سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] فرزند را بر پدر حقى است و پدر را بر فرزند حقى . حق پدر بر فرزند آن بود که فرزند در هر چیز ، جز نافرمانى خداى سبحان ، او را فرمان برد ، و حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نیکو نهد و نیکش ادب آموزد و قرآنش تعلیم دهد . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 12:57 عصر
 
قرآن درمانی و تأثیر سحرانگیز آن

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد از ابتدای آفرینش، بشر در پی سایبانی برای رسیدن به آرامش می گردد. برای آدمی، کنجی که در آن آرامش سیطره یافته باشد از سیطره بر عالم ناآرام خوشایندتر است. او همواره به دارویی برای شفای دردها و آلام روحی خویش محتاج است. این میل در زمانهای مختلف به طرق گوناگون مورد توجه قرار گرفته است، بگونه ای که خاستگاه بسیاری از جریاناتی که روان آدمی را مورد هدف قرار داده اند، وجود همین کشش باطنی در وی بوده است. جریاناتی که گاه راه به ملکوت وجودی انسان دارند و عزت و آرامش حقیقی را برایش به ارمغان می آورند و گاه او را به حضیض حیرانی و ذلت می کشانند و بن بستهایی بی بازگشت را ثمره تلاشهای نامیمونش می نمایند. بی تردید در میان خیل کثیر جریانات معنوی ای که ادعای انحصار ویژه شاهراه سعادت و آرامش را برای خود دارند آنهایی موثق ترند که از عقبه و پیشینه روشنتر و مطمئن تری برخوردار بوده و پدیدآورندگانش، خود در منتهای آرامش و عزت باشند؛ بگونه ای که هیچ عامل داخلی و خارجی ای نتواند موجب به وجود آمدن ذره ای ناآرامی، دشواری و ذلت در وجود آنها شود. که این امر یعنی رسیدن به اوج آرامش، عزت و سعادت درجهان پیچیده و پر اسراری که آگاهی از لایه های پیدا و پنهانش جز برای وجودی که احاطه کامل بر تمامی ابعاد آن داشته باشد میسر نیست. همان وجودی که تغییر در ذات و صفاتش محال بوده و از تمامی ابعاد مادی و معنوی دیروز، امروز و فردای موجودات آگاهی داشته و بر آنها مسلط و محیط است. آری، از آنجا که هر سازنده ای خود بیش از هر فرد دیگری به مختصات، ویژگی ها و نیازهای آنچه ساخته است آگاه است لذا یقیناً برنامه، نسخه و دستورالعمل هایی را هم که به آفریده خویش تجویز و پیشنهاد می کند از تمامی نسخه های دیگر مفیدتر و موثرتر است. یگانه آفریدگار عالم و آدم، از آنجا که از آفرینش خود هدفی والا را دنبال می کند لذا به جهت هرچه بهتر و کاملتر رسیدن به آن هدف عالی، مجموعه برنامه هایی را از طریق برگزیدگان و پیامبران خویش بر آفریده هایش عرضه کرده و نسخه نهایی و کمال یافته آنرا به عنوان آخرین کتاب انسان ساز و الهی به همراه آخرین رسول خویش حضرت محمد مصطفی (ص) به تمامی بشریت ارزانی داشته است تا با تاسی و پیروی از آن به نهایت کمال یافتگی، عزت و آرامش دست یابند.
قرآن، دوای دردها قرآن، نسخه ای که حقیقت آن، اقیانوسی است بیکران که رسیدن به اعماقش جز برای ائمه هدی علیهم السلام میسر نیست و غیر از معصومین کسی را توان دست یابی به کنه و ذات این کتاب آسمانی و آیاتش نمی باشد. آنچنان شفا و آرامشی در نهاد این تحفه آسمانی نهفته است که آفریننده اش خود درباره آن چنین می گوید: «و ما آنچه از قرآن فرستادیم، شفاء و رحمت برای اهل ایمان است» (الاسراء 82) قرآن برای مراتب تکامل بشر روشهای خاصی دارد. آنان که بر سر سفره علم و هدایت ائمه معصومین علیهم السلام، این حاملان قرآن قرار می گیرند می توانند این روشهای خاص قرآن را در زندگی خود پیاده کنند و روح و روان و جسم و جان خود را با قرآن سیراب نمایند. امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «درمان تمام دردها در قرآن وجود دارد، قسم به آن کسی که پیامبر را برانگیخت و خاندانش را گرامی داشت درمان سوختن، غرق شدن، دزد، گریختن حیوانی از صاحبش، یا گمشده ای، یابنده فراری، همه و همه درمانش در قرآن است، از آن بپرسید تا از قرآن جواب دهم.» همچنین پیامبر (ص) فرمودند: هر کس درمانش را از قرآن کریم نگیرد خداوند او را شفا نمی دهد. و فرمودند که هر کس با اعتقاد کامل، سوره حمد را بر مرده بخواند هر آینده زنده خواهد شد. امام باقر علیه السلام نیز می فرمایند: فی القرآن شفاء من کل داء (درمان هر دردی در قرآن کریم وجود دارد.)
تاثیر معجزه آسای صوت قرآن اگر چه از نزول این کتاب هدایت و انسان ساز و داروی آرامبخش آسمانی، بیش از هزار و چهارصد سال می گذرد اما آدمی همچنان به ابعاد گسترده و اعجاز تاثیرگذاری آن در مسائل مختلف پی نبرده و هر از گاهی به کشفیاتی در یکی از عرصه های علمی و... به وسیله قرآن دست می یابد. شاید بتوان گفت پی بردن به خاصیت آرامبخشی و درمان گری در زمینه های گوناگون، یکی از مهمترین کشف های کسانی است که شاید حتی به این کتاب آسمانی باور دینی نداشته باشند. تاثیر شگرف این نعمت الهی در درمان دردها تا جایی است که برخی از کشورها و مجامع دنیا برای درمان بیماری های روحی و جسمی بیماران به دعا و قرآن روی آورده اند. بگونه ای که هم اینک به لحاظ علمی نیز ثابت شده است که شنیدن صوت قرآن کریم، می تواند تنش های روانی را در انسان کاهش دهد. بر اساس تحقیقات صورت گرفته در آمریکا ثابت شده است، گوش کردن به صوت ترتیل قرآن کریم، تغییرات فیزیولوژیکی در سیستم عصبی انسان ایجاد می کند و تنش های شدید روحی را کاهش می دهد. تاثیر آرام بخش شنیدن قرآن کریم در افراد عصبی و پرتنش به حدی است که 97 درصد این مشکلات کاهش می -یابد. جالب تر آنکه این نتایج مثبت در حالی به دست آمده است که بسیاری از این افراد حتی با زبان عربی آشنا نبوده و متوجه مفهوم آیات نمی شدند. در همین راستا، پایگاه اینترنتی «میدل ایست آن لاین» هم گزارش داد، کسانی که تسلط به زبان عربی ندارند نیز با شنیدن آیات قرآن به آرامش می رسند و این به علت تاثیر فیزیولوژیکی آن بر سیستم عصبی آنهاست. همچنین در یک تحقیق صورت گرفته درباره اثر صوتها بر روی موجودات، معلوم شده است که اصوات، تاثیر مستقیمی بر سلولها و بافتها دارند، بنحوی که در میزان زیبایی شکل آنها نقش آفرینی می نمایند. بطور مثال نتایج حاصل از قرارگرفتن مولکولهای آب در برابر آهنگهای پاپ و کلاسیک و همچنین صوت قرآن، نشان داد که آن دسته از مولکولهایی که در برابر صوت قرآن قرار داشتند از شکل و چینش زیباتری برخوردار شده اند. حال این سوال مطرح می شود: در حالی که حدود هفتاد درصد حجم بدن آدمی از آب تشکیل شده است، تاثیر صوت قرآن بر میزان زیبایی و نحوه شکل گیری آن تا چه اندازه خواهد بود؟
