شاخص ها و معیارهای تشخیص حق از باطل رضا صفدری
کمال گرایی و نقص گریزی امری فطری و طبیعی است. تنها بیماردلان و کسانی که از فطرت سالم بیرون رفته اند و پرده بر قلب و گوش و چشم و دیگر منابع شناختی آنان افکنده شده، از کمال گریزان هستند و یا نقص را کمال می بینند و از باب اشتباه در تطبیق به سوی نقص می روند. کمال گرایی و حق جویی انسان
انسان موجودی کمال گراست. به سبب همین کمال گرایی است که انسان به سوی حق گرایش می یابد و به سمت آن می رود، زیرا انسان به این باور رسیده که نقیض حق، یعنی باطل، نه تنها نقص است بلکه اصولاً پوچ و هیچ است. از این رو در میزان اعمال در رستاخیز، چنین انسانی، وزنی ندارد. خداوند در قرآن در گزارشی از وضعیت اهل باطل در رستاخیز آورده است کسانی که از حق گریخته و بدان نپیوسته اند، در قیامت سبک وزن می باشند؛ زیرا اهل باطل را چیزی بارشان نیست؛ چون آن چه از هستی، بهره می برد همان حق است اما آنان در فرصت عمر خویش از آن بهره ای نبرده و آن را در خود نیاورده اند. شاخصه های شناخت حق از باطل
چنان که گفته شد، انسان ها به طور طبیعی و فطری به کمال از جمله حق گرایش دارند و از نقص از جمله باطل گریزان هستند مگر آن که در تطبیق حق از باطل اشتباه کنند یا آن که قوای تحلیلی و منابع شناختی خویش را از دست دهند و یا آن را از میان ببرند. |
بالاترین سرعت درجهان طبیعت، یا همان سرعت نور درخلأ درسه آیه از آیات شریفه قرآن کریم (سوره یونس، آیه5 ،سوره انبیا، آیه33 وسوره سجده ،آیه5) اشاره شده که این مقدار ثابت اساسی جهانی را با حرکت سامانه زمین-ماه بیان فرموده است. تفسیرجدید ومبتنی برتئوری نسبیت که از این تعریف قرآنی ارائه شده، مقدار سرعت نور را برابر 299،792،5=c کیلومتر برثانیه به دست می دهد،که انطباق حیرت انگیزی با مقدار مورد قبول جهانی آن دارد. این نتیجه شگفت انگیز،در واقع تأکیدی بر یکپارچگی جهان مادی ،صحّت نظریه نسبیّت خاص وحقّانیت قرآن کریم است.
اعجازعلمی قرآن ، سرعت نور،نظریه نسبیت، سامانه زمین - ماه.
سرعت نور درخلأبه تعداد کمی از ثابت های اساسی فیزیک مربوط است ؛اگر چه بین همه ثابت های اساسی نیز ،این مقدار از جایگاه پراهمیتی برخوردار است ،چراکه در شاخه های گوناگون علم فیزیک کاربرد دارد.اغراق نیست اگر گفته شود که داستان تعیین سرعت نور با تاریخ دقیق علم فیزیک برابراست و این داستان همچنان نیز ادامه دارد .(1)از دوران یونان باستان تا قرون وسطی ،سرعت نور بی نهایت پنداشته می شد.ارسطو معتقد بود که نورآناً منشر می شود!در قرن یازدهم میلادی ،یک دانشمند مسلمان به نام «الحسن »،اعلام کرد که سرعت نورعدد محدودی است .گالیله (1600میلادی )سعی کرد تا سرعت نور را اندازه گیری کند اما موفق نشدو ابراز کرد که سرعت نور را با استفاده از خسوف های قمر مشتری اندازه گیری کرد .او به عدد غیردقیق 215،000کیلومتر بر ثانیه رسید ،زیرا قطر مدار دوران زمین دقیقاًشناخته نشده بود .از قرن هفدهم میلادی به بعد ،آزمایش های انجام گرفته نشان دهنده پیشرفت روش ها و تکنیک های تعیین سرعت نوربوده است (2)
عددی که فرومه به دست آورد تا مدت زیادی به عنوان دقیق ترین مقدار سرعت نور شناخته می شد،تا اینکه در سال 1983از تداخل سنجی تابش نورلیزر برای تعیین دقیق سرعت نوراستفاده شد.مطابق به مؤسسه ملی استاندارد آمریکا سرعت نور برابر است با :C=299792,4574+0,0011km/sو مطابق با آزمایشگاه ملی فیزیک بریتانیا برابراست با :
C=299792,4590+0,0008km/s
تعریف جدید متر (واحد طول )نیز دراکتبر 1983درکنفرانس عمومی «اوزان و مقادیر »برمبنای سرعت نور به این صورت ارائه شد :«یک متربرابربا مسافتی است که نور در خلأدر فاصله زمانی 1/299792458ام ثانیه می پیماید ».تثبیت مقدار سرعت نور پس از تعریف مقدار متر بر اساس آن هنوز به معنی آن نیست که داستان این ثابت بنیادین به پایان رسیده است .(3)پرسش های متعدد دیگری درباره رابطه میان این ثابت چند وجهی و رمزآلود با نظریه نسبیت وجود دارد.
حکم دوم نظریه نسبیت خاص آلبرت انیشتین (1905میلادی )می گوید :«سرعت نور در خلأ در تمامی دستگاه های اینرسی و در تمامی جهات ثابت بوده و هیچ وابستگی به سرعت منبع یا سرعت ناظر ندارد »پاؤلی (1958میلادی )می گوید که داده های به دست آمده از ستارگان دوقلو تا حدی صحت این حکم را نشان می دهد .مطابق با نظریه نسبیت عام انیشتین ،(1917میلادی )قانون ثابت بودن سرعت نور در خلأ نمی تواند در هر شرایطی معتبرباشد چرا که انحنای پرتوهای نورتنها با متغیر بودن سرعت آن امکان پذیراست .انیشتین این تناقض میان نظریه های نسبیت خاص و عام خویش را در مقاله اش این چنین برطرف می کند :(1917میلادی )«نتایج نظریه نسبیت خاص تنها هنگامی معتبراست که تأثیرمیدان های گرانشی حذف شود».
