت دیگر باید حرکت دوران ماه حول زمین را بدون درنظر گرفتن حرکت سامانه زمین -ماه حول خورشید درنظر گرفت .بنابراین مؤلفه سرعت V0=V cos aبیانگرسرعت مداری است (همانگونه که در شکل 1 نشان داده شده )و برای محاسبه طول کل مدار ماه Lبا فرض ثابت بودن زمین به کار می رود.
(3) L=V cos a×T
از روابط (1)و (3) طبق این آیه شریفه قرآن فرمول جدیدی برای سامانه زمین -ماه می توان ارائه کرد:
ct=12000, Vcos a×T(4)=
5)c=12000 Vcos a×T/t
باجایگذاری مقادیر tوTاز جدول 1برای مقادیر نجومی و مقدار سرعت مداری ماه برابر V=3682,07km/hrکه توسط ناسا اندازه گیری شده و مقدار cos a=cos 26,92848=089157،می توان سرعت امرآسمانی را از رابطه(5)که توسط قرآن کریم بیان شده محاسبه نمود .
c=12000×3682,07× 0,89157×655,71986 /86164,0906
=>c=299792,5km/s
با مراجعه به مقدار پذیرفته شده جهانی سرعت نور c=299792,458km/sانطباق حیرت انگیزی دیده می شود.می توان نتیجه گرفت که امر پروردگار که در این آیه شریفه اشاره شده مشابه نور بوده و با سرعت حداکثر درخلأحرکت می کند ؛همانند تمامی امواج الکترومغناطیس ،امواج گرانشی و نوترینوها که با این سرعت بیشینه در کهکشان هاحرکت می کنند.
باید اشاره کرد که هیچ مشاهده علمی مبنی بر متغیربودن سرعت نورنسبت به زمان وجود ندارد .اصل ثبات سرعت نور در نظریه نسبیت خاص ارتباط جالبی با مکانیک فضایی سامانه زمین -ماه پیدا می کند .با مراجعه به رابطه (4)و جایگذاری سرعت Vاز رابطه (2)می توان شعاع متوسط مدار دوران ماه را به دست آورد .
R=C/12000×2 cosa×t(6
به این ترتیب شعاع متوسط مدار دوران ماه Rمستقیماًبا مدت زمان روز زمینی به این ترتیبtمتناسب است .این نتیجه جدید که از فرمول قرآنی فوق استنباط می شود بسیار مهم بوده و در واقع قانون بقای مومنتوم در سامانه زمین ماه را بیان می کند .همچنین تأثیراثرکشندگی و تغییرات جاذبه بر این سامانه را نیزبیان می کند (9)
مطابق با نظریه کیهان شناسی دیراک ،ثابت جهانی گرانش Gباید نسبت به زمان متغیر باشد ،یعنی با گذشت عمرجهان Tطبق رابطه دیراک از مقدار آن کاسته شود [10،11]
که در آن eبار الکترون و mوpبه ترتیب جرم های الکترون و پروتون است.مطابق قانون نیوتون ،تغییرات گرانش بر شعاع مدار دوران ماه مطابق با رابطه زیر تأثیر می گذارد:
R=h2%m2M×1%G(8)
که درآن hمومنتوم زاویه ای ماه حول زمین و mوM نسبت به زمان ثابت باقی می ماند ،شعاع Rنسبت معکوس با مقدار Gپیدا می کند .به این ترتیب ارتباط دادن سه رابطه آخرمی تواند انجام مطالعات آتی در زمینه کیهان شناسی را تسهیل کند.

نتیجه

دستیابی به یک رابطه جدید نجومی میان شعاع مداردوران ماه Rو زمان روز زمینی tکه برمبنای تفسیرنسبیتی ،از یکی از آیات قرآن درزمینه کیهان شناسی برداشت می شود،موضوعی بسیارحائزاهمیت و درخور توجه است.این آیه شریفه در واقع اشاره ای به بزرگترین سرعت گیتی یا همان سرعت نوردرخلأ دارد.این مقاله جهانی بودن و ثابت بودن مقدار اساسی بزرگترین سرعت کیهانی را اثبات کرده ،نشان می دهد که قرآن کریم کتاب بسیار ارزشمندی بوده که مطالعه آن باید با دقت و تیزبینی خاصی انجام شود ؛چرا که پدید آورنده آن ،همان خالق گیتی است.

کتابنامه

1.Rush J H,The speed of light,Scientific American p 67,August,1955
2.Halliday and Resnick ,Physics,John Wiley and Sons Inc,New York, 1996
3.Filonovich S.R,The Greatest Speed,Mir Publishers Moscow1986
4.Pauli W., Theory of Relativity,Pergmann Press,Oxford,1958
5.Yusuf,Ali,The meaning of the Glorious Quran,Dar Al-Kitab Al Masry
6.Mansour,Hassab and EL-Naby,The GLorious Quran and Modern Science,General Egyptian Book Organization Boulac Cairo,1990.
7.Bucaill,Maurice,The Bible, The Quran and Science, North Imerican Trust Publication,1979
8.Mitton J.,Astronomy,Faber and Faber London,P.20,1978
9.Long Charles E.,Discovering the universe Harper&Row Publishers,P.63,1980
10.Illingworth Valerie,Macmillan Dictionary of Astronomy,The Macmillan Press Ltd.,London,1985
11.Narlikar J.,The Structure of the Universe,Oxford Univ.Press,P.139,172,175,
.1977
منبع:نشریه مجموعه مقالات قران و علم



ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 11:49 صبح
 
مهجوریت قرآن و راههای زدودن آن (قسمت اول)

محمد اسماعیل زاده
چکیده

مهجوریت قرآن به معنای راه نیافتن تعالیم انسان‌ساز قرآن در زندگی مسلمانان است که رسول اکرم(ص) درسورة مبارکة فرقان شکایت خود را از امتش به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن به درگاه الهی عرضه می‌دارد. نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن برقرآن، تدبر و اندیشه نکردن در قرآن و از همه مهمتر عمل نکردن به قرآن از مصادیق مهجوریت قرآن است. از عوامل مهجوریت قرآن می‌توان به کنار گذاشتن اهل بیت(ع) از صحنة اجتماع، پیروی مردم از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی، عدم توجه مردم به نقش سازندة قرآن در زندگی و گسترش خرافات در جامعه اشاره کرد. به مهجوریت کشیده شدن قرآن در جامعه پیامدهای ناگواری را به همراه دارد، که متروک شدن شریعت، گسسته شدن رشتة اتحاد و برادری در جامعه، جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن، رانده شدن حاملان و عاملان قرآن از صحنة اجتماع، عدم راهیابی دستورات قرآن به زندگی روزانة مردم از پیامدهای مهم آن است. اعتقاد و باور جامعه به الگو بودن قرآن در تمام ابعاد، تصحیح فرهنگ استفاده از قرآن در بین افراد، توجه به معانی و مفاهیم قرآن، عمل کردن دست اندرکاران قرآن به دستورات قرآن، دعوت افراد جامعه به تدبر و اندیشه در قرآن، نگاه ویژة آموزش و پرورش به درس قرآن، توجه خاص مراکز علمی ـ فرهنگی به مباحث قرآنی و محور قرار دادن قرآن در سخنرانی‌ها، از جمله اموری است که می‌تواند به رفع مهجوریت از قرآن کمک شایانی بکند.