مفهوم قرآن درمانی قرآن درمانی عبارتست از کاربرد قرآن در تامین، حفظ و بهبود سلامت جسمانی و روانی؛ در واقع قرآن درمانی کاربرد منظم قرآن است به طوری که «قرآن درمانگر» مستقیما در یک محیط درمانی با استفاده از قرآن- صوت، مفاهیم و...، آن- تغییرات، مدنظر را در عواطف و رفتار و... «درمانجو» ایجاد می کند. بطور خلاصه در قرآن درمانی با استفاده از قرآن به افرادی که دارای مشکلات گوناگون هستند به منظور دستیابی به بهداشت روانی و جسمی، کمک می شود. قرآن درمانی در درمان افرادی که ناتوانی های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تاخیریافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی، ناآرامی های روحی و... دارند به طور معجزه آسایی موثر است. «قرآن درمانگر»، اهداف و مقاصد را براساس نیازهای خاص «درمانجو» دنبال می کند. شیوه های مختلفی برای پیشبرد این اهداف وجود دارد. برای مثال، خواندن قرآن با شیوه قرائت مجلسی می تواند به افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کند تا حافظه درازمدتشان را به کار اندازند؛ همچنین همخوانی قرآن با همسالان یا درمانگر می تواند مهارتهای میان فردی را افزایش دهد و کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را در روشی مطمئن و آرامش بخش بوسیله قرائت، گوش کردن، درک مفاهیم و... قرآن بیان می کند و از تاثیرات شگرف آن بهره مند می شوند. البته قرآن درمانی فقط در خدمت افرادی که دارای انواع مختلف ناتوانی ها هستند به کار برده نمی شود، بلکه درشرایط مختلف پزشکی نیز سودمند است؛ از جمله کاهش فشار روانی یا درد، زایمان، توانبخشی بیماران سکته ای و مبتلایان به بیماری پایانه (بیماری هایی که علاج ناپذیرند و مرگبار هستند مانند ایدز و...) البته مسئله عمده ای که در اینجا برای درمانگر مطرح است کاهش درد و تحمل آن در شیوه درمان و یا کمک به بیمار برای دستیابی به کارکردهای بهینه است. قرآن درمانی در حال رشد فزاینده ای در کشورهای مختلف جهان و بویژه درسالهای اخیر است و همواره بر این امر تاکید گردیده است که اساساً قرآن در درمان اشخاص مبتلابه وضعیت های مختلف پزشکی کارایی بسیاری دارد.
چیستی قرآن درمانی برخی معتقدند که امراض، نتیجه عدم هارمونی در وجود فرد است و قرآن با قدرت معجزه آسای خود می تواند با برگرداندن هارمونی و نظم در بدن و روح، سلامتی را برای فرد مورد نظر به ارمغان آورد. پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که غده تالاموس به عنوان مهمترین غده در مغز انسان، محرکهای صوتی را به وسیله سیستم های عصبی دریافت و در کنار حافظه و تخیل به آنها پاسخ می دهد. غده هیپوفیز نیز که از غده تالاموس فرمان دریافت می کند به محرکهای صوتی پاسخ می دهد و موجب بروز ترشحاتی می شود که نتیجه آن آزادسازی ماده آرام بخشی به نام آندروفین خواهدبود. با توجه به اینکه مهمترین اثر ماده مزبور، تسکین درد در انسان است به سادگی می توان به ارزش قرآن درمانی پی برد که عملا موجبات آزادسازی ماده آندروفین را فراهم می سازد. همان ماده ای که علاوه بر تسکین درد باعث انبساط و شادی در انسان می شود. صوت انسان می تواند به میزان قابل توجهی در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانی بیمارانی که در بخش آی سی یو بستری شده اند نیز تاثیر داشته باشد. زیرا ثابت شده است که سیستم اعصاب انسان به محرکهای صوتی با فراز و فرودهای منظم، پاسخ مثبت می دهد. قرآن درمانی یک فرآیند فعال است. درقرآن درمانی، انتظار می رود که قرآن ما را دربرگرفته و در تمام وجودمان جریان پیدا کند. نکته حائزاهمیت در قرآن درمانی تمرکز و اندیشه در مورد آن چیزی است که «قرآن درمانگر» براساس مفاهیم قرآنی، درمانجو را به آن متوجه می سازد. باید درنظر داشت که «انرژی مثبت در پی اندیشه مثبت می آید» و هرجا فکر و تمرکز باشد انرژی هم وجود دارد. برای بهتر گوش دادن به قرآن دو مطلب را باید به خاطرسپرد: 1-صدای قرآن در حدی باشد که شما با آن راحت هستید. 2-خودتان را تسلیم قرآن کنید.
کاربردهای قرآن درمانی پیش از هرگونه اقدامی در راستای زمان، می بایست به تهیه برنامه ای مشخص برای درمانجو پرداخت و دربرنامه ریزی برای افراد مختلف باید به چهار مرحله کلی توجه داشت: 1- تعریف مشکل درمانجو یا زمینه نیاز وی 2- فراهم کردن هدفی برای درمانجو که به رفع مشکل یا نیاز او کمک کند 3- برنامه ریزی مناسب فعالیتهای قرآنی 4- تکمیل روش ها و فعالیتها و ارزشیابی واکنش های درمانجو مشاهدات و تجربیات فراوان، نشان داده است که کاربرد قرآن در درمان انواع ناتوانی ها موثر است. بطور مثال برای افراد عقب مانده می توان آیات مربوط به رفتارهای اجتماعی و... را نوشت و با کمک به حفظ کردن آنها، ایشان را در یاد گرفتن آن رفتارها و اعمال یاری کرد. در واقع در این روش با تطابق دادن اعمال فرد با آیات، به هرچه بهتر ملکه شدن رفتارهای صحیح در وی کمک می شود. همچنین افرادی که در ارتباط کلامی مشکل دارند با قرائت قرآن در دستگاهها و به شیوه های مخصوص می توانند در شمرده تلفظ کردن اصوات، گفتار مورد نیاز و مهارت در تشخیص لغات، رشد و تمرین کنند. نوای آهنگین و موزون قرائت قرآن نیز می تواند تقویت جریان تکلم را در اختلالات گفتاری مانند لکنت زبان آسان سازد. از قرآن برای اشخاص زبان پریش به عنوان روشی برای برقراری رابطه کلامی می توان استفاده کرد. در این روش جملات کوتاه و آیاتی منتخب در نمونه های ساده آهنگین، به شیوه قرائت خوانده می شود. به موازاتی که بیماران عبارات و جملات را یاد گرفتند، دستگاهها و آهنگهای قرائت کمرنگتر می شوند، این روش بر پایه این نظریه قرار گرفته که وقتی نیم کره سمت چپ، آسیب می بیند می توان به وسیله اغراق در قرائت (دستگاه و آهنگ، با تأکید بیان کردن و استفاده از جملات و آیات آهنگین) با کمک نیم کره راست مغز، تکلم را کمک، تحریک و تسهیل کرد. قرآن درمانی در درمان معلولیتهای ارتوپدی نیز مؤثر است. از قرآن می توان در چند منظور درمانی برای معلولین ارتوپدی استفاده کرد: 1- کاهش حواس پرتی 2- رهایی از تنش ها و حساسیت های شدید 3- افزایش احساس ارزش شخصی و... از جمله منافع یادگیری قرائت قرآن و همچنین گوش دادن به آن برای معلولین، احساس آرامش و رضایت است. قرائت قرآن همچنین باعث افزایش احساس ارزش شخصی در معلول و فرد ناتوان شده و اگر به صورت گروهی باشد، رشد اجتماعی شان نیز تقویت خواهد شد. تأثیر قرآن درمانی را در درمان سالمندان نیز می توان مشاهده کرد. سالمندی معمولا با درجاتی از زوال کارکرد جسمی و ذهنی همراه است که این درجات در افراد مختلف متفاوت است. بیشتر افراد مسن خصوصاً آنهایی که در خانه های سالمندان زندگی می کنند، علائمی از اختلالات فکری و بدنی دارند. بسیاری از سالمندان از مشکلات پزشکی ای همچون بیماری های قلبی، دیابت، سرطان و یا فشار خون رنج می برند. به علاوه عده ای نیز به دلایل عاطفی دچار افسردگی و تنهایی می شوند. قرآن درمانی می تواند در زمینه تقویت کارکرد جسمی و روحی این افراد مؤثر واقع شود و با افزایش اعتماد به نفس در ایشان، انرژی مثبت را تقویت کرده و موجب آرامش روان و انبساط روح در اینگونه افراد شود.
ناب ترین منبع آرامش ... و اما قرآن، نابترین منبع آرامش و زلالترین چشمه آفرینش است. تنها کسانی به این اکسیر حیات دست خواهند یافت که با این کتاب آسمانی یعنی قرآن، عجین شوند و روحشان منزلگاه آفتاب جهانتاب کلام وحی گردد. آری، جویندگان راستین آرامش، عزت و سعادت ابدی، راهی نیکوتر از نوشیدن دمادم این ساغر آسمانی نخواهند یافت؛ چرا که تنها در سایه سار سقفی که با انوار قدسی آیات قرآن خواهند ساخت، مسیری به سوی فردایی جاودانه در نیکویی و خیر برای خویش ترسیم می نمایند. بی تردید، جامعه ای که افراد آن، آرامش و سعادت را از طریق کتاب وحی جستجو می کنند هیچگاه از تخریب، بی انصافی، دروغ، دزدی، فساد و... رنج نخواهد برد و همواره شاهد مدیران و مردمانی از جنس عشق و مهربانی خواهد بود. این یک حقیقت است که با جسم و روحی بیمار و ناآرام نمی توان به دیدار خدا و آرامش واقعی رسید. آفریننده، خود راه را گشوده و درمان را هدیه کرده است. قرآن، همان دارویی است که دوستداران زیارت دوست را آماده دیدار می سازد...
.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 12:51 عصر
 