شرط اعتبارحکم دوم نظریه نسبیت خاص دراین مقاله گرفته می شود ،چرا که ثابت بودن سرعت نور نیاز به فضای خلأ مطلق دارد.از دیدگاه انیشتین برای دستیابی به خلأ، تخلیه حجمی از فضا از اتم ها ،مولکول ها و ذرات کافی نیست ،بلکه باید بتوان از میدان گرانشی نیز رهایی یافت .از این رو دراین مقاله اثر میدان گرانشی خورشید برحرکت مداری مرکز -محور ماه حذف می شود و طبق فرمولی که قرآن کریم ارائه کرده ،رابطه استاندارد مرجعی برای بزرگترین سرعت کهکشانی بیان می شود.(4)
چهارده قرن پیش ،قرآن ،کتاب مقدس مسلمانان از سوی خداوند برای هدایت بشریت به پیامبراسلام وحی شد.مسلمانان از تقویم قمری برای محاسبه زمان استفاده می کنند .قرآن کریم می فرماید :«او (خداوند )همان کسی است که خورشید را درخشان و ماه را تابناک قرار داد و برای ماه جایگاه هایی قرار داد تا شما سال ها و محاسبه آنها را بدانید .خداوند همه اینها را نیافرید مگربه حق .و او اینچنین نشانه هایش را برای خردمندان بیان می کند ».(یونس آیه 5).(5)
سال قمری دوازده ماه است و هر ماه با دوران کامل حول زمین تعریف می شود .قرآن کریم این مدارحرکت ماه را این چنین بیان می کند :«و او (خداوند )کسی است که شب وروز و خورشید و ماه را آفرید ؛که هر کدام در مدارخویش شناوراند ».(انبیاءآیه33)همانگونه که مشاهده می شود ،وجود مدارحرکتی برای هریک از اجرام آسمانی مانند ماه و خورشید یک حقیقت جالب علمی است که دراین آیه شریفه بیان شده ،حقیقتی که تنها چند صد سال پیش توسط دانش نوین کشف شد.(6,7)
امروزه مفهوم سال قمری گستردگی وسیعی پیدا کرده است ،همانگونه که می دانیم ،ماه نزدیک ترین همسایه و همراه ما در فضا است.غالبا گفته می شود که زمین و ماه یک مجموعه سیاره دوقلو را تشکیل داده اند.همچنان که ماه در مدار خود دور زمین دوران می کند، تغییر در موقعیت های نسبی ماه ،زمین و خورشید باعث تشکیل فازهای گوناگون ماه می شود.فاصله زمانی بین دو ماه نو 29,53روز است و ماه تقویمی نامیده می شود.با توجه به گردش زمین و ماه به دورخورشید ،موقعیت ماه نسبت به ستارگان تغییر می کند .مدت زمانی که ماه به همان موقعیت قبلی خود (از دیدگاه ناظر روی زمین )باز می گردد را ماه نجومی (برابر 27,32روز )می نامند که نمایانگر کل زمان واقعی گردش ماه در مدارخویش است.مدارماه نیز تقریباً دایره ای شکل بوده و شعاع متوسطی برابر384264کیلومتر دارد
جدول 1مقادیر مربوط به زمانهای ماه قمری و روز زمینی
تقویمی
نجومی
مدت
29،53059
27،321661روز =655،71986ساعت
ماه قمری
24ساعت=86400ثانیه
23ساعت و 56 دقیقه و 4،0906ثانیه=86164،09063
روز زمینی
هدف از این کار تعیین بزرگترین سرعت فیزیکی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است .دراین محاسبات لازم است از سیستم مختصات ثابت نسبت به ستارگان استفاده شود ،لذا از مقادیر مربوط به ماه قمری و روز نجومی بهره گرفته خواهد شد.
طول مدار گردش ماه و زمان یک روز زمینی مطابق با این آیه شگفت انگیز می تواند بیانگرسرعت ثابت و جهانی یک امر کیهانی باشد.«(خداوند)امر گیتی را از آسمانها به زمین فرمانروایی می نماید .آنگاه این امر درفاصله یک روز که معادل هزار سال مطابق با محاسبه شما است به سوی او حرکت می کند ».(سجده ،5)این آیه شریفه با ارجاع به یک امرجهانی که خداوند می آفریند و فرمان می دهد آغاز می شود.این امر درکل کهکشان حرکت می کند ،به گونه ای که در یک روز مسافتی را می پیماید که ماه طی هزار سال قمری (یعنی 12000ماه نجومی )طی می کند .اکنون می توان سرعت حرکت این امر را محاسبه نمود .رابطه استنباط شده از آیه شریفه فوق را می توان به صورت زیر نوشت:
مسافتی که امرکیهانی در خلأطی یک روز نجومی می پیماید معادل 12000برابر طول مدار دوران ماه دور زمین یعنی :
ct=12000L
که درآن Cسرعت امر کیهانی ،tزمان یک روز نجومی (که برابر است با زمان یک دوران کامل زمین حول محور خود نسبت به سیستم مختصات ثابت ،نسبت به ستارگان که برابر با 23ساعت و 56دقیقه و 4,0906ثانیه 86164,0906=ثانیه است )و Lبرابراست با مسافتی که ماه در یکماه نجومی دور زمین دوران می کند ؛به عبارتی Lبرابر با طول کل مداردوران ماه حول زمین بوده بدون آنکه تداخل های حرکت مارپیچی ناشی از دوران زمین حول خورشید در نظر گرفته شود ؛به بیان دیگر طول مدارماه بدون در نظر گرفتن میدان گرانشی خورشید محاسبه می شود.
چنانچه Vسرعت مداری متوسط اندازه گیری شده ماه باشد ،که از شعاع متوسط مدار دوران ماه ،Rبه دست آمده و نسبت به زمین درحال دورانی انتقالی ،اندازه گیری می شود،آنگاه می توان نوشت :
(2) V=2
با جایگذاری R=384264وT(ماه قمری نجومی )برابر با 655,71986ساعت ،مقدار Vبه دست می آید:
v=2×3،1416×384264/655،71987=3682،.7km/hr
این مقدار درکتاب های علمی دانش نجوم موجود بوده و سازمان تحقیقات فضایی آمریکا (NASA)آن را پذیرفته است .(8)زاویه a(شکل 1)زاویه ای است که سامانه زمین -ماه طی مدت یک ماه نجومی (برابر 27,321661روز)حول خورشید طی می کند.با داشتن مدت زمان دوران کامل زمین حول خورشید (یا یک سال شمسی برابر با 365,25636روز )می توان مقدارaرا محاسبه کرد :
a=27،321661×360/365،25636=26،92848
از این رو زاویه aثابت مشخص این سامانه بوده و بستگی به زمان ماه و سال دارد. از آنجا که وجود خورشید موجب بروز تغییراتی درخواص هندسی مکان و زمان می شود ،لازم است تا اثرات گرانشی آن بر سامانه زمین -ماه را حذف کرد تا شرط اعتبارحکم دوم نسبیت خاص برقرار شود .به عبارت دیگر باید حرکت دوران ماه حول زمین را بدون درنظر گرفتن حرکت سامانه زمین -ماه حول خورشید درنظر گرفت .بنابراین مؤلفه سرعت V0=V cos aبیانگرسرعت مداری است (همانگونه که در شکل 1 نشان داده شده )و برای محاسبه طول کل مدار ماه Lبا فرض ثابت بودن زمین به کار می رود.
(3) L=V cos a×T
از روابط (1)و (3) طبق این آیه شریفه قرآن فرمول جدیدی برای سامانه زمین -ماه می توان ارائه کرد:
ct=12000, Vcos a×T(4)=
5)c=12000 Vcos a×T/t
باجایگذاری مقادیر tوTاز جدول 1برای مقادیر نجومی و مقدار سرعت مداری ماه برابر V=3682,07km/hrکه توسط ناسا اندازه گیری شده و مقدار cos a=cos 26,92848=089157،می توان سرعت امرآسمانی را از رابطه(5)که توسط قرآن کریم بیان شده محاسبه نمود .
c=12000×3682,07× 0,89157×655,71986 /86164,0906
=>c=299792,5km/s
با مراجعه به مقدار پذیرفته شده جهانی سرعت نور c=299792,458km/sانطباق حیرت انگیزی دیده می شود.می توان نتیجه گرفت که امر پروردگار که در این آیه شریفه اشاره شده مشابه نور بوده و با سرعت حداکثر درخلأحرکت می کند ؛همانند تمامی امواج الکترومغناطیس ،امواج گرانشی و نوترینوها که با این سرعت بیشینه در کهکشان هاحرکت می کنند.
باید اشاره کرد که هیچ مشاهده علمی مبنی بر متغیربودن سرعت نورنسبت به زمان وجود ندارد .اصل ثبات سرعت نور در نظریه نسبیت خاص ارتباط جالبی با مکانیک فضایی سامانه زمین -ماه پیدا می کند .با مراجعه به رابطه (4)و جایگذاری سرعت Vاز رابطه (2)می توان شعاع متوسط مدار دوران ماه را به دست آورد .