مقدمه

خداوند متعال انسان را آفرید و او را به قوای بسیاری مجهز کرد"وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛1 وخدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمی‌دانستید بیرون آورد و برای شما گوش و چشمها و دل‌ها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید." و هدف این بود که انسان راه خود را به سوی سعادت دریابد.
برای اینکه انسان در مسیر تکامل دچار انحراف نشود او رااز درون به نیروی عقل و تفکر مجهز کرد و از بیرون با فرستادن پیامبران الهی زمینه را برای رشد و کمال او فراهم ساخت. پیامبران پی درپی آمدند"ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا؛2 باز فرستادگان خود را پیاپی روانه کردیم." تا اینکه نوبت به پیامبر آخرالزمان رسید. جامعه‌ای که نبی مکرم اسلام(ص) در آن مبعوث به رسالت شد، جامعه‌ای بود که از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیار فقیر بود و وضعیت اقتصادی مساعدی هم نداشت. تنها از حیث ادبیات و بلاغت سخن بود که عرب‌ها در آن روزگارتا حدودی توانا بودند. با آمدن قرآن، ادبای آن زمان، به برتری کلام قرآن بر تمام ادبیات آن دوره اعتراف کردند، اگرچه بسیاری از ایشان مفاهیم قرآن را نپذیرفتند.
اما آنچه آورندة کتاب به دنبال آن بود فقط بلاغت و شیوایی قرآن نبود، بلکه قرآن کتابی بود که باید در زندگی این مردم پیاده می‌شد و آنها را از این وضعیت نجات می‌داد و به تعبیر قرآن "...وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا... ؛3 و نعمت خدا را برخود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید."
پیامبر اکرم (ص) تعالیم انسان ساز قرآن را در طول بیست و سه سال و به تدریج بر مردم خواند "وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلا؛4 و قرآنی باعظمت را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم." و ضمن عمل به دستورات آن توانست یک جامعة ایده آل اسلامی را بنیانگذاری کند. طولی نکشید که مسلمانان در اثر عمل به دستورهای آن توانستند قدرتهای بزرگ روزگار را تحت سلطة خود در آورند و خودشان را به عنوان قدرت آن روزگار مطرح کنند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) تا زمانی که در قید حیات بود به دو کارخیلی سفارش کرد. اولین سفارش پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و عمل به دستورات آن بود و در بیانی نورانی فرمود:"فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فانه شافع مشفع و ماحل مصدق، ...؛5 پس هنگامی که فتنه‌ها همچون پاره‌های شب تار و ظلمانی بر شما هجوم می‌آورند به قرآن پناه آورید، زیرا آن شفاعت کننده‌ای است که شفاعتش پذیرفته و شکایت کننده‌ای است که شکایتش پذیرفتنی است. هر کس آن را پیش روی خود قرار دهد او را به سوی بهشت رهنمون شود و هر کس آن را پشت سر اندازد و به آن اعتنایی نکند او را به سوی جهنم خواهد راند. و آن قرآن دلیل و راهنمایی است بر بهترین راه، کتاب تفصیل و بیان و تحصیل سعادت است، کتاب فصل(جدا کنندة حق از باطل) است و نه کتاب شوخی، ظاهری دارد و باطنی، ظاهرش همه حکمت است و باطنش همه علم، ظاهرش لطیف است و باطنش ژرف و عمیق، قرآن را دلالتها و علاماتی است و آن دلالتها را نیز دلالتهای دیگر. عجایبش بیرون از شمارش و غرایبش کهنگی ناپذیر است در آن چراغهای هدایت ومناره‌های پر فروغ حکمت است."
دومین سفارش پیامبر(ص) پیروی مردم از اهل بیت خودش به عنوان مفسران واقعی قرآن بود که در حدیث معروف ثقلین فرمود:"انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا"6
حال این سئوال به ذهن می‌رسد که چه عواملی باعث شد با آن همه سفارشات پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و پیروی از اهل بیت به عنوان مفسران واقعی قرآن، جامعة اسلامی از مسیر صحیح و به تعبیری صراط مستقیم منحرف شد؟ آیا جز این بود که مسلمانان به دستورات قرآن عمل نکردند؟ و آیا متروک گذاشتن و رها کردن قرآن عامل اصلی برای انحراف از صراط مستقیم نبود؟
اکنون مطالب را در دو بخش ارائه خواهیم کرد: بخش اول مهجوریت قرآن و بخش دوم راه‌های زدودن مهجوریت از قرآن.

بخش اول: مهجوریت قرآن کریم:

در این بخش ضمن بیان معانی لغوی مهجوریت از دیدگاه واژه شناسان، شکایت و گلایة پیامبر(ص) در پیشگاه الهی، به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن بررسی می‌شود سپس مصادیق و علل به وجود آورندة آن در جامعه بیان می‌گردد و در ادامه، دیدگاه مولای متقیان حضرت علی(ع) در بارة پیامدهای مهجوریت قرآن و شخصیتی که مهجوریت را از قرآن خواهد زدود ذکر می‌شود.

الف) شکایت پیامبر(ص) از مهجوریت قرآن:

در سورة مبارکة فرقان خداوند متعال از قول پیامبرش آیه‌ای را مطرح می‌کند که دلها را می‌لرزاند و به مردم مسلمان، در هر عصر و زمانی هشدار می‌دهد که ‌ای مردم مبادا قرآن را متروک بگذارید و به دستورات آن عمل نکنید. خداوند متعال در این آیه از قول رسولش چنین می‌فرماید:"وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛7 و پیامبر خدا گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند."
کلمة مهجور از مادة "هجر" است که بیشتر لغت شناسان آن را به معنای ترک کردن و رها کردن دانسته‌اند، اگر چه معانی دیگری هم برای آن ذکر کرده اند، ولی در خصوص این آیه بیشتر به این معنا توجه داشته اند.
صاحب کتاب العین می‌گوید: "الهجر و الهجران ترک ما یلزمک تعهده؛8 هجر و هجران ترک کردن چیزی است که تعهد نسبت به آن، تو را ملزم و پایبند می‌کند" و سپس به این آیه استناد می‌کند. صاحب مجمع البحرین می‌گوید: "ای متروکا لا یسمع و یقال مهجورا جعلوه بمنزلة هجر‌ای الهذیان و یقال مهجورا‌ای قالوا فیه غیر الحق؛9یعنی ترک شده که شنیده نمی‌شود و مهجور گفته می‌شود وقتی که آن(قرآن) را به منزله هجر یعنی هذیان قرار دهند و مهجور گفته می‌شود یعنی در آن غیر حق می‌گویند." راغب می‌گوید:"الهجر و الهجران مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان اوبالقلب؛ جدایی انسان از چیزی یا با بدن یا با زبان یا با قلب است" و ذیل این آیه می‌گوید:"این ترک کردن و رها کردن با قلب است یا با قلب و با زبان"10 بنابر آنچه گفته شد معنای مهجور ترک کردن و کنار گذاشتن و رها کردن است.
دربارة اینکه نبی مکرم اسلام(ص) این سخن را در دنیا یا آخرت می‌گوید، برخی از مفسران معتقدند که پیامبر(ص) این سخن را در همین دنیا گفته است.11 و برخی دیگر معتقدند که آن را در قیامت به عنوان گلایه از امتش در پیشگاه ربوبی عرضه می‌دارد.12 و برخی دیگر از مفسران هر دو احتمال را ذکر می‌کنند.13
از این آیة کریمه دو نکتة زیبا را می‌توان برداشت کرد. 1. اینکه پیامبر(ص) به یقین می‌دانست که بسیاری از افراد امت و بسیاری از جوامع اسلامی قرآن را متروک خواهند گذاشت. اگر در گذشته و حال به وضعیت جوامع اسلامی نگریسته شود، این گلایه و دردمندی پیامبر به خوبی آشکار می‌گردد، چرا که قرآن در این کشورها فقط با صدای نیکو تلاوت می‌شود، به طرز بسیار زیبایی در کاشی‌ کاری‌های مساجد به کار می‌رود، مدارسی برای حفظ آن دایر می‌شود و... در حالی که پایه‌های سیاسی ـ فرهنگی این جوامع بر مبانی غربی استوار است و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی ندارد. 2. خداوند از قول پیامبر(ص) می‌فرماید: "اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا"14 یعنی با وجود در دسترس بودن، از عمل به آن غافل شدند. به عبارت دیگر در عین حالی که قرآن نزدشان بود و آن را می‌خواندند ولی از عمل به دستورات آن خبری نبود و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی نداشت.
قرآن کریم برای کسانی که قرآن را به مهجوریت می‌کشانند و به عبارتی آن را می‌خوانند و به آن عمل نمی‌کنند مثلی شگفت می‌زند و می‌فرماید: "مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛15 مثل کسانی که عمل به تورات بر آنان بار شد و به آن مکلف گردیدند آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل چهارپایی است که کتابهایی را بر پشت می‌کشد. چه زشت است وصف قومی که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمی‌نماید."
بنابر این اگر جوامع اسلامی بخواهند مشمول شکایت پیامبر(ص) به پیشگاه الهی واقع نشوند باید قرآن را در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کنند.

ب) مصادیق مهجوریت قرآن

همان طور که در بخش قبل بیان شد، گلایه و شکایت پیامبر اسلام(ص) از امتش به معنای ترک فرامین و دستورات قرآن در زندگی فردی و اجتماعی است. در عین حال می‌توان مواردی را به عنوان مصادیق مهجوریت قرآن در جامعه برشمردکه در ذیل به آنها اشاره می‌شود.

1. نخواندن قرآن

پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان دین(ع) در روایات بسیاری مردم را به خواندن قرآن تشویق کرده‌اند و از مسلمانان خواسته‌اند که روزانه حداقل پنجاه آیه تلاوت کنند.16 وجود مقدس امام هشتم(ع) دلیل خواندن قرآن را در نماز خارج شدن قرآن از مهجوریت می‌داند و می‌فرماید: "دلیل آن که در نماز، قرآن می‌خوانیم آن است که قرآن از مهجوریت خارج شود."17

2. ترجیح غیر قرآن بر قرآن

با اینکه قرآن کریم برای تمام ابعاد زندگی برنامه دارد، ولی با کمال تاسف باید اذعان داشت که مسلمانان در گذشته و حال قرآن را رها کرده و به کتابهای دیگر روی آورده اند. جوامع اسلامی امروزه دربسیاری از زمینه‌ها از کشورهای غربی الگو برداری می‌کنند، در حالی که نسخه‌های کشورهای غربی به این دلیل که به وسیلة انسان تدوین شده خالی از اشکال نیست، ولی آنچه قرآن ارائه می‌دهد به دلیل اینکه از جانب خداوند خالق و حکیم است در بردارنده سعادت و خوشبختی جوامع است. به عنوان نمونه در علوم تجربی مانند پزشکی و در علوم انسانی مانند روانشناسی و فلسفه و... بیشتر به کتب دانشمندان غرب بها داده می‌شود و این درحالی است که توجه به آیات قرآن می‌تواند مسلمانان را در تمام علوم و دانش‌ها پیشتاز جوامع قرار دهد.
نقل شده که هارون را طبیبی مسیحی بود، روزی این طبیب به علی بن حسین بن واقد گفت:"در کتاب شما(قرآن) از علم طب چیزی نیست، در حالی که علم دوتاست، علم پزشکی و علم ادیان، وی در جواب گفت: خداوند تمام علم پزشکی را در نصف آیه جمع کرده است "َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا"18 و پیامبر ما تمام علم پزشکی را در این جمله خلاصه کرده است: "المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دواء؛ معده خانة هر دردی است و پرهیز [کم خوری] اساس هر دارو و درمانی است"، طبیب گفت قرآن و پیامبر شما از علم پزشکی چیزی برای جالینوس باقی نگذاشته اند. 19 ذکر این نکته برای این بود که می‌توان از هر آیة قرآن و حتی بخشی از یک آیه یک یا چند راهکار را برای زندگی استخراج کرد.

3. تدبرو اندیشه نکردن در قرآن

در آیات بسیاری از قرآن از مسلمانان خواسته شده است که در آیاتش تفکر و اندیشه کنند. خداوند حکیم در بارة قرآن می‌فرماید: "کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الألْبَابِ؛20 این کتابی مبارک است که آن را به سوی تونازل کرده‌ایم تا دربارة آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند." و در آیة دیگر کسانی را که در آیات قرآن اندیشه نمی‌کنند، مورد نکوهش قرار می‌دهد و می‌فرماید: "أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛21 آیا به آیات قرآن نمی‌اندیشند؟ یا مگر بر دل‌هایشان قفل‌هایی نهاده شده است؟" این آیات و آیات دیگری که در موضوع تفکر و اندیشه در قرآن آمده است، از مسلمانان می‌خواهدکه فقط به خواندن آیات توجه نکنند، بلکه بعد از مرحلة خواندن، درآیاتش تفکر و اندیشه کنند و به این وسیله راه خود را به سوی سعادت و خوشبختی بیابند.