فضای موسیقایی آیات قرآن

مهدی شریعتی

ترجمه قرآن، اگر چه راهی برای آشنایی با مفاهیم قرآن است، اما هیچ ترجمهای ظرفیت و توان آن را ندارد تا به خوبی مفهوم آیات قرآنی را به خواننده منتقل سازد. زیرا هماهنگی کاملی که بین فضای موسیقایی و معانی آیات قرآنی وجود دارد، آنقدر وسیع و گسترده است. که ترجمه آن را با دشواری روبرو میسازد. نویسنده این مقاله، با نگرش بر این نکته، شرحی نگاشته که میتواند پیش زمینهای برای تحقیقات گستردهتر در این زمینه باشد.
هیچ ترجمه‌ای، حتی با بیانی در سطح عالی نیز نمیتواند منعکس کننده کامل تمام زیباییهای قرآن از جهت لفظ و معنی باشد. ترجمهها در حکم بازتابیدن نور از آینهاند، و هیچ آینهای با صیقلیترین سطح نیز، باز تابنده کامل تمام شعاعهای نوری نیست که به آن میتابد. این نکته بدیهیترین موضوعی است که هر کس کوچکترین اطلاعاتی از فیزیک اپتیک داشته باشد، بدان وقوف دارد.
بگذارید موضوع را از زاویه دیگر بررسی کنیم، فرض کنید نویسنده این سطور بخواهد، با تعریف و توصیف، میوه بسیار لذیذ و مطبوعی را به شما معرفی کند، یا باید ساعاتی از طعم و مزه و رنگ و احساسی که در هنگام خوردن به وجود میآید و یا بعد از خوردن حادث میشود و یا (اگر قرار باشد علمیتر بیان شود.) سرعت جذب و میزان قند و مقدار چربی و اندازه انرژی که در بدن تولید میکند و مقدار املاح و درصد ویتامینهای بکار رفته در آن و دهها واحد دیگر برای شما بگوید و یا با یک جمله بسیار کوتاه بگوید: ‹‹طعمی مانند طعم فلان میوه دارد.›› با این وجود، تمامی این تعاریف و امثال نمیتوانند احساسی را که از خوردن خود آن میوه حاصل میشود، ایجاد کند. تازه خود آن میوه نیز نمیتواند احساسی را که توانائی آفرینش آن را دارد، در مذاق شما بیافریند. مگر آنکه از ذائقه کاملاً سالمی برخوردار باشید. و در وضعیت خوبی بسر برد که این وضعیت نیز خود تابع عواملی از قبیل زمان و مکان و میزان تمایل به خوردن و احساسهایی همچون شادی و گرسنگی و عطش و...است.
ترجمه هر یک از آیات قرآن نیز حتی در بهترین سطوح ترجمه، چیزی جز توصیف و تمثیل یک میوه به جای خوردن آن نیست آشنایی با زبان عربی شاید همانند پرورش دادن ذائقه با میوه‌هایی باشد که تاکنون با آنها آشنا نبوده اید. بگذارید از همان ‹‹بسم الله›› شروع کنیم.
در زبان فارسی ‹‹بسم الله الرحمن الرحیم›› را با جمله ‹‹به نام خداوند بخشنده مهربان›› ترجمه میکنیم، و حال آنکه به نظر نگارنده این جمله چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا باز تابنده کامل صورت عربی آن نیست. به زیباییهای حروف بکار رفته در اصل عبارت توجه کنید.
- در هنگام قرائت، صامت ‹‹ب›› وقتی کشیده میشود. به مصوت کوتاه ‹‹ی›› نزدیک میشود.، اما کشیدگی صامت ‹‹س›› به کمک آن میآید تا با مصوت کشیده ‹‹ی›› یک قرینه کامل ایجاد کند. حرف ‹‹س›› دومین حرف عبارت و حرف ‹‹ی›› حرف ماقبل آخر آن است. این دو حرف از نظر مکان قرار گرفتن کاملاً قرینه یکدیگرند. در صورتی که در عبارت ‹‹به نام خداوند بخشنده مهربان›› هیچ قرینهای به کار نرفته است. همچنین تمامی حروف بکار رفته در عبارت اصلی، چنان اند که گویی لبها را میبوسند و بسیار آرام از آنها دور میشوند. همچون جدا شدن آرام دو تکه ابر در آسمانی آبی و روشن. در صورتی که وجود دو حرف ‹‹خ›› در پی همدیگر، در ترجمه عبارت، حنجره را خراش میدهد که با معنا و مفهوم آن هماهنگی ندارد.
- در عبارت اصلی همه کلمات به هم مربوط اند. چنان که آخرین حرف یک واژه به پایان نرسیده، حرف اول واژه بعد از آن شروع میشود. همانند طیف رنگین کمان که هنوز طیفی پایان نیافته، طیف دیگر آغاز میگردد. ادغام این طیفها به گونهای است که نمیتوان هیچ مرز مشخصی بین آنها تعیین کرد.
اگر به غیر علمی سخن گفتن متهم نشوم، باید بگویم هفت حرف به کار رفته در ‹‹بسم الله›› هفت طیف رنگین کمان را در ذهن تداعی میکند، ایضا هفت آیه به کار رفته در سوره حمد (سبع المثانی). مقایسه گستردگی هر کدام از طیفها در رنگین کمان، با میزان کشیدگی هر کدام از حروف ‹‹بسم الله›› و یا هر کدام از آیات سوره حمد را میگذارم به عهده متخصصان فن، حتی اگر نتیجهای حاصل نشود نیز راهی است برای شروع یک تحقیق، هر دریچهای که برای گشودن آن همت شود، حتی اگر گشوده نشود نیز وسوسهای است برای یافتن دریچه دیگر.
در برگردان فارسی ‹‹بسم الله الرحمن الرحیم›› همه کلمات وقتی به انتها میرسند، قطع میشوند. به طوری که نمیتوان هیچ یک از کلمات را با کشیدن حرف آخر آنها به کلمه دیگر مربوط کرد.
حال بگذارید سوره ‹‹فاتحه الکتاب›› را از این دیدگاه مورد بررسی اجمالی قرار دهیم. به آیات آن توجه کنید:
بسم الله الرحمن الرحیم - الحمدلله - رب العالمین - الرحمن الرحیم - مالک یوم الدین - ایاک نعبد و ایاک نستعین - اهدنا الصراط المستقیم - صراط الذین انعمت علیهم - غیر المغضوب علیهم و لاالضالین.
در هنگام تلاوت آیات، مصوت، بلند ‹‹1›› گویی ذهن آدمی را آرام آرام به سمت بالا اوج میدهد. از ابتدای آیه با آنکه مخاطب اصلی خداست، اما چنان که با معشوقی نادیده سخن بگویی تنها اشتیاق برای شنیدن از سوی اوست، درست از وسط سوره التفاتی بسیار زیبا پدید میآید از اینجا به بعد گویی معشوق درست روبروی انسان قرار دارد. چنان که به اشتیاق سخن گفتن با او، تمنای نشان دادن خویش نیز ظاهر میشود.
چنین التفاتی یک قرینه کامل در دو سوی آیات پدید میآورد. حروف به کار رفته در کل آیات نیز، فضایی بسیار آرام و روحانی همراه با حرکتی آرام به سوی بالا را تداعی میکنند. در اواخر سوره حرف (ض) در ‹‹غیر المغضوب علیهم›› اندکی لرزش در زبان و لبها ایجاد میکند که تکرار آن در ‹‹ولاالضالین›› به کشیدگی آن تداوم میبخشد. این کشیدگی حالتی رعبآمیز در ذهن ایجاد میکند که با مفهوم پایان آیه کاملاً هماهنگی دارد.
حال یکبار دیگر کل آیات را مرور کنید، توالی ‹‹ین›› و ‹‹یم›› که به تناوب در پایان هر یک از آیات تکرار میشود. نظمی زیبا و لطیف را به وجود میآورد. این نظم در آخرین آیه که طولانیترین آن نیز هست، گویی به هم میریزد. در صورتی که در واقع چنین نیست. با این وجود طولانی بودن آیه چنین فضایی را در ذهن القا میکند تا بر تأثیر معنای آن بیفزاید.
به تقریب معادل هیچ کلمه عربی در زبان فارسی وجود ندارد که هم بار معنایی آن را منعکس سازد و هم در عین حال، فضای موسیقایی آن را در ذهن ایجاد کند. هیچ کدام از مترجمان نیز ادعای به کار بردن چنین واژههایی در هنگام ترجمه را ندارند. با وجود این، بین واژه‌های فارسی برای ترجمه میتوان مناسبترین آنها را انتخاب کرد. بی شک با برگردان قرآن با چنین نگرشی، میتوان آثار بدیع و ارزشمندی خلق کرد، آثاری برگرفته از معجزه هماهنگی کامل بین فضای موسیقایی و معنا.
بیان همه زیباییهای به کار رفته در حتی آیهای از قرآن، در توان نگارنده این سطور نیست. با وجود این در دفاع از پرداختن به آن از کلام ملای روم بهره میگیرد که:
آب دریا را اگر نتوان کشید ***هم به قدر تشنگی باید چشید
? ارسال کننده: مدیر سایت
? منبع: ماه نامه - گلستان قرآن - شماره 153
.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 12:42 عصر
 