R=C/12000×2 cosa×t(6
به این ترتیب شعاع متوسط مدار دوران ماه Rمستقیماًبا مدت زمان روز زمینی به این ترتیبtمتناسب است .این نتیجه جدید که از فرمول قرآنی فوق استنباط می شود بسیار مهم بوده و در واقع قانون بقای مومنتوم در سامانه زمین ماه را بیان می کند .همچنین تأثیراثرکشندگی و تغییرات جاذبه بر این سامانه را نیزبیان می کند (9)
مطابق با نظریه کیهان شناسی دیراک ،ثابت جهانی گرانش Gباید نسبت به زمان متغیر باشد ،یعنی با گذشت عمرجهان Tطبق رابطه دیراک از مقدار آن کاسته شود [10،11]
که در آن eبار الکترون و mوpبه ترتیب جرم های الکترون و پروتون است.مطابق قانون نیوتون ،تغییرات گرانش بر شعاع مدار دوران ماه مطابق با رابطه زیر تأثیر می گذارد:
R=h2%m2M×1%G(8)
که درآن hمومنتوم زاویه ای ماه حول زمین و mوM نسبت به زمان ثابت باقی می ماند ،شعاع Rنسبت معکوس با مقدار Gپیدا می کند .به این ترتیب ارتباط دادن سه رابطه آخرمی تواند انجام مطالعات آتی در زمینه کیهان شناسی را تسهیل کند.
دستیابی به یک رابطه جدید نجومی میان شعاع مداردوران ماه Rو زمان روز زمینی tکه برمبنای تفسیرنسبیتی ،از یکی از آیات قرآن درزمینه کیهان شناسی برداشت می شود،موضوعی بسیارحائزاهمیت و درخور توجه است.این آیه شریفه در واقع اشاره ای به بزرگترین سرعت گیتی یا همان سرعت نوردرخلأ دارد.این مقاله جهانی بودن و ثابت بودن مقدار اساسی بزرگترین سرعت کیهانی را اثبات کرده ،نشان می دهد که قرآن کریم کتاب بسیار ارزشمندی بوده که مطالعه آن باید با دقت و تیزبینی خاصی انجام شود ؛چرا که پدید آورنده آن ،همان خالق گیتی است.
1.Rush J H,The speed of light,Scientific American p 67,August,1955
2.Halliday and Resnick ,Physics,John Wiley and Sons Inc,New York, 1996
3.Filonovich S.R,The Greatest Speed,Mir Publishers Moscow1986
4.Pauli W., Theory of Relativity,Pergmann Press,Oxford,1958
5.Yusuf,Ali,The meaning of the Glorious Quran,Dar Al-Kitab Al Masry
6.Mansour,Hassab and EL-Naby,The GLorious Quran and Modern Science,General Egyptian Book Organization Boulac Cairo,1990.
7.Bucaill,Maurice,The Bible, The Quran and Science, North Imerican Trust Publication,1979
8.Mitton J.,Astronomy,Faber and Faber London,P.20,1978
9.Long Charles E.,Discovering the universe Harper&Row Publishers,P.63,1980
10.Illingworth Valerie,Macmillan Dictionary of Astronomy,The Macmillan Press Ltd.,London,1985
11.Narlikar J.,The Structure of the Universe,Oxford Univ.Press,P.139,172,175,
.1977
منبع:نشریه مجموعه مقالات قران و علم
/س
مهجوریت قرآن به معنای راه نیافتن تعالیم انسانساز قرآن در زندگی مسلمانان است که رسول اکرم(ص) درسورة مبارکة فرقان شکایت خود را از امتش به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن به درگاه الهی عرضه میدارد. نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن برقرآن، تدبر و اندیشه نکردن در قرآن و از همه مهمتر عمل نکردن به قرآن از مصادیق مهجوریت قرآن است. از عوامل مهجوریت قرآن میتوان به کنار گذاشتن اهل بیت(ع) از صحنة اجتماع، پیروی مردم از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی، عدم توجه مردم به نقش سازندة قرآن در زندگی و گسترش خرافات در جامعه اشاره کرد. به مهجوریت کشیده شدن قرآن در جامعه پیامدهای ناگواری را به همراه دارد، که متروک شدن شریعت، گسسته شدن رشتة اتحاد و برادری در جامعه، جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن، رانده شدن حاملان و عاملان قرآن از صحنة اجتماع، عدم راهیابی دستورات قرآن به زندگی روزانة مردم از پیامدهای مهم آن است. اعتقاد و باور جامعه به الگو بودن قرآن در تمام ابعاد، تصحیح فرهنگ استفاده از قرآن در بین افراد، توجه به معانی و مفاهیم قرآن، عمل کردن دست اندرکاران قرآن به دستورات قرآن، دعوت افراد جامعه به تدبر و اندیشه در قرآن، نگاه ویژة آموزش و پرورش به درس قرآن، توجه خاص مراکز علمی ـ فرهنگی به مباحث قرآنی و محور قرار دادن قرآن در سخنرانیها، از جمله اموری است که میتواند به رفع مهجوریت از قرآن کمک شایانی بکند.
خداوند متعال انسان را آفرید و او را به قوای بسیاری مجهز کرد"وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛1 وخدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمیدانستید بیرون آورد و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید." و هدف این بود که انسان راه خود را به سوی سعادت دریابد.
برای اینکه انسان در مسیر تکامل دچار انحراف نشود او رااز درون به نیروی عقل و تفکر مجهز کرد و از بیرون با فرستادن پیامبران الهی زمینه را برای رشد و کمال او فراهم ساخت. پیامبران پی درپی آمدند"ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا؛2 باز فرستادگان خود را پیاپی روانه کردیم." تا اینکه نوبت به پیامبر آخرالزمان رسید. جامعهای که نبی مکرم اسلام(ص) در آن مبعوث به رسالت شد، جامعهای بود که از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیار فقیر بود و وضعیت اقتصادی مساعدی هم نداشت. تنها از حیث ادبیات و بلاغت سخن بود که عربها در آن روزگارتا حدودی توانا بودند. با آمدن قرآن، ادبای آن زمان، به برتری کلام قرآن بر تمام ادبیات آن دوره اعتراف کردند، اگرچه بسیاری از ایشان مفاهیم قرآن را نپذیرفتند.
اما آنچه آورندة کتاب به دنبال آن بود فقط بلاغت و شیوایی قرآن نبود، بلکه قرآن کتابی بود که باید در زندگی این مردم پیاده میشد و آنها را از این وضعیت نجات میداد و به تعبیر قرآن "...وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا... ؛3 و نعمت خدا را برخود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید."
پیامبر اکرم (ص) تعالیم انسان ساز قرآن را در طول بیست و سه سال و به تدریج بر مردم خواند "وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلا؛4 و قرآنی باعظمت را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم." و ضمن عمل به دستورات آن توانست یک جامعة ایده آل اسلامی را بنیانگذاری کند. طولی نکشید که مسلمانان در اثر عمل به دستورهای آن توانستند قدرتهای بزرگ روزگار را تحت سلطة خود در آورند و خودشان را به عنوان قدرت آن روزگار مطرح کنند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) تا زمانی که در قید حیات بود به دو کارخیلی سفارش کرد. اولین سفارش پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و عمل به دستورات آن بود و در بیانی نورانی فرمود:"فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فانه شافع مشفع و ماحل مصدق، ...؛5 پس هنگامی که فتنهها همچون پارههای شب تار و ظلمانی بر شما هجوم میآورند به قرآن پناه آورید، زیرا آن شفاعت کنندهای است که شفاعتش پذیرفته و شکایت کنندهای است که شکایتش پذیرفتنی است. هر کس آن را پیش روی خود قرار دهد او را به سوی بهشت رهنمون شود و هر کس آن را پشت سر اندازد و به آن اعتنایی نکند او را به سوی جهنم خواهد راند. و آن قرآن دلیل و راهنمایی است بر بهترین راه، کتاب تفصیل و بیان و تحصیل سعادت است، کتاب فصل(جدا کنندة حق از باطل) است و نه کتاب شوخی، ظاهری دارد و باطنی، ظاهرش همه حکمت است و باطنش همه علم، ظاهرش لطیف است و باطنش ژرف و عمیق، قرآن را دلالتها و علاماتی است و آن دلالتها را نیز دلالتهای دیگر. عجایبش بیرون از شمارش و غرایبش کهنگی ناپذیر است در آن چراغهای هدایت ومنارههای پر فروغ حکمت است."