4. عمل نکردن به قرآن

مراجعه به آیات قرآن و روایات نشان دهندة این امر است که ازما خواسته شده قرآن را یاد بگیریم، به دیگران آموزش دهیم و در آیاتش اندیشه کنیم. نبی مکرم اسلام(ص) در حدیث گرانبهایی که به روایت انس بن مالک نقل شده است فرمودند: "هر کس قرآن را بیاموزد و بداند و مصحف را درجایی بیاویزد و آن را تعهد نکند و در آن ننگرد، قرآن روز قیامت می‌آید و در وی بیاویزد و گوید: "خدایا این بنده، مرا مهجور کرده میان من و او حکم فرما."22 رسول خدا(ص) همچنین در بیان نورانی دیگری می‌فرماید: "روز قیامت من نخستین وارد شونده بر خداوند عزیز و جبار هستم و کتابش و اهل بیتم و سپس امتم، آن گاه از ایشان (امتم) می‌پرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند."23
بیان این نکته لازم است که خواندن و یادگیری قرآن مقدمه‌ای است برای فهم معانی و مفاهیم آیات کریمه و همه این امور برای این است که قرآن را در زندگی خود پیاده کنیم. اگرچه خواندن و فهمیدن قرآن می‌تواند در زندگی تاثیرگذار باشد، ولی هدف نهایی این است که جامعة اسلامی با عمل به دستورات آن سعادت و خوشبختی دو جهان را برای خود فراهم آورد.

علل مهجوریت قرآن

بحث دربارة عللی که باعث مهجوریت قرآن دربین مسلمانان شد، می‌تواند به رفع این مهجوریت کمک شایانی بکند، چرا که شناخت عوامل به وجود آورندة یک آسیب و معضل راهنمای خوبی است که می‌تواند راهکار درست حل آن معضل را نشان دهد. به طور کلی ممکن است عوامل بسیاری در مهجوریت قرآن دخیل باشد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره می‌شود.

1. کنار گذاشتن اهل بیت(ع) به عنوان مفسران حقیقی قرآن

همان طو رکه در مقدمه اشاره شد، پیامبر گرامی اسلام(ص) همان سفارشی را که نسبت به حفظ قرآن و تمسک به آن ـ به معنای پیروی عملی از دستورات آن ـ داشت، نسبت به اهل بیت خودش هم داشت و در موارد بسیاری اهمیت این امر را به مردم گوشزد کرد، چرا که اهل بیت جزء جدایی ناپذیر قرآن و دانای به تمام اسرار قرآن بودند و این در دیگران یافت نمی‌شد. ولی متاسفانه جامعة اسلامی ـ علیرغم سفارش‌های اکید پیامبر(ص) ـ این حاملان و عاملان واقعی قرآن را از صحنة اجتماع کنار زد و جامعه از فیض وجودی این ذوات مقدسه محروم ماند. در صورتی که قرآن اطاعت از این معصومان را به عنوان اولواالامر، هم ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر را در ردیف اطاعت خدا می‌داند و می‌فرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ؛24ای کسانی که ایمان آورده‌اید خدا و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید."
بنابراین می‌توان گفت اولین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جامعة اسلامی شد، کنار گذاشتن و رها کردن اهل بیت بود، مسئله‌ای که حضرت علی (ع) فراوان از آن یاد می‌کند. 25 حتی صدیقه کبری، حضرت فاطمة زهرا(س) در بستر بیماری آنگاه که تعدادی از زنان مهاجر و انصار نزد او می‌آیند در بخشی از کلامش می‌فرماید: "وای بر آنان چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد؟ و خلافت بر پایه‌های نبوت استوار بماند؟... به خدا سوگند اگر پای در میان می‌نهادند و علی(ع) را برکاری که پیغمبر(ص) بر عهدة او نهاد می‌گزاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست می‌برد. و حق هر یک را به او می‌سپرد... اگر چنین می‌کردند درهای رحمت از زمین و آسمان به روی آنان می‌گشود. اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردندآنان را عذاب خواهد فرمود."26

2. پیروی از هواهای نفسانی

دومین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جوامع اسلامی گذشته و حال شده، پیروی اکثریت مردم از هواهای نفسانی است. بسیاری از مردم هنگامی که منافع دنیوی و مادی خود را با تعالیم و دستورات قرآن در تعارض می‌بینند، جانب منافع خود را می‌گیرند و حق و حقیقت را فدای مصالح شخصی خویش می‌کنند.
قرآن کسانی را که به دنبال هواهای نفسانی هستند به شدت نکوهش می‌کند و می‌فرماید: "أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ؛27 آیا دیدی کسی را که هوس خود را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و برگوش و دلش مهر و بر دیده‌اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟" همان طور که این آیه بیان می‌کند پیروی از هوا و هوس چشم و گوش و دل انسان را کور می‌کند و چنین انسانی هرگز نمی‌تواند به محضر قرآن شرفیاب شود و از انوار ملکوتی آن مستفیض گردد.
بنابر این پیروی از هوا و هوس دومین عاملی است که می‌تواند قرآن را در زندگی فردی و اجتماعی به مهجوریت بکشاند.

3. شیطان

شیطان بعد از سجده نکردن برحضرت آدم(ع) از درگاه رحمت الهی رانده شد و از همان روز به عزت خداوند سوگند یاد کرد که فرزندان آدم را گمراه خواهد کرد، قرآن مجید سخن شیطان را اینگونه بیان می‌کند: "قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ *إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ28؛ شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند که همگی را جدا از راه به در می‌برم، مگر آن بندگان پاکدل تورا" خداوند هم در پاسخ او فرمود: "قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ * لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ؛29 فرمود حق از من است و حق را می‌گویم هر آینه جهنم را از تو و هر کس که تو را پیروی کند، از همگی شان خواهم انباشت."
در موارد دیگری نیز خداوند انسان را شدیدا از دوستی با شیطان و شیطان صفتان بر حذر می‌دارد. این تاکید شدید قرآن برای پیروی نکردن از فرامین و وسوسه‌های شیطانی به خاطر این است که شیطان اعمال زشت را برای انسان نیکو جلوه می‌دهد به گونه‌ای که انسان زیبایی‌های قرآن را درک نمی‌کند در حالی که انجام معاصی و گناهان برایش جاذبه و زیبایی دارد. نتیجه این می‌شود که انسان به سوی قرآن نمی‌رود و این نسخة شفا بخش هستی را متروک می‌گذارد و زمینه‌های بدبختی و شقاوت خود را فراهم می‌کند. بنابراین شیطان هم سومین عامل موثر در مهجوریت قرآن است.