قرآن و برخورد با اندیشه‌ها

حسین فرتاش

« إِنَّ هذَاالقُرانَ یَهدِی لِلَّتیِ هِیَ أَقَومُ » همانا این قرآن (انسانرا) به استوارترین راه‌ها هدایت می‌کند قرآن نیز همانند کتب آسمانی ما قبل خود کتابی است از جانب خالق بی‌همتای هستی و زیر بنای تمدن اسلامی است . در طی قرون گذشته به جرأت می توان گفت هیچ کتابی از نظر عدم تحریف و کتابت صحیح به استواری قرآن نمی رسد . و با نظر به این تفاوت اساسی که کتب آسمانی تحریف شده و آیات مجعولی به آن افزوده شده بود و یا بعضی از آیات اصلی آن کتب آسمانی از نصّ اصلی حذف گردیده بود بدین جهت احکام و دستورات آنها نمی توانست بصورت حدود و آیات الهی در جامعه پیاده گردد و در صورت پیاده شدن در جامعه چه بسا مشکلاتی را فراهم می آوُرْد. ولی خداوند متعال در سورة حجر می فرماید: « إِنّا نَحْنُ نَزَّلنا الذکّرَوَ إنّا لَهُ لَحافِظونَ» ما خود قرآن را نازل کردیم و محافظ آن خواهیم بود » و این کتاب آسمانی برای همة بشریت و در همة اعصار بوده و هر چه زمان سپری می شود حقایق زیادی از این کتاب آسمانی آشکار می گردد. چنانکه پیامبر اکرم (ص) می فرماید: « لَهُ نُجوم‏ٌ وَ عَلی" نُجومِهِ نُجوُمٌ لاتُحصی" عَجائبُهُ وَ "لا تبلی" غَرائب]ه] فیهِ مُصابیعُ اٌلهُدی" وَ مَنازِلُ اٌلحِکمَهِ » .
« برای قرآن ستارگانی است و برای ستارگان آن ستارگانی دیگر‌. شگفتیهایش پایان نمی‌پذیرد و عجائبش کهنه نمی شود در آن چراغهای هدایت و منازل حکمت است ». (بحارالانوار جلد 89 ص 17 مجلسی محمد باقر )
تمام اندیشمندان و متفکران مسلمان و غیرمسلمان در مورد اعجاز و غیر بشری بودن قرآن اذعان کرده و قلم فرسایی نموده اند در حالیکه صنف دیگری از گروهای مذکور اقدام به تحریف یا معارضه با قرآن کرده اند که سرانجام پیامدی جز اظهار عجز و ندامت در مقابل عظمت قرآن نداشته است . در قرآن کریم پرودگار متعال چندین بار این نکته را که « قرآن به زبان عربی فصیح نازل گردیده است تا بشریت قادر به بکار بستن دستورات و احکام آن باشد » بیان فرموده است و این نکته را میرساند که حقیقت قرآن همین کلمات و حروف ظاهری نیست بلکه هر آیه ای از آنرا باطنی است و هر آیه‌اش چراغی است روشنگر راهروان مکتب اسلام .
ولی امروزه بعضی از انسانها با غرق شدن در حیات مادی و هوی و هوس نفسانی و غوطه ور شدن در دغدغه‌های عصر ماشینیزم به قصد جدا کردن حساب علم و دین از همدیگر هر چه بیشتر بر محجوریّت قرآن افزوده‌اند در حالیکه چهارده قرن از زمان نزول وحی بر پیامبر اکرم (ص) سپری گردیده است و پس از این زمان مدید بشری که در باب علم به پیشرفتهایی چشمگیر دست یافته است هنوز به سختی توانسته است پرده جهل از صورت اصول و قواعد متقن علمی منجمله بسیاری از مجهولات علوم سماوی و نجوم شناسی و فقهی و اجتماعی و اقتصادی بردارد موقعی که همان انسانها به قرآن رجوع می‌کنند در می‌یابند آن حقیقتی را که حالا آنها بدان دست یافته اند قرآن با صراحتی وصف ناپذیر چهارده قرن پیش هنگامی که در جزیرة العرب بیش از 17 نفر قادر به خواندن و نوشتن نبوده اند بیان فرموده است . اما در باب اینکه برخورد قرآن با اندیشه‌ها چه کیفیتی دارد و در چه مقوله‌ای است بایستی مطالب بصورت صریح‌تر و واضح‌تر بیان گردد و چون موضوعات برخوردی قرآن در قبل و هنگام و بعد از عصر نزول در سطح گسترده‌ای است و قرآن در مواردی احوالاتی را که در مورد امتّها بصورت شرطی بیان فرموده است و مربوط به مقوله های بعد از عصر نزول است و مواردی را در مورد امتهای پیشین بیان فرموده است و بسیاری از آیات دارای شأن نزول هستند بایستی تقسیم بندی کوتاهی در مورد برخورد قرآن با اندیشه‌ها صورت پذیرد که در وسعت فکری نگارندة حقیر ارائه می گردد.
1ـ الف : اندیشه هایی که طرز تفکّر و زبان حال مومنین به خدا و پیامبر و کتاب اوست . این اندیشه‌ها با کلام خداوندی همسو و هم جریان بوده و خداوند نیز بسیاری از آنها را برای انسانها در قالب آیات قرآنی بازگو می نماید . نمونه های این نوع در قرآن کریم زیاد است بطور مثال هنگامی که حضرت لقمان(ع) فرزند خویش را موعظه می نماید محتوای پند و موعظة حضرت لقمان چنان ارزشمند است که خداوند متعال در قالب آیاتی برای تمام بشریت بیان می نماید . این نوع اندیشه ها در اوج و تعالی حکمت انسانی است که خداوند متعال کلام خود را از زبان انسانهایی به تکامل رسیده بیان می دارد . و راه و طریق درست اندیشیدن و درست عمل کردن را به انسانها می آموزد چرا که در آیة 12 سوره لقمان می فرماید: « ما به لقمن مقام علم و حکمت عطا فرمودیم » و این مصداق بارزی است بر این این مطلب که در اثر تقوا و ورع انسان به مقامی میرسد که سخنش از سنخ کلام‏‎ُ الله بوده و همسو با جریان هدفمند آفرینش باشد، و یا در مورد حضرت ابراهیم (علی نبینّاواله و علیه السلام) که به پدر یا به قولی عموی خود آزر می فرماید از بت پرستی دست بردارد و دنباله رو