دومین سفارش پیامبر(ص) پیروی مردم از اهل بیت خودش به عنوان مفسران واقعی قرآن بود که در حدیث معروف ثقلین فرمود:"انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا"6
حال این سئوال به ذهن میرسد که چه عواملی باعث شد با آن همه سفارشات پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و پیروی از اهل بیت به عنوان مفسران واقعی قرآن، جامعة اسلامی از مسیر صحیح و به تعبیری صراط مستقیم منحرف شد؟ آیا جز این بود که مسلمانان به دستورات قرآن عمل نکردند؟ و آیا متروک گذاشتن و رها کردن قرآن عامل اصلی برای انحراف از صراط مستقیم نبود؟
اکنون مطالب را در دو بخش ارائه خواهیم کرد: بخش اول مهجوریت قرآن و بخش دوم راههای زدودن مهجوریت از قرآن.
در این بخش ضمن بیان معانی لغوی مهجوریت از دیدگاه واژه شناسان، شکایت و گلایة پیامبر(ص) در پیشگاه الهی، به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن بررسی میشود سپس مصادیق و علل به وجود آورندة آن در جامعه بیان میگردد و در ادامه، دیدگاه مولای متقیان حضرت علی(ع) در بارة پیامدهای مهجوریت قرآن و شخصیتی که مهجوریت را از قرآن خواهد زدود ذکر میشود.
در سورة مبارکة فرقان خداوند متعال از قول پیامبرش آیهای را مطرح میکند که دلها را میلرزاند و به مردم مسلمان، در هر عصر و زمانی هشدار میدهد که ای مردم مبادا قرآن را متروک بگذارید و به دستورات آن عمل نکنید. خداوند متعال در این آیه از قول رسولش چنین میفرماید:"وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛7 و پیامبر خدا گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند."
کلمة مهجور از مادة "هجر" است که بیشتر لغت شناسان آن را به معنای ترک کردن و رها کردن دانستهاند، اگر چه معانی دیگری هم برای آن ذکر کرده اند، ولی در خصوص این آیه بیشتر به این معنا توجه داشته اند.
صاحب کتاب العین میگوید: "الهجر و الهجران ترک ما یلزمک تعهده؛8 هجر و هجران ترک کردن چیزی است که تعهد نسبت به آن، تو را ملزم و پایبند میکند" و سپس به این آیه استناد میکند. صاحب مجمع البحرین میگوید: "ای متروکا لا یسمع و یقال مهجورا جعلوه بمنزلة هجرای الهذیان و یقال مهجوراای قالوا فیه غیر الحق؛9یعنی ترک شده که شنیده نمیشود و مهجور گفته میشود وقتی که آن(قرآن) را به منزله هجر یعنی هذیان قرار دهند و مهجور گفته میشود یعنی در آن غیر حق میگویند." راغب میگوید:"الهجر و الهجران مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان اوبالقلب؛ جدایی انسان از چیزی یا با بدن یا با زبان یا با قلب است" و ذیل این آیه میگوید:"این ترک کردن و رها کردن با قلب است یا با قلب و با زبان"10 بنابر آنچه گفته شد معنای مهجور ترک کردن و کنار گذاشتن و رها کردن است.
دربارة اینکه نبی مکرم اسلام(ص) این سخن را در دنیا یا آخرت میگوید، برخی از مفسران معتقدند که پیامبر(ص) این سخن را در همین دنیا گفته است.11 و برخی دیگر معتقدند که آن را در قیامت به عنوان گلایه از امتش در پیشگاه ربوبی عرضه میدارد.12 و برخی دیگر از مفسران هر دو احتمال را ذکر میکنند.13
از این آیة کریمه دو نکتة زیبا را میتوان برداشت کرد. 1. اینکه پیامبر(ص) به یقین میدانست که بسیاری از افراد امت و بسیاری از جوامع اسلامی قرآن را متروک خواهند گذاشت. اگر در گذشته و حال به وضعیت جوامع اسلامی نگریسته شود، این گلایه و دردمندی پیامبر به خوبی آشکار میگردد، چرا که قرآن در این کشورها فقط با صدای نیکو تلاوت میشود، به طرز بسیار زیبایی در کاشی کاریهای مساجد به کار میرود، مدارسی برای حفظ آن دایر میشود و... در حالی که پایههای سیاسی ـ فرهنگی این جوامع بر مبانی غربی استوار است و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی ندارد. 2. خداوند از قول پیامبر(ص) میفرماید: "اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا"14 یعنی با وجود در دسترس بودن، از عمل به آن غافل شدند. به عبارت دیگر در عین حالی که قرآن نزدشان بود و آن را میخواندند ولی از عمل به دستورات آن خبری نبود و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی نداشت.
قرآن کریم برای کسانی که قرآن را به مهجوریت میکشانند و به عبارتی آن را میخوانند و به آن عمل نمیکنند مثلی شگفت میزند و میفرماید: "مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛15 مثل کسانی که عمل به تورات بر آنان بار شد و به آن مکلف گردیدند آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل چهارپایی است که کتابهایی را بر پشت میکشد. چه زشت است وصف قومی که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمینماید."
بنابر این اگر جوامع اسلامی بخواهند مشمول شکایت پیامبر(ص) به پیشگاه الهی واقع نشوند باید قرآن را در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کنند.
همان طور که در بخش قبل بیان شد، گلایه و شکایت پیامبر اسلام(ص) از امتش به معنای ترک فرامین و دستورات قرآن در زندگی فردی و اجتماعی است. در عین حال میتوان مواردی را به عنوان مصادیق مهجوریت قرآن در جامعه برشمردکه در ذیل به آنها اشاره میشود.
پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان دین(ع) در روایات بسیاری مردم را به خواندن قرآن تشویق کردهاند و از مسلمانان خواستهاند که روزانه حداقل پنجاه آیه تلاوت کنند.16 وجود مقدس امام هشتم(ع) دلیل خواندن قرآن را در نماز خارج شدن قرآن از مهجوریت میداند و میفرماید: "دلیل آن که در نماز، قرآن میخوانیم آن است که قرآن از مهجوریت خارج شود."17
با اینکه قرآن کریم برای تمام ابعاد زندگی برنامه دارد، ولی با کمال تاسف باید اذعان داشت که مسلمانان در گذشته و حال قرآن را رها کرده و به کتابهای دیگر روی آورده اند. جوامع اسلامی امروزه دربسیاری از زمینهها از کشورهای غربی الگو برداری میکنند، در حالی که نسخههای کشورهای غربی به این دلیل که به وسیلة انسان تدوین شده خالی از اشکال نیست، ولی آنچه قرآن ارائه میدهد به دلیل اینکه از جانب خداوند خالق و حکیم است در بردارنده سعادت و خوشبختی جوامع است. به عنوان نمونه در علوم تجربی مانند پزشکی و در علوم انسانی مانند روانشناسی و فلسفه و... بیشتر به کتب دانشمندان غرب بها داده میشود و این درحالی است که توجه به آیات قرآن میتواند مسلمانان را در تمام علوم و دانشها پیشتاز جوامع قرار دهد.
نقل شده که هارون را طبیبی مسیحی بود، روزی این طبیب به علی بن حسین بن واقد گفت:"در کتاب شما(قرآن) از علم طب چیزی نیست، در حالی که علم دوتاست، علم پزشکی و علم ادیان، وی در جواب گفت: خداوند تمام علم پزشکی را در نصف آیه جمع کرده است "َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا"18 و پیامبر ما تمام علم پزشکی را در این جمله خلاصه کرده است: "المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دواء؛ معده خانة هر دردی است و پرهیز [کم خوری] اساس هر دارو و درمانی است"، طبیب گفت قرآن و پیامبر شما از علم پزشکی چیزی برای جالینوس باقی نگذاشته اند. 19 ذکر این نکته برای این بود که میتوان از هر آیة قرآن و حتی بخشی از یک آیه یک یا چند راهکار را برای زندگی استخراج کرد.