4. عدم توجه به نقش سازندة قرآن در زندگی فردی و اجتماعی

شاید بتوان گفت قرآن در زندگی بسیاری از مردم مسلمان جایگاه والایی ندارد و بیشتر آن را در مجالس ترحیم، قبرستانها، سفرة عقد، بدرقة مسافر و... استفاده می‌کنند. از نظر این مردم جایگاه قرآن فقط در همین امور خلاصه می‌شود. عده‌ای دیگر آن را به قصد ثواب می‌خوانند و تنها عدة اندکی هستند که به نقش سازندة قرآن در زندگی فردی و اجتماعی باور دارند. این نوع اعتقاد و نگرش اکثریت مردم باعث شده است که قرآن مهجور بماند، و وارد زندگی عملی آنان نشود.
امام خمینی(ره) در بارة مهجور ماندن قرآن و نقش سازندة آن در زندگی فردی و اجتماعی می‌فرماید: "آیا اگر ما این صحیفة الهی را مثلاً جلدی پاکیزه و قیمتی نمودیم و در وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم، آن را مهجور نکرده‌ایم؟ آیا اگرغالب عمر خود را در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیة آن صرف کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریت بیرون آورده‌ایم؟ آیا اگرقرائات مختلف و امثال آن را فراگرفتیم، از ننگ مهجوریت قرآن خلاصی پیدا کرده‌ایم؟ آیا اگر وجود اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلیم کردیم ازشکایت رسول خدا(ص) مستخلص شده‌ایم؟ هیهات! ‌که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و مُنزِل عظیم الشأن آن نیست. قرآن کتاب الهی است و در آن شئون الهیه است. قرآن حبل متصل مابین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطة معنویه و ارتباط غیبی، بین بندگان خدا و مربی آن پیدا شود، از قرآن باید علوم الهیه و معارف لدنّیه حاصل شود."30

5. گسترش خرافات در جامعه

گسترش خرافات در جامعه نیز از اموری است که به مهجوریت قرآن می‌انجامد. اعتقاد داشتن مردم جامعه به اموری مانند، فال، سحر و جادو، خوابها و... می‌تواند جامعه را از حقایق موجود در عالم هستی که جلوه‌های آن در قرآن بروز و ظهور دارد، دور کند و به مهجوریت قرآن منتهی شود.

مهجوریت قرآن از دیدگاه نهج البلاغه

امام علی (ع) که پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)، بزرگترین شخصیت جامعة اسلامی است به مردم زمانش هشدار می‌دهد که‌ ای مردم زمانی خواهد آمد که قرآن در مهجوریت قرار گیرد و فقط اسم و رسم آن در جامعه خواهد بود، بدون این که از عمل به احکام آن خبری باشد. آنچه را که مولای متقیان(ع) بیان می‌کند می‌توان از آن به پیامدهای مهجوریت و متروک گذاشتن قرآن تعبیر کرد.
ایشان در بخشی از خطبة 147 می‌فرماید: "همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسیدکه چیزی پنهان‌تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان‌تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمی‌شود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند... حاملان قرآن آن را وا گذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می‌کنند، پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور می‌گردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند اما گویا حضور ندارند؛ با مردمند ولی از آنها بریده‌اند... مردم در آن روز در جدایی و تفرقه هم داستان و در اتحاد و یگانگی پراکنده‌اند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند."31
با توجه به بیان نورانی مولایمان حضرت علی (ع) می‌توان پیامدهای مهجوریت را به این شکل دسته بندی کرد. الف) پنهان شدن حق و آشکار شدن باطل. ب) دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص). ج) استفاده ابزاری از قرآن برای اثبات دعاوی خویش. د)متروک شدن شریعت و رواج منکرات. ه‍) رانده شدن حاملان و حافظان قرآن از صحنة اجتماع. و) جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن. ز) جایگزین شدن تفرقه و جدایی به جای اتحاد و یگانگی در جامعه. ح) باقی ماندن خط و تذهیب قرآن و عدم راهیابی قرآن به زندگی روزانة مردم.
همان طورکه ملاحظه شد، حضرت علی (ع) به وضوح این را پیش بینی می‌کند که مردم در آینده چه بر سر قرآن خواهند آورد و آنچه مولا(ع) فرمود، نه تنها در سده‌های نخست اتفاق افتاده بلکه هم اکنون نیز می‌توان آن را در جوامع اسلامی به وضوح مشاهده کرد و آنچه که امروز در جوامع اسلامی اتفاق می‌افتد بی نیاز از شرح و تبیین است.
مولای متقیان علی(ع) در خطبه‌ای که خبر از ظهور فرزندش مهدی(عج) می‌دهد او را به عنوان شخصیتی معرفی می‌کند که مهجوریت را از قرآن و سنت خواهد زدود و می‌فرماید: "... او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می‌نمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می‌کند."32

پی‌نوشت‌ها:


1 . نحل/ 78؛ در ترجمه آیات کریمه قرآن، از ترجمه استاد فولادوند استفاده شده است.
2 . مومنون/ 42-44.
3 . آل عمران/103.
4 . اسراء/ 106.
5. کلینی، الکافی، ج2، ص598.
6 . بحارالانوار، ج35، ص184.
7 . الفرقان/ 30.
8 . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج3، ص387.
9 . طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج3، ص516.
10 . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص833.
11 . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج15، ص76.
12 . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج15، ص205.
13 . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج7، ص263.
14 . فرقان/ 30.
15 . جمعه/ 5.
16 . کلینی رازی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج2، ص609.
17 . قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج8، ص246؛ مجلسی، بحارالانوار، ج82، ص54، باب 23.
18 . اعراف/ 31.
19 . طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص638.
20 . ص/ 29.
21 . محمد/ 24.
22 . زمخشری، محمود، الکشاف، ج3، ص277وفخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج24، ص 455.
23 . عروسی حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، ج4، ص13.
24 . نساء/ 59.
25 . مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، بخش پنجم، صفحات141تا184.
26 . شهیدی، سید جعفر، زندگی فاطمه زهرا(س)، ص151.
27 . جاثیه/ 23.
28 . ص/ 82-83.
29 . ص، 84-85.
30 . خمینی، روح الله، پرواز در ملکوت، ص113، به نقل از سایت اندیشه قم.
31 . نهج البلاغه، خ147، ترجمه محمد دشتی، ص271.
32 . همان، خ138، ترجمه محمد دشتی، ص257.


کلمات کلیدی : قرآن، فاطمه زهرا س

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/26:: 8:54 عصر

کودک معجزه در الجزایر

حفظ قران

اعجوبه‏های قرآنی در همه کشورهای اسلامی پیدا می‏شوند و همکاران را به شگفتی وا می‏دارند. انگار خدا می‏خواهد با نشان دادن این نشانه‏ها، تجلی و عظمت قرآن را بهتر نمایان کند. یکی از این استثناها، کودکی الجزایری است که در سه سالگی، بسیاری از سوره‏های سخت قرآن را از حفظ می‏خواند.

«فارح عبدالرحمان« که به او «کودک معجزه» لقب داده‏اند، به راحتی قرآن و احادیث نبوی را حفظ و قرائت می‏کند مادر فارح خیلی نگران کودکش بود چون که او تا پایان دو سالگی حتی یک کلمه هم بر زبان نیاورد اما وقتی پا به سه سالگی گذاشت، خیلی راحت سوره مبارکه کهف را از حفظ خواند. مادر عبدالرحمان می‏گوید: «هنگامی که باردار بودم، هر روز سوره‏های ناس و فلق و هر جمعه سوره کهف را می‏خواندم و فکر می‏کنم عنایت الهی باعث شده تا پسرم با این سن کم، حافظ سوره‏های بزرگ قرآن شود».