شیطان معصیت کار نباشد و در ترس این است که عذاب خدا دامن او را گیرد و در دوزخ با شیطان همنشین باشد که خداوند متعال در آیات (41-50 سورة مریم ) با تذکرة ابراهیمی شروع کرده و سپس اندیشه ها و خط مشی او را در قالب آیاتی برای انسانها بازگو می نماید و این می نمایاند که ارزش اندیشة ابراهیمی به حدی است که بایستی در طول قرون و اعصار جاودانه بماند و چراغی باشد بدست آنهایی که سیر عبودیت اله العالمین را گم کرده اند و در تیه ظلمت و گناه سرگردان و ناتوان مانده اند . فرق بین اندیشة ابراهیمی و اندیشة شوم طاغوتیان و فرعونیان در این است که (گرچه همة آنها در قرآن کریم جاودانه مانده اند) اندیشة ابراهیمی قبل از اینکه در قرآن ذکر شود تذکرة وی و بیوگرافی های اوب یان می گردد و خبر از صداقت و نبوت او به بشریّت اعلام میگردد . ولی اندیشة فرعونی قبل از اینکه مطرح گردد خبر از « إِنّه طغی » به میان می آید و چهرة طاغوتی او برای همیشه در تاریخ باقی می ماند و ابراهیم (ع) شایستگی آنرا پیدا می کند که لقب خلیلُ الرّحمن را وارث گردد.
ب : اندیشه‌هایی که باور و اعتقادات یهودیان و نصرانیان بوده و اکثر برخورد قرآن و برهانهای قرآن با چنین اندیشه هایی سروکار دارد و خداوند در قرآن پس از اینکه این طرز تفکرات و اندیشه ها را مطرح فرموده است .
منطق اعلایی که یک شیوة ادبی بسیار ماهرانه می باشد جواب داده است و در نهایت آنها را مذموم و مردود شمرده است . به طور مثال در آیة 80 سورة بقره هنگامی که نبی اسرائیل گفتند خداوند ما را با آتش جهنمی عذاب نمی کند مگر ایام معدودی خداوند متعال می فرماید: ای پیامبر بگو آیا بر این گفتار خود ادعایی دارید یا از خدا عهد و پیمانی گرفته‌اید که خداوند در مورد گفتار شما تخلف نکند یا اینکه به خیال جاهلانة خود چیزی را به خدا نسبت می دهید این نوع طرز برخورد منطقی با اندیشه های یهود و نصاری در قرآن تا حدی بی بدیل است .
و یا هنگامی که یهود و نصاری به مسلمانان گفتند که داخل آئین یهودیّت یا نصرانیت شوید تا هدایت یابید خداوند بر پیامبر اکرم(ص) فرمود: « ای پیامبر بگو که آیین ستودة ابرهیم را پیروی می کنیم که پاک و منزّه از شرک است . »
در ضمن برای باطل ساختن اندیشة آنان می فرماید: که شما در مقابل سخن آنها بگویید که ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان او و موسی و عیسی نازل شده و آنچه پیامبران از جانب خدا آورده‌اند ایمان داریم . ولی این آیات جواب آنان است خط بطلان کشیدن بر عقاید آنان زمانی ست که در پی ایات فوق می فرماید : اگرآنها به آنچه شما ایمان آورده اید ایمان آورند راه حق را یافته اند و گرنه در شقاوت و بدبختی خواهند بود و این نیز بالاترین حد برخوردارست که علاوه بر رد عقیدة آنان با منطقی را سختر عقاید آنان را می کوبد . در حقیقت به تعبیر قرآن آنان خودشان حقیقت را می دانستند و خود را به نادانی زده بودند تا اسلام نیاورند. جالب اینجاست همان یهود و نصاری بهشت را نیز از آن خود می دانستند و در آیة 111 سورة بقره این مطلب بوضوح شرح داده شده است . ولی منطق برخوردی قرآن در این مورد نیز جالب توجه است . خداوند اینبار در قبال سخن آنان که « هیچ کس وارد بهشت نمی شود مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد» می فرماید: آن خیالپردازی آنان است! فقط با یک جملة کوتاه و سپس سند گفتارشان را می طلبد .
1ـ ج ـ اندیشة کفار و شرکین و بت پرستانی که یا در صدد اشکال تراشی بر وحی و پیامبر بوده اند و یا در صدد مقابلة عقیدتی و جهل و عناد در مقابل وحی الهی به پیامبر بوده اند .
چنانکه در آیة 148 سورة انعام خداوند می فرماید: « بزودی آنانی که شرک شدند خواهند گفت اگر خدا می خواست ما و پدرانمان شرک نمی شدیم و … در پی همین گفتار خداوند متعال در آیة مذکور می فرماید« آیا بر این سخن مدرک قطعی دارید؟ و گرنه از خیالات باطل خویش پیروی نمی کنید»
یا در سورة یونس آیة 68 هنگامی که کافران این مطلب را می گفتند که خدا فرزندی را اتّخاذ کرده است خداوند با بیانی نرم در دنبالة آیه در مقابل اندیشة باطلشان می‌فرماید: «‌ إِنْ عِندَکُمْ مِنْ سُلطانٍ بِهذا؟» « آیا بی دلیل و از روی جهالت نسبت به خدا چنین می گویید؟ آیا برهانی دارید؟» سپس پس از این پرسش در آیة بعد می فرماید: ای پیامبر بگو آنانی که به خدا چنین نسبت دروغی می دهند رستگاری ندارند.