در آیات بسیاری از قرآن از مسلمانان خواسته شده است که در آیاتش تفکر و اندیشه کنند. خداوند حکیم در بارة قرآن میفرماید: "کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الألْبَابِ؛20 این کتابی مبارک است که آن را به سوی تونازل کردهایم تا دربارة آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند." و در آیة دیگر کسانی را که در آیات قرآن اندیشه نمیکنند، مورد نکوهش قرار میدهد و میفرماید: "أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛21 آیا به آیات قرآن نمیاندیشند؟ یا مگر بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟" این آیات و آیات دیگری که در موضوع تفکر و اندیشه در قرآن آمده است، از مسلمانان میخواهدکه فقط به خواندن آیات توجه نکنند، بلکه بعد از مرحلة خواندن، درآیاتش تفکر و اندیشه کنند و به این وسیله راه خود را به سوی سعادت و خوشبختی بیابند.
مراجعه به آیات قرآن و روایات نشان دهندة این امر است که ازما خواسته شده قرآن را یاد بگیریم، به دیگران آموزش دهیم و در آیاتش اندیشه کنیم. نبی مکرم اسلام(ص) در حدیث گرانبهایی که به روایت انس بن مالک نقل شده است فرمودند: "هر کس قرآن را بیاموزد و بداند و مصحف را درجایی بیاویزد و آن را تعهد نکند و در آن ننگرد، قرآن روز قیامت میآید و در وی بیاویزد و گوید: "خدایا این بنده، مرا مهجور کرده میان من و او حکم فرما."22 رسول خدا(ص) همچنین در بیان نورانی دیگری میفرماید: "روز قیامت من نخستین وارد شونده بر خداوند عزیز و جبار هستم و کتابش و اهل بیتم و سپس امتم، آن گاه از ایشان (امتم) میپرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند."23
بیان این نکته لازم است که خواندن و یادگیری قرآن مقدمهای است برای فهم معانی و مفاهیم آیات کریمه و همه این امور برای این است که قرآن را در زندگی خود پیاده کنیم. اگرچه خواندن و فهمیدن قرآن میتواند در زندگی تاثیرگذار باشد، ولی هدف نهایی این است که جامعة اسلامی با عمل به دستورات آن سعادت و خوشبختی دو جهان را برای خود فراهم آورد.
بحث دربارة عللی که باعث مهجوریت قرآن دربین مسلمانان شد، میتواند به رفع این مهجوریت کمک شایانی بکند، چرا که شناخت عوامل به وجود آورندة یک آسیب و معضل راهنمای خوبی است که میتواند راهکار درست حل آن معضل را نشان دهد. به طور کلی ممکن است عوامل بسیاری در مهجوریت قرآن دخیل باشد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میشود.
همان طو رکه در مقدمه اشاره شد، پیامبر گرامی اسلام(ص) همان سفارشی را که نسبت به حفظ قرآن و تمسک به آن ـ به معنای پیروی عملی از دستورات آن ـ داشت، نسبت به اهل بیت خودش هم داشت و در موارد بسیاری اهمیت این امر را به مردم گوشزد کرد، چرا که اهل بیت جزء جدایی ناپذیر قرآن و دانای به تمام اسرار قرآن بودند و این در دیگران یافت نمیشد. ولی متاسفانه جامعة اسلامی ـ علیرغم سفارشهای اکید پیامبر(ص) ـ این حاملان و عاملان واقعی قرآن را از صحنة اجتماع کنار زد و جامعه از فیض وجودی این ذوات مقدسه محروم ماند. در صورتی که قرآن اطاعت از این معصومان را به عنوان اولواالامر، هم ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر را در ردیف اطاعت خدا میداند و میفرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ؛24ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید."
بنابراین میتوان گفت اولین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جامعة اسلامی شد، کنار گذاشتن و رها کردن اهل بیت بود، مسئلهای که حضرت علی (ع) فراوان از آن یاد میکند. 25 حتی صدیقه کبری، حضرت فاطمة زهرا(س) در بستر بیماری آنگاه که تعدادی از زنان مهاجر و انصار نزد او میآیند در بخشی از کلامش میفرماید: "وای بر آنان چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد؟ و خلافت بر پایههای نبوت استوار بماند؟... به خدا سوگند اگر پای در میان مینهادند و علی(ع) را برکاری که پیغمبر(ص) بر عهدة او نهاد میگزاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست میبرد. و حق هر یک را به او میسپرد... اگر چنین میکردند درهای رحمت از زمین و آسمان به روی آنان میگشود. اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردندآنان را عذاب خواهد فرمود."26
دومین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جوامع اسلامی گذشته و حال شده، پیروی اکثریت مردم از هواهای نفسانی است. بسیاری از مردم هنگامی که منافع دنیوی و مادی خود را با تعالیم و دستورات قرآن در تعارض میبینند، جانب منافع خود را میگیرند و حق و حقیقت را فدای مصالح شخصی خویش میکنند.
قرآن کسانی را که به دنبال هواهای نفسانی هستند به شدت نکوهش میکند و میفرماید: "أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ؛27 آیا دیدی کسی را که هوس خود را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و برگوش و دلش مهر و بر دیدهاش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمیگیرید؟" همان طور که این آیه بیان میکند پیروی از هوا و هوس چشم و گوش و دل انسان را کور میکند و چنین انسانی هرگز نمیتواند به محضر قرآن شرفیاب شود و از انوار ملکوتی آن مستفیض گردد.
بنابر این پیروی از هوا و هوس دومین عاملی است که میتواند قرآن را در زندگی فردی و اجتماعی به مهجوریت بکشاند.
شیطان بعد از سجده نکردن برحضرت آدم(ع) از درگاه رحمت الهی رانده شد و از همان روز به عزت خداوند سوگند یاد کرد که فرزندان آدم را گمراه خواهد کرد، قرآن مجید سخن شیطان را اینگونه بیان میکند: "قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ *إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ28؛ شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند که همگی را جدا از راه به در میبرم، مگر آن بندگان پاکدل تورا" خداوند هم در پاسخ او فرمود: "قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ * لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ؛29 فرمود حق از من است و حق را میگویم هر آینه جهنم را از تو و هر کس که تو را پیروی کند، از همگی شان خواهم انباشت."
در موارد دیگری نیز خداوند انسان را شدیدا از دوستی با شیطان و شیطان صفتان بر حذر میدارد. این تاکید شدید قرآن برای پیروی نکردن از فرامین و وسوسههای شیطانی به خاطر این است که شیطان اعمال زشت را برای انسان نیکو جلوه میدهد به گونهای که انسان زیباییهای قرآن را درک نمیکند در حالی که انجام معاصی و گناهان برایش جاذبه و زیبایی دارد. نتیجه این میشود که انسان به سوی قرآن نمیرود و این نسخة شفا بخش هستی را متروک میگذارد و زمینههای بدبختی و شقاوت خود را فراهم میکند. بنابراین شیطان هم سومین عامل موثر در مهجوریت قرآن است.
شاید بتوان گفت قرآن در زندگی بسیاری از مردم مسلمان جایگاه والایی ندارد و بیشتر آن را در مجالس ترحیم، قبرستانها، سفرة عقد، بدرقة مسافر و... استفاده میکنند. از نظر این مردم جایگاه قرآن فقط در همین امور خلاصه میشود. عدهای دیگر آن را به قصد ثواب میخوانند و تنها عدة اندکی هستند که به نقش سازندة قرآن در زندگی فردی و اجتماعی باور دارند. این نوع اعتقاد و نگرش اکثریت مردم باعث شده است که قرآن مهجور بماند، و وارد زندگی عملی آنان نشود.