فارح سه ساله، تماشای شبکه‏های قرآنی و شنیدن اصوات الهی را به تماشای کارتون‏های رنگارنگ ترجیح می‏دهد و حتی هنگامی که با پدرش  سوار خودرو می شود، از او می‏خواهد تا برایش قرآن پخش کند. عبدالرحمان با اینکه هنوز نمی‏تواند کلمات را به طور کامل ادا کند و خواسته‏های خود را بر زبان آورد و خواندن و نوشتن بلد نیست، به خوبی می‏تواند نام سوره‏های قرآن و آیات مربوط به آنها را تشخیص دهد. او با وجود خردسالی، احکام قرائت را رعایت می‏کند و مفید است هنگام شنیدن نام پیامبر اکرم (صلی‏الله علیه واله وسلم) صلوات بفرستد.

عبدالرحمان هر روز، هنگام بازی آیه‏هایی را که حفظ کرده زمزمه می‏کند و دنبال آن است تا آیه‏های تازه‏ای را حفظ کند. کافی است او یک آیه را یکی، دو دفعه بشنود تا همان آیه در ذهنش نقش ببندد پدر فارح می‏خواهد با فراهم کردن برنامه‏های سمعی و بصری برای فرزندش، او را در حفظ کامل قرآن یاری کند و برای بهره‏مندی از استادان مجرب به مدرسه قرآنی بفرستد تا در آینده نزدیک، شاهد باشد که پسرش از قاریان و حافظان سرشناس دنیا شده است.

برگرفته از: مجله قرانی آیه


تنظیم: شکوری_کارشناس بخش قرآن

کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/26:: 8:30 عصر

تاملى در مستندات قرآنى پلورالیزم

پلورالیزم

«پلورالیزم‏» در لغت، به معناى کثرت‏گرایى و مقصود از آن در فلسفه دین، پذیرش حقانیت ادیان مختلف است. آن‏ها براى مشروعیت دینى بخشیدن به مدعاى خود، ظواهر برخى از آیات قرآن مجید را مورد استناد قرار داده‏اند تا بدین‏سان نظریه خود را هم‏خوان با آن جلوه دهند.

نوشتار حاضر صرفا به نقد و تحلیل مستندات قرآنى پلورالیست‏ها مى‏پردازد. بنابراین، از ذکر ادله قرآنى انحصار «صراط مستقیم‏» به ‏اسلام ‏و بطلان ‏کثرت‏گرایى، به دلیل ‏اجتناب از اطاله کلام، صرف ‏نظر گردیده و تبیین آن به مجال دیگرى واگذار شده است.1

 

اصول و نکاتى در علم تفسیر

اشتباه اساسى پلورالیست‏ها در تفسیر آیات و استناد کثرت‏گرایى به قرآن از غفلت ‏یا نادیده انگاشتن اصول و روش‏هاى تفسیر قرآن سرچشمه مى‏گیرد. بنابراین، در ذیل، به بعضى از اصول علم تفسیر اشاره مى‏شود:

1. توجه به مضمون، شان نزول و صدر و ذیل آیه: کثرت‏گرایان در تقریر مدعاى خود، تنها به ظهور بدوى آیه و در مواردى، به بخشى از آیه اتکا کرده و مدخلیت آیه قبل یا بعد را نادیده مى‏انگارند.

2. توجه به کل قرآن: از آنجا که قرآن کتاب خداوند حکیم است، با وجود نزول تدریجى آن در طول‏23 سال، آیاتش از نظم و انسجام خاصى برخوردار است و به تعبیر خود قرآن، در آن هیچ اختلافى دیده نمى‏شود.2 بر این اساس، در تفسیر دو آیه، باید به مجموع آیات توجه نمود و در صورت وجود هرگونه شبهه و ابهام، باید آن را با تامل در آیات دیگر، حل و فصل کرد. به عبارت دیگر، باید تفسیر قرآن را از خود قرآن طلبید: «القرآن یفسر بعضه بعضا.»3

3. توجه به شارحان حقیقى: در صورت رفع نشدن ابهام از آیه‏اى، باید به تفسیر شارحان و مفسران حقیقى کلام الهى - پیامبر اکرم و ائمه هدى‏ علیهم‏السلام - مراجعه کرد؛ چرا که قرآن حاوى آیات متشابه و داراى بطون متعدد است و به تصریح خود، درک عمق آن‏ها، اختصاص به مطهرون، - که مصداق بارز آن ائمه اطهار (علیهم‏السلام) هستند، دارد «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.»4؛ که جز پاک‏ شدگان بر آن دست نزنند.

 

مستندات قرآنى کثرت‏گرایان

چنان که اشاره شد، کثرت‏گرایان مى‏کوشند با استناد نظریه خود به شریعت، ادله و شواهدى از آن ارائه دهند که گام اولین آن‏ها تمسک به ظواهر برخى آیات است. اما با وجود این، به قاعده علم تفسیر و هرمنوتیک ملتزم نماندند و در تفسیر و استناد به آیات، اصول و روش بحث‏هاى تفسیرى را سهوا یا عمدا رعایت نکردند. در ذیل، مستندات قرآنى آنان تحلیل و نقد مى‏شود.

 

اسلام؛ تسلیم مطلق به خدا

گوهر و لب نظریه «پلورالیزم‏» بر این نکته استوار است که حقیقت دین و اسلام، که خداوند آن را از انسان مى‏خواهد. تسلیم مطلق و سر تعظیم فرودآوردن بر آستان قدس حضرت حق است. اما این ‏که آن در قالب آیین خاصى مانند یهود یا مسیح یا اسلام تحقق پیدا کند، تاثیرى در ماهیت آن نمى‏گذارد.

کثرت‏گرایان بر این باورند که از منظر قرآن، «اسلام‏» معناى عام - یعنى تسلیم مطلق به خدا - دارد که شامل تمامى ادیان، به خصوص ادیان اهل کتاب، مى‏شود. رهاورد این باور آن است که گام ‏نهادن ‏بر صراط مستقیم و اسلام اختصاص به امت اسلام ندارد و شامل ‏پیروان ‏ادیان ‏دیگر نیز مى‏شود. آن‏ها به ‏آیات ‏ذیل استناد مى‏کنند:

پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان‏] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبه‏پذیر مهربان.

1. حضرت ابراهیم (‏علیه‏السلام) از خداوند اسلام حقیقى و امتى مسلمان از نسل خویش درخواست مى‏کند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»5 ؛ پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان‏] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبه‏پذیر مهربان.

 

2. حضرت موسى‏(علیه‏السلام)‏نیز قوم ‏خود را «مسلمین‏» مى‏خواهند: «وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ»6 ؛ و موسى گفت: اى قوم من، اگر به خدا ایمان آورده‏اید، و اگر اهل تسلیمید بر او توکّل کنید.