مورد دیگری در سورة عنکبوت در آیة 12 در مورد اندیشة کافران بیان شده است که کافران بر اهل ایمان گفتند که شما از طریقة ما پیروی کنید اگر به خطا رفتید بار خطاهای شما را ما به دوش می گیریم قرآن نیز در مقابل سخنان و اندیشه های باطل کفار می فرماید که آنها دروغ می گویند و هرگز بار گناهانشان را به دوش نگیرند. این نوع برخورد با اندیشه های کفار یک نوع آگاهی دادن به اهل ایمان و درهم ریختن کاخ اعتقادات کفار می باشد یک نکتة قابل قبول توجه نیز در این اندیشه های بی اساس وجود دارد و آن این است که هرجا که کفّار و مشرکان درصدد مبارزة فکری با مسلمانان و پیامبر اسلام برآمده اند و خواسته اند با نفوذ دادن افکار بی بنیان و غیر معقول خود در ذهن مسلمانان شبهه ایجاد کنند بلافاصله خداوند با یک بیان کوتاه که مبنی بر درخواست سند افکار و گفتار آنان است اندیشه‌های آنان را مردود ساخته است و با اطمنیان می‌توان گفت قرآن تنها کتابی است که تمام نیازهای بشر رابا برنامه‌ای جامع مرتفع ساخته است و هیچ شبهه ای را بی پاسخ نگذاشته است و استوارترین بیانها در پاسخ معاندین بکار گرفته است .
1 ـ دـ برخورد با اندیشه هایی که در مورد قرآن در شک و تردید هستند و در مورد نزول وحی و نزول وحی قرآن توسط وحی بر پیامبر در شک و تردید هستند و بعضاً معتقدند که این کتاب عظیم توسط پیامبر(ص) نوشته شده و کار پیامبر اکرم (ص) می‌باشد. برخوردی که با افکار و اندیشه های متردّد در قرآن صورت می پذیرد در اصطلاح فرهنگ قرآنی تحّدی نامیده می شود.
تحدّی از نوعی ظرافت برخوردار است . در قرآن کریم در سورة بقره و یونس و هود و اسراء خداوند متعال آنهایی را که در شک و تردید هستند به تحدّی طلبیده است. علاوه بر این که بعضی ازاعتقادات مورد بحث افرد متردّد هستند در بعضی مورد هم قرآن آنان را افترا گویان یا آنهایی که عقیده دارند قرآن کار پیامبر ست که به خدا نسبتداده است معرفی می نماید . شاید یکی از ظریفترین نکات در قرآن آیات مربوط به تحدی باشد . در سورة اسراء آیة 88 خداوند متعال می فرماید: « ای پیامبر بگو تمامی انس و جن جمع شوند و یار و یاور هم بشند تا کتابی مثل قرآن بیاورند نخواهند تونست کتابی مثل قرآن بیاورند » در این آیة مبارک خداوند خداوند توان بشری و انسانی و جن ها را در کتابت نسخه‌ای همچون قرآن بطور قطعی نفی می کند ولی در سورة ثود آیة 13 سوره یک نوع پرسشی را خداوند متعال مطرح می نماید و یکفراخون کم حجم تر از کل قرآنرا مطرح می نماید در این آیة قرآنی پرودگار متعال می فرماید: « آیا شما می گویید قرآن دستاورد و حاصل نبوغ پیامبر(ص) می باشد شما هم هر چه در تون دارید بغیر از خداوند متعال بکار برید و ده سوره از این مفتریات و بهم بافته ها را فراهم کنید . در حقیقت این مورد دوّم یک نوع تخفیف در کمّیت تحدّی به حساب می ید . ولی باز هم در آیة 23 سورة بقره و ایة 38 سورة یونس با مضمونی مشابه به هم بار دیگر خدای بزرگ مرتبه، درجه و کمیّت تحدی را کاهش داده و فقط می فرماید: « اگر در آنچه مابر بندة خود نازل کردیم در شک و تردید هستید تنها یک سوره همانند قرآن بیاورید و در این موردهم هر چه بجز خداوندمتعال در توان دارید بکار گیرید اگر راست می گویید »‌ بنابراین در اهمیّت وحی قرآن از سوی خداوند بر پیامبر اکرم (ص) به عنوان یگانه برنامة سعادتبخش بشر این سه چهار آیه بس که از ناحیة مقدس ذات باریتالی بوده و هر گونه شک و تردید نسبت به این امر بزرگ همانا ظلم بزرگی محسوب می گردد.
اما از آنجا که کلّ قرآن کریم بهترین مثمرثمرترین برنامه ریزی حیات انسانی می‌باشد بنابراین این مجموعة بی نظیر و گرانبها بهترین راه ها را فراروی انسانها باز می‌کند و توان بالقوّه استعداد انسانی را در مسیر حرکت بسوی تکامل به فعلیّت می رساند. امّا با توجه به مطالب مورد بحث قبلی برخورد عقیدتی و اندیشه ای قرآن منحصر به موارد فوق نیست . چنانکه در آیاتی از قرآن خداوند متعال سرگذشت هلاکت بار اقوام و امتهای پیشین همچون قوم عاد و ثمود و نوح و فرعون را در اثر مبارزه با توحید و یگانه پرستی بیان می دارد . و این آیات در درجة اوّل برای عبرت‌گیری تمام انسانها و در وهلة بعدی برای انذار مشرکین و کفّار و کجروان بیان گردیده است . این آگاهی دادن و انذار خط مشی ها را برای تمام انسانها ترسیم می کند و یا اینکه در بعضی آیات اوضاع و احوال اهل بهشت و دوزخ را برای ترسیم تصویری آشکار و واضح از نتیجة اعمال نیک و بد در ذهن انسانها بیان می دارد . مطالب مذکور در این نوشتة کوتاه فقط تعبیری نمادین و کوتاه و بدون بسط کلی ارائه گردیده است و فقط در حد یک برداشت اجمالی می باشد و قلم انسانی ناتوان از بیان کلیة جوانب مطالب و موعظه های قرآنی ست و هر اسنانی به اندازه علم و دانش خود از این اقیانوس بی کران بهره مند می گردد.
به امید روزی که در اثر عمل به دستورات قرآن و اسلام تمام صحنة گیتی و تمام انسانها شاهد اعتلای کلمه الله بوده و کفر ونفاق و ظلم و ستم در سراسر دنیا جای خود را به عدل و توحید و برادری و برابری داده و همه جای دنیا مدینة فاضله ی باشد که در آن دستورات حیاتبخش اسلام سرلوحة زندگانی بشر قرار گیرد. انشاء الله
خداوندا! کسانی را که در راه ترویج این کتاب گرانقدر تو پیوسته مجادت می نمایند موفق بدار و ما را در زمرة خادمین قرآن محشور بفرما
« آمین یا رب العالمین »
« والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته »

.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 12:38 عصر
 
آسیب شناسی شایعه در قرآن (قسمت اول)

محمد بهرامی
چکیده:

موضوع این مقاله تبیین و تحلیل عوامل، زمینه‏ها، بسترهاى شایعه و راه‏هاى مبارزه با آن از منظر قرآن است.
نویسنده، پس از تعریف شایعه، به نمونه‏هایى از شایعات در قرآن اشاره کرده و شایعات عصر پیامبر را از جمله، شایعات درباره شخصیّت پیامبر، شایعات درباره خانواده پیامبر، شایعات درباره شهادت پیامبر و شایعات درباره صحابه را از نگاه قرآن مورد بررسى قرار داده و در مورد شایعه سازان، شایعه پراکنان، بستر شایعه و زمینه‏هاى اصلى شایعه، به تفصیل بحث کرده است. سپس به عوامل اصلى شایعه پراکنى - گزارش بودن، رهایى از فشار، خشنود ساختن دیگران، برون رفت از سکوت - و اهداف شایعه پرداخته و دلایل باور پذیرى شایعات را مستند بودن شایعات، درستى برخى از شایعات، سادگى برخى از مردم، احتمال درستى شایعات و بدبینى بر شمرده است.
در ادامه راهکارهاى مبارزه با شایعات را به دو مرحله پیش‏گیرى و درمان تقسیم نموده و مهم‏ترین راهکار براى گروهى که شایعات درباره آنها ساخته و پخش مى‏شود را اطلاع رسانى سریع و دقیق واعتماد سازى دانسته و شایعه پراکنان را به خوش‏بینى و حسن نیّت، هوشیارى و اطمینان از درستى شایعه توصیه کرده است.در پایان به مرحله درمان اشاره کرده و تکذیب شایعه، تقویت سازى، خنثى سازى، کیفر شایعه سازان و شایعه پراکنان را مهم‏ترین راهکارهاى جلوگیرى از انتشار شایعه دانسته است.

کلید واژه‏ها: شایعه / شایعه در قرآن/ تعریف شایعه / انواع شایعه / شایعه سازان/ شایعه پراکنان/ زمینه‏های شایعه/ عوامل شایعه پراکنى/ اهداف شایعه / مبارزه با شایعه / آسیب های اجتماعی / جامعه شناسی قرآن.

شایعه در برابر دیگر آسیب های اجتماعی از قدرت تخریب بیشتری برخوردار است. بدبینی افراد به یکدیگر، بی اعتمادی مردم به مسئولان، رکود اقتصادی، احساس ناامنی، یأس و ناامیدی، زمینه سازی برای دخالت بیگانگان، تحریم اقتصادی، سیاسی، نظامی و…، تنها بخشی از آسیب هایی است که شایعه بر پیکر اجتماع فرود می آورد.
نمونه ها و شواهد عینی بسیاری برای نقش تخریب گری شایعه وجود دارد که یکی از نمونه های بارز آن در عرصه اجتماعی و سیاسی، قدرت تخریب شایعه ای است که در دوران حکومت دکتر مصدق ساخته و پرداخته شد. وقتی کودتا در 25مرداد 1332 با هوشیاری دولت مصدق خنثی شد و برخی از کودتاچیان دستگیر شدند، عوامل سازمان سیا، شایعه دخالت دولت مصدق در کودتا را ساخته و پخش کردند. آنها به کمک عوامل وابسته مطبوعاتی و بنگاه های خبری، هدف این کودتا را زیر فشار گذاشتن شاه و ناگزیر ساختن او به فرار معرفی کردند. مردم در اعتراض به دولت مصدق در 28مرداد دست به تظاهرات زدند، باقیمانده کودتاچیان نیز از پادگان ها و مخفی گاه ها بیرون آمدند و با ادوات نظامی مردم را به شورش و حمله به مراکز دولتی یاری و همراهی کردند. شهر، مؤسسات و ادارات دولتی به سرعت در اختیار کودتاچیان قرار گرفت، سران حکومت دستگیر شدند، خانه مصدق غارت و تخریب شد و دولت سرنگون شد.
از جهت گستره و وسعت میدان تخریب نیز، شایعه از دیگر آسیب های نیرومند است. تمامی خانواده ها، مدارس، دانشگاه ها، ادارات، کارخانجات، بازار و… یا دست کم بسیاری از این مراکز درگیر شایعات هستند. شماری شایعه زدایی می کنند و تعداد بیشتری شایعه پراکنی و شایعه سازی را دنبال می کنند.
بنابراین، شایسته است این آسیب اجتماعی از منظر قرآن به بحث و بررسی نهاده شود و عوامل، زمینه ها، بسترها، و راه های مبارزه با شایعه تبیین و تحلیل شود.