امام خمینی(ره) در بارة مهجور ماندن قرآن و نقش سازندة آن در زندگی فردی و اجتماعی میفرماید: "آیا اگر ما این صحیفة الهی را مثلاً جلدی پاکیزه و قیمتی نمودیم و در وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم، آن را مهجور نکردهایم؟ آیا اگرغالب عمر خود را در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیة آن صرف کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریت بیرون آوردهایم؟ آیا اگرقرائات مختلف و امثال آن را فراگرفتیم، از ننگ مهجوریت قرآن خلاصی پیدا کردهایم؟ آیا اگر وجود اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلیم کردیم ازشکایت رسول خدا(ص) مستخلص شدهایم؟ هیهات! که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و مُنزِل عظیم الشأن آن نیست. قرآن کتاب الهی است و در آن شئون الهیه است. قرآن حبل متصل مابین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطة معنویه و ارتباط غیبی، بین بندگان خدا و مربی آن پیدا شود، از قرآن باید علوم الهیه و معارف لدنّیه حاصل شود."30
گسترش خرافات در جامعه نیز از اموری است که به مهجوریت قرآن میانجامد. اعتقاد داشتن مردم جامعه به اموری مانند، فال، سحر و جادو، خوابها و... میتواند جامعه را از حقایق موجود در عالم هستی که جلوههای آن در قرآن بروز و ظهور دارد، دور کند و به مهجوریت قرآن منتهی شود.
امام علی (ع) که پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)، بزرگترین شخصیت جامعة اسلامی است به مردم زمانش هشدار میدهد که ای مردم زمانی خواهد آمد که قرآن در مهجوریت قرار گیرد و فقط اسم و رسم آن در جامعه خواهد بود، بدون این که از عمل به احکام آن خبری باشد. آنچه را که مولای متقیان(ع) بیان میکند میتوان از آن به پیامدهای مهجوریت و متروک گذاشتن قرآن تعبیر کرد.
ایشان در بخشی از خطبة 147 میفرماید: "همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسیدکه چیزی پنهانتر از حق و آشکارتر از باطل و فراوانتر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند... حاملان قرآن آن را وا گذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش میکنند، پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور میگردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند اما گویا حضور ندارند؛ با مردمند ولی از آنها بریدهاند... مردم در آن روز در جدایی و تفرقه هم داستان و در اتحاد و یگانگی پراکندهاند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند."31
با توجه به بیان نورانی مولایمان حضرت علی (ع) میتوان پیامدهای مهجوریت را به این شکل دسته بندی کرد. الف) پنهان شدن حق و آشکار شدن باطل. ب) دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص). ج) استفاده ابزاری از قرآن برای اثبات دعاوی خویش. د)متروک شدن شریعت و رواج منکرات. ه) رانده شدن حاملان و حافظان قرآن از صحنة اجتماع. و) جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن. ز) جایگزین شدن تفرقه و جدایی به جای اتحاد و یگانگی در جامعه. ح) باقی ماندن خط و تذهیب قرآن و عدم راهیابی قرآن به زندگی روزانة مردم.
همان طورکه ملاحظه شد، حضرت علی (ع) به وضوح این را پیش بینی میکند که مردم در آینده چه بر سر قرآن خواهند آورد و آنچه مولا(ع) فرمود، نه تنها در سدههای نخست اتفاق افتاده بلکه هم اکنون نیز میتوان آن را در جوامع اسلامی به وضوح مشاهده کرد و آنچه که امروز در جوامع اسلامی اتفاق میافتد بی نیاز از شرح و تبیین است.
مولای متقیان علی(ع) در خطبهای که خبر از ظهور فرزندش مهدی(عج) میدهد او را به عنوان شخصیتی معرفی میکند که مهجوریت را از قرآن و سنت خواهد زدود و میفرماید: "... او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده میکند."32
کودک معجزه در الجزایر
اعجوبههای قرآنی در همه کشورهای اسلامی پیدا میشوند و همکاران را به شگفتی وا میدارند. انگار خدا میخواهد با نشان دادن این نشانهها، تجلی و عظمت قرآن را بهتر نمایان کند. یکی از این استثناها، کودکی الجزایری است که در سه سالگی، بسیاری از سورههای سخت قرآن را از حفظ میخواند.
«فارح عبدالرحمان« که به او «کودک معجزه» لقب دادهاند، به راحتی قرآن و احادیث نبوی را حفظ و قرائت میکند مادر فارح خیلی نگران کودکش بود چون که او تا پایان دو سالگی حتی یک کلمه هم بر زبان نیاورد اما وقتی پا به سه سالگی گذاشت، خیلی راحت سوره مبارکه کهف را از حفظ خواند. مادر عبدالرحمان میگوید: «هنگامی که باردار بودم، هر روز سورههای ناس و فلق و هر جمعه سوره کهف را میخواندم و فکر میکنم عنایت الهی باعث شده تا پسرم با این سن کم، حافظ سورههای بزرگ قرآن شود».
فارح سه ساله، تماشای شبکههای قرآنی و شنیدن اصوات الهی را به تماشای کارتونهای رنگارنگ ترجیح میدهد و حتی هنگامی که با پدرش سوار خودرو می شود، از او میخواهد تا برایش قرآن پخش کند. عبدالرحمان با اینکه هنوز نمیتواند کلمات را به طور کامل ادا کند و خواستههای خود را بر زبان آورد و خواندن و نوشتن بلد نیست، به خوبی میتواند نام سورههای قرآن و آیات مربوط به آنها را تشخیص دهد. او با وجود خردسالی، احکام قرائت را رعایت میکند و مفید است هنگام شنیدن نام پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله وسلم) صلوات بفرستد.
عبدالرحمان هر روز، هنگام بازی آیههایی را که حفظ کرده زمزمه میکند و دنبال آن است تا آیههای تازهای را حفظ کند. کافی است او یک آیه را یکی، دو دفعه بشنود تا همان آیه در ذهنش نقش ببندد پدر فارح میخواهد با فراهم کردن برنامههای سمعی و بصری برای فرزندش، او را در حفظ کامل قرآن یاری کند و برای بهرهمندی از استادان مجرب به مدرسه قرآنی بفرستد تا در آینده نزدیک، شاهد باشد که پسرش از قاریان و حافظان سرشناس دنیا شده است.
برگرفته از: مجله قرانی آیه
«پلورالیزم» در لغت، به معناى کثرتگرایى و مقصود از آن در فلسفه دین، پذیرش حقانیت ادیان مختلف است. آنها براى مشروعیت دینى بخشیدن به مدعاى خود، ظواهر برخى از آیات قرآن مجید را مورد استناد قرار دادهاند تا بدینسان نظریه خود را همخوان با آن جلوه دهند.
نوشتار حاضر صرفا به نقد و تحلیل مستندات قرآنى پلورالیستها مىپردازد. بنابراین، از ذکر ادله قرآنى انحصار «صراط مستقیم» به اسلام و بطلان کثرتگرایى، به دلیل اجتناب از اطاله کلام، صرف نظر گردیده و تبیین آن به مجال دیگرى واگذار شده است.1
اصول و نکاتى در علم تفسیر
اشتباه اساسى پلورالیستها در تفسیر آیات و استناد کثرتگرایى به قرآن از غفلت یا نادیده انگاشتن اصول و روشهاى تفسیر قرآن سرچشمه مىگیرد. بنابراین، در ذیل، به بعضى از اصول علم تفسیر اشاره مىشود:1. توجه به مضمون، شان نزول و صدر و ذیل آیه: کثرتگرایان در تقریر مدعاى خود، تنها به ظهور بدوى آیه و در مواردى، به بخشى از آیه اتکا کرده و مدخلیت آیه قبل یا بعد را نادیده مىانگارند.