 

3. «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ»7؛ و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

آیه مزبور دلیل روشنى بر رد «پلورالیزم‏» است. اما برخى از آن‏ها که مى‏خواهند شمارگان ادله قرآنى مدعاى خود را بیشتر کنند، تفسیر موافق نظریه خود عرضه داشته و اسلام را در این آیه، به تسلیم مطلق و به اصطلاح خود، «اسلام واقعى‏» تفسیر کرده‏اند.

 

4. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الإِسْلاَمُ»8؛ در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. برخى اسلام را در این آیه مانند آیه پیشین، به تسلیم مطلق تفسیر کرده و کوشیده‏اند از آن حقانیت ادیان متعدد را استنتاج کنند. آقاى بهاءالدین خرمشاهى براى این منظور، با اشاره به تفسیر بعضى از مفسران اسلام به تسلیم مطلق مى‏نویسد:

«بعضى از مفسران از جمله شیخ طوسى، زمخشرى، طبرسى در جوامع الجامع، بیضاوى و از معاصران، جمال الدین قاسمى و مرحوم محمدجواد مغنیه، اسلام را در این ‏جا نه به معناى اسلام محمد [دین مبین اسلام]، بلکه اسلام ابراهیمى مى‏گیرند، یعنى توحید و تسلیم در برابر خداوند.»9

 

نقد و نظر

اسلام

در ارزیابى ‏دلیل ‏نخست‏ کثرت‏گرایان، نکات ذیل در خور تامل است:

1- انحصارگرایى در تفسیر اسلام

در این که «اسلام‏» به معناى تسلیم و خضوع است، تردیدى وجود ندارد، اما نکته اساسى توجه به معانى استعمالى آن در قرآن مجید است. با تامل در مجموعه آیاتى که در آن‏ها واژگان «اسلام‏» و هم‏خانواده‏هاى آن از باب افعال به کار رفته،10 مى‏توان سه معناى ذیل را استنتاج کرد:

 

الف. تسیلم و خضوع در برابر خدا: در آیات متعدد، مقصود از اسلام و هم‏خانواده‏هاى آن همان تسلیم و خضوع در برابر خداوند مى‏باشد که گوهر ادیان الهى است. پیامبران‏(علیهم‏السلام) پیش از حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) اسلام را در زبان خود، به معناى خضوع و تسلیم در برابر آفریدگار هستى به کار مى‏برند.

 

ب. معناى تکوینى: دومین معناى «اسلام‏» در قرآن، تسلیم - به معناى انقیاد و تاثیر جبرى و تکوینى موجودات از امر الهى- است مانند آیه «أَفَغَیْرَ دِینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»11؛ آیا جز دین خدا را مى‏جویند؟ با آن که هر کس در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانیده مى‏شوند.

تسلیم و اسلام تمامى اهل آسمان‏ها و زمین به معناى انقیاد و فرمان‏بردارى تکوینى آنان از امر الهى است. گواه آن قید «کرها» است زیرا تسلیم اجبارى و از روى کراهت‏ با معناى خضوع ناسازگار است.

 

ج. آیین خاص اسلام: در برخى از آیات، مقصود از اسلام نه مطلق ادیان آسمانى و تسلیم در برابر خدا، بلکه شریعت‏ خاص حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) است مانند «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»12؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آیینى برگزیدم.

آیه مزبور، که در ماجراى غدیر خم و معرفى جانشینى پیغمبر (صلى الله علیه وآله) نازل شده، از آیین آن حضرت به «اسلام‏» تعبیر کرده است. «وَ قُل لِّلَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ وَالأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ»13؛ به کسانى که اهل کتابند و به مشرکان بگو: «آیا اسلام آورده‏اید؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدایت یافته‏اند.

این آیه خطاب به یهودیان و مسیحیان - که به اعتراف کثرت‏گرایان داراى اسلام واقعى‏اند - و مشرکان مى‏فرماید: اسلام آورید تا درهاى هدایت‏ به روى شما باز گردد. روشن است که اسلام در آیه مزبور صرف تسلیم به خدا نیست چرا که آنان به زعم خود واجد آن‏ هستند. بلکه مقصود، پذیرفتن آیین اسلام است. ده‏ها آیه دیگر نیز وجود دارد که در آن‏ها، اسلام به معناى «شریعت اسلام‏» استعمال شده است.

تکثر و اختلاف معانى «اسلام‏» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مى‏سازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام‏» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد، بلکه باید تفسیر آن را با دقت نظر در معنا و صدر و ذیل آیه و شواهد دیگر به دست آورد. اما متاسفانه نکته مزبور نادیده انگاشته شده و کثرت‏گرایان در تفسیر آیات، رو به انحصار آورده‏اند تنها به یک یا بخشى از آن بسنده کرده و بدون ملاحظه آیات و قراین دیگر، به معناى لغوى آن دست زده‏اند.

مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیده‏اند، کمال مسامحه را روا داشته و آن‏ها را «مستضعفین‏» مى‏نامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری  است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آن‏ها سر باز زنند.»

2- سازگارى اسلام امت‏هاى پیشین با انحصارگرایى اسلامى

این که قرآن امت‏هاى پیامبران پیش از اسلام را مسلمان مى‏خواند، به اعتبار حق انگاشتن ادیان پیشین در ظرف خاص خود است به این معنا که گوهر دین، که همان تسلیم و خضوع در برابر خداست که در قلب‏هاى ‏امت‏هاى ‏پیشین ‏با تصدیق پیامبران آسمانى زمانشان، جاى گرفته ‏است. از این منظر، دین‏داراى ‏حقیقت ‏واحد به ‏شمار مى‏آید.14

 

3- توجه نکردن به آیات پیشین

در آیات پیشین سخن از اخذ میثاق خداوند از امت‏هاى پیشین مبتنى بر پیروى از حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) به میان آمده و در آن‏ها، اهل کتاب به دلیل نپذیرفتن نبوت آن حضرت، به شدت توبیخ گردیده و به عنوان «فاسق‏» توصیف شده‏اند. با توجه به انسجام کامل آیات الهى و ناسازگار نبودن آن‏ها، تعیین «اسلام‏» در شریعت پیامبر (صلى الله علیه وآله) ضرورى است زیرا در صورتى که اسلام در آیه عام و شامل ادیان دیگر باشد، با آیات پیشین تناقض پیدا خواهد کرد.

 

4- توجه نداشتن به آیات بعد

اسلام

کثرت‏گرایان همچنین با نادیده انگاشتن آیات بعد، در حقیقت دست‏ به تحریف کلام الهى زده‏اند، زیرا آیات پیش مانند آیات پسین، به توبیخ اهل‏ کتاب مى‏پردازد و ظاهرشان مى‏سازد که اختلاف و عدم انقیاد آنان در مقابل اسلام پس از محل و از روى ظلم و عداوت است. از این‏رو، قرآن آنان را کافر به آیات الهى و مستحق عذاب مى‏داند و تاکید مى‏کند که یگانه راه هدایت آن‏ها منحصر به پذیرفتن شریعت اسلام است.