2. توجه به کل قرآن: از آنجا که قرآن کتاب خداوند حکیم است، با وجود نزول تدریجى آن در طول23 سال، آیاتش از نظم و انسجام خاصى برخوردار است و به تعبیر خود قرآن، در آن هیچ اختلافى دیده نمىشود.2 بر این اساس، در تفسیر دو آیه، باید به مجموع آیات توجه نمود و در صورت وجود هرگونه شبهه و ابهام، باید آن را با تامل در آیات دیگر، حل و فصل کرد. به عبارت دیگر، باید تفسیر قرآن را از خود قرآن طلبید: «القرآن یفسر بعضه بعضا.»3
3. توجه به شارحان حقیقى: در صورت رفع نشدن ابهام از آیهاى، باید به تفسیر شارحان و مفسران حقیقى کلام الهى - پیامبر اکرم و ائمه هدى علیهمالسلام - مراجعه کرد؛ چرا که قرآن حاوى آیات متشابه و داراى بطون متعدد است و به تصریح خود، درک عمق آنها، اختصاص به مطهرون، - که مصداق بارز آن ائمه اطهار (علیهمالسلام) هستند، دارد «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.»4؛ که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند.
مستندات قرآنى کثرتگرایان
چنان که اشاره شد، کثرتگرایان مىکوشند با استناد نظریه خود به شریعت، ادله و شواهدى از آن ارائه دهند که گام اولین آنها تمسک به ظواهر برخى آیات است. اما با وجود این، به قاعده علم تفسیر و هرمنوتیک ملتزم نماندند و در تفسیر و استناد به آیات، اصول و روش بحثهاى تفسیرى را سهوا یا عمدا رعایت نکردند. در ذیل، مستندات قرآنى آنان تحلیل و نقد مىشود.
اسلام؛ تسلیم مطلق به خدا
گوهر و لب نظریه «پلورالیزم» بر این نکته استوار است که حقیقت دین و اسلام، که خداوند آن را از انسان مىخواهد. تسلیم مطلق و سر تعظیم فرودآوردن بر آستان قدس حضرت حق است. اما این که آن در قالب آیین خاصى مانند یهود یا مسیح یا اسلام تحقق پیدا کند، تاثیرى در ماهیت آن نمىگذارد.کثرتگرایان بر این باورند که از منظر قرآن، «اسلام» معناى عام - یعنى تسلیم مطلق به خدا - دارد که شامل تمامى ادیان، به خصوص ادیان اهل کتاب، مىشود. رهاورد این باور آن است که گام نهادن بر صراط مستقیم و اسلام اختصاص به امت اسلام ندارد و شامل پیروان ادیان دیگر نیز مىشود. آنها به آیات ذیل استناد مىکنند:
1. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) از خداوند اسلام حقیقى و امتى مسلمان از نسل خویش درخواست مىکند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»5 ؛ پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبهپذیر مهربان.
2. حضرت موسى(علیهالسلام)نیز قوم خود را «مسلمین» مىخواهند: «وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ»6 ؛ و موسى گفت: اى قوم من، اگر به خدا ایمان آوردهاید، و اگر اهل تسلیمید بر او توکّل کنید.
3. «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ»7؛ و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.
آیه مزبور دلیل روشنى بر رد «پلورالیزم» است. اما برخى از آنها که مىخواهند شمارگان ادله قرآنى مدعاى خود را بیشتر کنند، تفسیر موافق نظریه خود عرضه داشته و اسلام را در این آیه، به تسلیم مطلق و به اصطلاح خود، «اسلام واقعى» تفسیر کردهاند.
4. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الإِسْلاَمُ»8؛ در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. برخى اسلام را در این آیه مانند آیه پیشین، به تسلیم مطلق تفسیر کرده و کوشیدهاند از آن حقانیت ادیان متعدد را استنتاج کنند. آقاى بهاءالدین خرمشاهى براى این منظور، با اشاره به تفسیر بعضى از مفسران اسلام به تسلیم مطلق مىنویسد:
«بعضى از مفسران از جمله شیخ طوسى، زمخشرى، طبرسى در جوامع الجامع، بیضاوى و از معاصران، جمال الدین قاسمى و مرحوم محمدجواد مغنیه، اسلام را در این جا نه به معناى اسلام محمد [دین مبین اسلام]، بلکه اسلام ابراهیمى مىگیرند، یعنى توحید و تسلیم در برابر خداوند.»9
نقد و نظر
در ارزیابى دلیل نخست کثرتگرایان، نکات ذیل در خور تامل است:
1- انحصارگرایى در تفسیر اسلام
در این که «اسلام» به معناى تسلیم و خضوع است، تردیدى وجود ندارد، اما نکته اساسى توجه به معانى استعمالى آن در قرآن مجید است. با تامل در مجموعه آیاتى که در آنها واژگان «اسلام» و همخانوادههاى آن از باب افعال به کار رفته،10 مىتوان سه معناى ذیل را استنتاج کرد:
الف. تسیلم و خضوع در برابر خدا: در آیات متعدد، مقصود از اسلام و همخانوادههاى آن همان تسلیم و خضوع در برابر خداوند مىباشد که گوهر ادیان الهى است. پیامبران(علیهمالسلام) پیش از حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) اسلام را در زبان خود، به معناى خضوع و تسلیم در برابر آفریدگار هستى به کار مىبرند.
ب. معناى تکوینى: دومین معناى «اسلام» در قرآن، تسلیم - به معناى انقیاد و تاثیر جبرى و تکوینى موجودات از امر الهى- است مانند آیه «أَفَغَیْرَ دِینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»11؛ آیا جز دین خدا را مىجویند؟ با آن که هر کس در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانیده مىشوند.
تسلیم و اسلام تمامى اهل آسمانها و زمین به معناى انقیاد و فرمانبردارى تکوینى آنان از امر الهى است. گواه آن قید «کرها» است زیرا تسلیم اجبارى و از روى کراهت با معناى خضوع ناسازگار است.
ج. آیین خاص اسلام: در برخى از آیات، مقصود از اسلام نه مطلق ادیان آسمانى و تسلیم در برابر خدا، بلکه شریعت خاص حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) است مانند «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»12؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم.
آیه مزبور، که در ماجراى غدیر خم و معرفى جانشینى پیغمبر (صلى الله علیه وآله) نازل شده، از آیین آن حضرت به «اسلام» تعبیر کرده است. «وَ قُل لِّلَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ وَالأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ»13؛ به کسانى که اهل کتابند و به مشرکان بگو: «آیا اسلام آوردهاید؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدایت یافتهاند.
این آیه خطاب به یهودیان و مسیحیان - که به اعتراف کثرتگرایان داراى اسلام واقعىاند - و مشرکان مىفرماید: اسلام آورید تا درهاى هدایت به روى شما باز گردد. روشن است که اسلام در آیه مزبور صرف تسلیم به خدا نیست چرا که آنان به زعم خود واجد آن هستند. بلکه مقصود، پذیرفتن آیین اسلام است. دهها آیه دیگر نیز وجود دارد که در آنها، اسلام به معناى «شریعت اسلام» استعمال شده است.
تکثر و اختلاف معانى «اسلام» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مىسازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد، بلکه باید تفسیر آن را با دقت نظر در معنا و صدر و ذیل آیه و شواهد دیگر به دست آورد. اما متاسفانه نکته مزبور نادیده انگاشته شده و کثرتگرایان در تفسیر آیات، رو به انحصار آوردهاند تنها به یک یا بخشى از آن بسنده کرده و بدون ملاحظه آیات و قراین دیگر، به معناى لغوى آن دست زدهاند.