به دیگر سخن، هر چند صدر آیه به تنهایى مى‏تواند مطلق و شامل اسلام نیز باشد، اما مضامین آیات بعدى، به خصوص تکرار واژه «اسلام‏» ، مفسر و مقید مطلق صدر آیه است و درصدد بیان این نکته است که دین، که تسلیم مطلق است، در هر عصرى تجلى و ظهور خاصى دارد. نمود خاص آن در عصر حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)، ایمان و تسلیم به شریعت آن حضرت است.

حدیثی از امام على ‏(علیه‏السلام) نقل شده که اسلام را به تسلیم، تفسیر فرموده است و کثرت گرایان از آن برای اثبات مدعای خود بهره میبرند، باید گفت: حضرت در این حدیث ‏شریف، در مقام بیان حقیقت اسلام است که گوهر ادیان را مى‏سازد یا آن که در مقام تفسیر آیین اسلام به لازمه آن است به این معنا که اسلام مستلزم خضوع انسان و تسلیم کامل او در برابر خداوند است.

شواهد و قراین دیگر تایید مى‏کند که آیین اسلام در نظر امام على‏ (علیه‏السلام) آیینى کامل و ناسخ است، آن حضرت اسلام را دین برگزیده خدا و غالب، و ادیان دیگر را در برابر آن، ذلیل و مغلوب توصیف مى‏کنند. این روایات با تفسیرى که کثرت‏گرایان از حدیث مزبور عرضه مى‏کنند، هم‏خوانى ندارد، مگر این که گفته شود - نعوذ بالله - حضرت تطور راى داشته و از لوازم معرفت ‏بشرى مصون نبوده است!

 

5- تحریف راى مفسران

پلورالیست‏ها براى بالا بردن عده و عدد خود و شکل دینى و تفسیرى بخشیدن به نظریه خود، به تحریف کلام و نظر مفسران بزرگ ‏روى آورده و سعى نموده‏اند با نقل بخشى از عبارت آنان، در تفسیر اسلام به تسلیم مطلق، چنین وانمود مى‏کنند که آنان نیز با تعمیم اسلام به تسلیم مطلق، طرفدار حقانیت ادیان دیگرند. اشتباه عمدى یا سهوى آنان در فهم نکردن مقصود مفسران از تغییر مزبور است.
تکثر و اختلاف معانى «اسلام‏» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مى‏سازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام‏» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد.

همان‏گونه که در تعریف دین و شریعت گفته شد، گوهر دین یکى بیش نیست و آن تسلیم و خضوع در برابر خداوند است. مفسران با تعریف اسلام، متذکر مى‏شوند که گوهر این آیین همان تسلیم است که پیش از این، در ادیان ابراهیمى یافت مى‏شد. اما آنان پس از تعریف مزبور، تذکر مى‏دهند که تسلیم در برابر خداوند در هر زمانى، نمود خاصى دارد. حقیقت تسلیم در عصر پیامبر اکرم (‏صلى الله علیه وآله) گرویدن به آیین او است و کسى که خارج از آن باشد، اعم از اهل کتاب و غیر آن‏ها، حقیقت اسلام برایش تحقق نیافته است. از این‏رو، مفسران اهل کتاب را کافر و مستحق عذاب الهى مى‏دانند. که در تفاسیر مختلف قابل بررسی است و از عهده این مجال بیرون است. 15

و از آنجا که کثرت گرایان بعضا از آرای علامه طباطبایی و سایر مفسیرین برای اثبات مدعای خود بدون در نظر گرفتن اندیشه و مشی کلی آنان سوء استفاده می کنند در اینجا یک نمونه کوتاه و جامع ذکر میکنیم و علاقه مندان عزیز را جهت اطلاع بیشتر به تفاسیر شیعه ارجاع میدهیم. 

هانرى کربن پرسیده بود: «همه ادیان حق بوده و یک حقیقت زنده‏اى را دنبال مى‏کنند و همه ادیان در اثبات وجود این حققت زنده مشترک‏اند.» مرحوم علامه در نقد آن فرموده‏اند: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیده‏اند، کمال مسامحه را روا داشته و آن‏ها را «مستضعفین‏» مى‏نامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری  است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آن‏ها سر باز زنند.»16

این سخن مدعیان در حالى است که آنان از اصل «نسخ‏» در اسلام جانب‏دارى کرده‏اند که پذیرش آن به معناى انکار حقانیت ادیان پیشین در عصر ظهور اسلام است.

حاصل آن ‏که کثرت‏گرایان با تکیه بر تعریف: «اسلام‏» به تسلیم مطلق و چشم‏پوشى از مقصود مفسران از تعریف مزبور، دست ‏به تحریف آراء زده‏اند که این بر خلاف اصول و مشى مباحث علمى، به خصوص مباحث قرآنى و تفسیرى، است و اگر صاحب یک نظریه براى مدعاى خود موافقانى از عالمان معتبر نمى‏یابد، چه توجیه و ضرورتى دارد که با تحریف کلام آن‏ها، به جعل موافق اقدام نماید؟!

 

نویسنده: محمد حسن قراملکی

گروه دین و اندیشه تبیان، تلخیص و فراوری فاطمه محمدی


1- «اسلام و نسخ ادیان‏»، کیهان اندیشه، ش‏83 .

2- سوره هود: 1 .

3- براى توضیح بیش‏تر، ر. ک. به: علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ج‏3، ص‏47 -77; ج 5، ص 298 .

4- سوره واقعه: 79 .

5- سوره بقره: 128 .

6- سوره یونس: 84.

7- سوره آل عمران : 85 .

8- سوره آل عمران : 19 .

9- واژه «الاسلام‏» به صورت مصدر 8 مرتبه، به شکل اسم فاعل «مسلمین، مسلمون، مسلم، مسلمة، مسلمات‏» 44 مرتبه، به عنوان فعل «اسلم، اسلمت، اسلمتم، اسلمنا، اسلموا» و مانند آن 20 مرتبه و جمعا بیش از هفتاد مرتبه در قرآن کریم استعمال شده است.

10- ر. ک. به: المیزان، ج 30، ص 121 و 122 .

11- سوره آل عمران : 83 .

12- سوره مائده : آیه 3 .

13- سوره آل عمران: 20 .

14- شیخ طوسى، تفسیر التبیان، نجف، مکتبة الامین،1376 ق، ج 2، ص 418 15 و16- «و معناه اهتدوا الى طریق الحق و ان تولوا» معناه کفروا و لم یقبلوا و اعرضو اعنه.» (همان، ص 420)

15- «لا شى‏ء وراء الاسلام الالکفر و الضلال.» (التفسیر الکاشف، ج 2، ص 30)

 



<   <<   11   12   13   14   15      >
درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
786