2- سازگارى اسلام امتهاى پیشین با انحصارگرایى اسلامى
این که قرآن امتهاى پیامبران پیش از اسلام را مسلمان مىخواند، به اعتبار حق انگاشتن ادیان پیشین در ظرف خاص خود است به این معنا که گوهر دین، که همان تسلیم و خضوع در برابر خداست که در قلبهاى امتهاى پیشین با تصدیق پیامبران آسمانى زمانشان، جاى گرفته است. از این منظر، دینداراى حقیقت واحد به شمار مىآید.14
3- توجه نکردن به آیات پیشین
در آیات پیشین سخن از اخذ میثاق خداوند از امتهاى پیشین مبتنى بر پیروى از حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) به میان آمده و در آنها، اهل کتاب به دلیل نپذیرفتن نبوت آن حضرت، به شدت توبیخ گردیده و به عنوان «فاسق» توصیف شدهاند. با توجه به انسجام کامل آیات الهى و ناسازگار نبودن آنها، تعیین «اسلام» در شریعت پیامبر (صلى الله علیه وآله) ضرورى است زیرا در صورتى که اسلام در آیه عام و شامل ادیان دیگر باشد، با آیات پیشین تناقض پیدا خواهد کرد.
4- توجه نداشتن به آیات بعد
کثرتگرایان همچنین با نادیده انگاشتن آیات بعد، در حقیقت دست به تحریف کلام الهى زدهاند، زیرا آیات پیش مانند آیات پسین، به توبیخ اهل کتاب مىپردازد و ظاهرشان مىسازد که اختلاف و عدم انقیاد آنان در مقابل اسلام پس از محل و از روى ظلم و عداوت است. از اینرو، قرآن آنان را کافر به آیات الهى و مستحق عذاب مىداند و تاکید مىکند که یگانه راه هدایت آنها منحصر به پذیرفتن شریعت اسلام است.
به دیگر سخن، هر چند صدر آیه به تنهایى مىتواند مطلق و شامل اسلام نیز باشد، اما مضامین آیات بعدى، به خصوص تکرار واژه «اسلام» ، مفسر و مقید مطلق صدر آیه است و درصدد بیان این نکته است که دین، که تسلیم مطلق است، در هر عصرى تجلى و ظهور خاصى دارد. نمود خاص آن در عصر حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)، ایمان و تسلیم به شریعت آن حضرت است.
حدیثی از امام على (علیهالسلام) نقل شده که اسلام را به تسلیم، تفسیر فرموده است و کثرت گرایان از آن برای اثبات مدعای خود بهره میبرند، باید گفت: حضرت در این حدیث شریف، در مقام بیان حقیقت اسلام است که گوهر ادیان را مىسازد یا آن که در مقام تفسیر آیین اسلام به لازمه آن است به این معنا که اسلام مستلزم خضوع انسان و تسلیم کامل او در برابر خداوند است.
شواهد و قراین دیگر تایید مىکند که آیین اسلام در نظر امام على (علیهالسلام) آیینى کامل و ناسخ است، آن حضرت اسلام را دین برگزیده خدا و غالب، و ادیان دیگر را در برابر آن، ذلیل و مغلوب توصیف مىکنند. این روایات با تفسیرى که کثرتگرایان از حدیث مزبور عرضه مىکنند، همخوانى ندارد، مگر این که گفته شود - نعوذ بالله - حضرت تطور راى داشته و از لوازم معرفت بشرى مصون نبوده است!
5- تحریف راى مفسران
پلورالیستها براى بالا بردن عده و عدد خود و شکل دینى و تفسیرى بخشیدن به نظریه خود، به تحریف کلام و نظر مفسران بزرگ روى آورده و سعى نمودهاند با نقل بخشى از عبارت آنان، در تفسیر اسلام به تسلیم مطلق، چنین وانمود مىکنند که آنان نیز با تعمیم اسلام به تسلیم مطلق، طرفدار حقانیت ادیان دیگرند. اشتباه عمدى یا سهوى آنان در فهم نکردن مقصود مفسران از تغییر مزبور است.همانگونه که در تعریف دین و شریعت گفته شد، گوهر دین یکى بیش نیست و آن تسلیم و خضوع در برابر خداوند است. مفسران با تعریف اسلام، متذکر مىشوند که گوهر این آیین همان تسلیم است که پیش از این، در ادیان ابراهیمى یافت مىشد. اما آنان پس از تعریف مزبور، تذکر مىدهند که تسلیم در برابر خداوند در هر زمانى، نمود خاصى دارد. حقیقت تسلیم در عصر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) گرویدن به آیین او است و کسى که خارج از آن باشد، اعم از اهل کتاب و غیر آنها، حقیقت اسلام برایش تحقق نیافته است. از اینرو، مفسران اهل کتاب را کافر و مستحق عذاب الهى مىدانند. که در تفاسیر مختلف قابل بررسی است و از عهده این مجال بیرون است. 15
و از آنجا که کثرت گرایان بعضا از آرای علامه طباطبایی و سایر مفسیرین برای اثبات مدعای خود بدون در نظر گرفتن اندیشه و مشی کلی آنان سوء استفاده می کنند در اینجا یک نمونه کوتاه و جامع ذکر میکنیم و علاقه مندان عزیز را جهت اطلاع بیشتر به تفاسیر شیعه ارجاع میدهیم.
هانرى کربن پرسیده بود: «همه ادیان حق بوده و یک حقیقت زندهاى را دنبال مىکنند و همه ادیان در اثبات وجود این حققت زنده مشترکاند.» مرحوم علامه در نقد آن فرمودهاند: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیدهاند، کمال مسامحه را روا داشته و آنها را «مستضعفین» مىنامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آنها سر باز زنند.»16
این سخن مدعیان در حالى است که آنان از اصل «نسخ» در اسلام جانبدارى کردهاند که پذیرش آن به معناى انکار حقانیت ادیان پیشین در عصر ظهور اسلام است.
حاصل آن که کثرتگرایان با تکیه بر تعریف: «اسلام» به تسلیم مطلق و چشمپوشى از مقصود مفسران از تعریف مزبور، دست به تحریف آراء زدهاند که این بر خلاف اصول و مشى مباحث علمى، به خصوص مباحث قرآنى و تفسیرى، است و اگر صاحب یک نظریه براى مدعاى خود موافقانى از عالمان معتبر نمىیابد، چه توجیه و ضرورتى دارد که با تحریف کلام آنها، به جعل موافق اقدام نماید؟!
نویسنده: محمد حسن قراملکی
گروه دین و اندیشه تبیان، تلخیص و فراوری فاطمه محمدی
1- «اسلام و نسخ ادیان»، کیهان اندیشه، ش83 .
2- سوره هود: 1 .
3- براى توضیح بیشتر، ر. ک. به: علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ج3، ص47 -77; ج 5، ص 298 .
4- سوره واقعه: 79 .
5- سوره بقره: 128 .
6- سوره یونس: 84.
7- سوره آل عمران : 85 .
8- سوره آل عمران : 19 .
9- واژه «الاسلام» به صورت مصدر 8 مرتبه، به شکل اسم فاعل «مسلمین، مسلمون، مسلم، مسلمة، مسلمات» 44 مرتبه، به عنوان فعل «اسلم، اسلمت، اسلمتم، اسلمنا، اسلموا» و مانند آن 20 مرتبه و جمعا بیش از هفتاد مرتبه در قرآن کریم استعمال شده است.
10- ر. ک. به: المیزان، ج 30، ص 121 و 122 .
11- سوره آل عمران : 83 .
12- سوره مائده : آیه 3 .
13- سوره آل عمران: 20 .
14- شیخ طوسى، تفسیر التبیان، نجف، مکتبة الامین،1376 ق، ج 2، ص 418 15 و16- «و معناه اهتدوا الى طریق الحق و ان تولوا» معناه کفروا و لم یقبلوا و اعرضو اعنه.» (همان، ص 420)
15- «لا شىء وراء الاسلام الالکفر و الضلال.» (التفسیر الکاشف، ج 2، ص 30)