تعریف شایعه

پژوهشگران بسیاری تعریف شایعه را به بحث و بررسی نشسته اند. برای نمونه، ال پرت و پستمن از نخستین پیشگامان پژوهش در تعریف شایعه می گویند:
"شایعه موضوع خاصی است که برای باور همگان مطرح می شود و از فردی به فرد دیگری منتقل می گردد و معمولاً این انتقال به طور شفاهی صورت می گیرد بدون آن که شواهد مطمئنی در میان باشد."1
نپ از دیگر پژوهشگران شایعه در تعریف شایعه می نویسد:
"شایعه موضوعی است که برای باور همگان مطرح می شود بدون آ ن که به طور رسمی تأیید گردد".2
تی شیبوتانی نیز می گوید:
"شایعه خبری است که در نتیجه مباحثات گروهی به صورت بازسازی شده ای درآمده است."3
مجموعه تعاریف شایعه، هرچند کامل و جامع نیست، اما دست کم مارا با شماری از ویژگی های شایعه آشنا می سازد:
1. شایعه خبری است درباره شخص یا حادثه ای که در زمان حاضر وجود دارد یا در این زمان اتفاق افتاده است. بنابراین شایعه، افسانه نیست.
2. شایعه با هدف باور کردن دیگران مطرح می شود و مانند جوک و لطیفه نیست.
3. شایعه یک کار جمعی است.
4. شایعه خبری تأیید نشده است.
5. شایعه درباره افراد، مؤسسات، ادارات و نهادهای اجتماعی و… است که مردم نسبت به آنها حساس هستند.
6. شایعه ممکن است از یک دروغ، تهمت و بهتان پدید آمده باشد.

نمونه هایی از شایعات در قرآن

از شایعه در آیات قرآن سخن بسیار رفته است. پیامبران با انبوهی از شایعات رودرو بودند. این شایعات که از سوی دشمن آگاه و دوستان نادان ساخته و پخش می شد مشکلات بی شماری برای پیامبران می آفرید. گاه شایعه ساحر بودن رواج می گرفت و گاه شایعه قدرت طلبی، گمراه گری، دیوانگی و…
سرعت پخش شایعه گاه به اندازه ای زیاد بود که در همان آغازین روزهای دعوت پیامبران، گروهی بسیار، شایعه دیوانگی، قدرت طلبی و گمراهی آنان را شنیده بودند؛ برخی این شایعه را باور کرده و عده ای این شایعات را نمی پذیرفتند.
قوم نوح، شایعه گمراهی، قدرت طلبی، ریاست خواهی و دیوانگی نوح را رواج می دانند:
"قال الملأ من قومه إنّا لنراک فی ضلال مبین" اعراف/60
مهتران قومش گفتند: تو را آشکارا در گمراهی می بینم.
"ما هذا إلاّ بشر مثلکم یرید أن یتفضّل علیکم" مؤمنون/24
این مرد، انسانی است همانند شما، می خواهد بر شما برتری جوید.
"إن هو إلاّ رجل به جنّة" مؤمنون/25
او مرد دیوانه ای بیش نیست.
"و قالوا مجنون و ازدجر" قمر/9
و گفتند: دیوانه است. و به دشنامش راندند.
قوم هود، شایعه سفاهت و دروغگویی حضرت هود را ساخته و پخش کردند:
"قال الملأ الذین کفروا من قومه إنّا لنراک فی سفاهة و إنّا لنظنّک من الکاذبین" اعراف/66
مهتران قوم او که کافر شده بودند، گفتند: می بینیم که به بی خردی گرفتار شده ای و پنداریم که از دروغگویان باشی.
شایعه شوم بودن صالح و طرفداران او نیز شایعه ای بود که ساخته و پرداخته قوم آن حضرت بود:
"قالوا اطّیرنا بک و بمن معک" نمل/47
ما تو را و یارانت را به فال بد گرفته ایم.
ساحر بودن، مسحور شدن، دروغگویی و جنون موسی در شمار شایعاتی است که فرعون، قبطیان و نبطیان برای موسی درست کردند:
"قالوا ما هذا إلاّ سحر مفتری و ما سمعنا بهذا فی آبائنا الأولین" قصص/36
گفتند: این جادویی است بر ساخته، ما از نیاکان مان چنین چیزهایی نشنیده ایم.
"قالوا هذا سحر مبین" نمل/13
گفتند: این جادویی آشکار است.
"إنّ هذا لساحر علیم" شعراء/34
گفت: این مرد، جادوگری داناست.
"فقال له فرعون إنّی لأظنّک یا موسی مسحوراً" اسراء/101
و فرعون به او گفت: ای موسی، پندارم که تو را جادو کرده باشند.
"فقالوا ساحر کذّاب" غافر/24
و گفتند: که او جادوگری دروغگوست.
"و قال ساحر أو مجنون" ذاریات/39
و فرعون گفت: جادوگری است یا دیوانه ای.
قوم شعیب بر اساس یک شایعه که معلوم نیست نخستین سازنده آن چه کسی بوده، حضرت شعیب را دروغگو، افسون شده و نادان می خواندند:
"قالوا إنّما أنت من المسحّرین. و ما أنت إلاّ بشر مثلنا و إن نظنّک لمن الکاذبین" شعراء/185ـ186
گفتند: جز این نیست که تو را جادو کرده اند تو نیز بشری همانند ما هستی و می پنداریم که دروغ می گویی.
در تاریخ اسلام نیز شایعات بسیاری، پیامبر و مسلمانان را درگیر ساخته و بخشی از جامعه اسلامی را گرفتار تردید، دو دلی، سستی، اضطراب و دلهره کرده است. شایعاتی که در عصر پیامبر رواج یافت از نظر محتوا مانند شایعاتی است که پیش از این دیگر پیامبران الهی را آزرده می ساخت:
"کذلک ما أتی الذین من قبلهم من رسول إلاّ قالوا ساحر أو مجنون. أ تواصوا به بل هم قوم طاغون" (ذاریات/53?54)
بدین سان بر آنهایی که از این پیش بودند پیامبری مبعوث نشد؛ جز آنکه گفتند: جادوگری است، یا دیوانه ای است. آیا بدین کار یکدیگر را وصیت کرده بودند؟ نه خود مردمی طاغی بودند.
شایعات عصر پیامبر را به چند گروه می توان تقسیم کرد:
الف. شایعاتی که شخصیت پیامبر را نشانه گرفته بود. این گروه خود بر چهار گونه بود:

1. شایعه ساحر و شاعر بودن پیامبر

درآغاز فراخوان پیامبر، یک یا چند نفر شایعه ساحر، کاهن، شاعر و… بودن را ساختند و دیگران با شنیدن این شایعات آنها را به سرعت میان مردم پخش کردند.4 این شایعات به گونه ای رواج یافت که کفرپیشگان خود نیز باور کردند و پیامبر را ساحر، شاعر و مجنون خواندند و قرآن را سحر، شعر و اباطیل معرفی کردند:
"و قال الکافرون هذا ساحر کذّاب" ص/4
"بل هو شاعر" انبیاء/5
"إنّک لمجنون" حجر/6
"و یقولون أئنّا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون" صافات/36

2. شایعه خیانت

در میان غنایم جنگ بدر، مخمل سرخی وجود داشت، این مخمل مفقود شد، شماری این شایعه را ساختند که خود پیامبر این مخمل را برداشته است. این شایعه در میان مردم رواج یافت و پس از آن آیه شریفه زیر نازل گردید:
"و ما کان لنبی أن یغلّ و من یغلل یأت بما غلّ یوم القیامة ثم توفّی کلّ نفس ما کسبت و هم لایظلمون" آل عمران/4161
هیچ پیامبر را شایسته نیست که خیانت کند و هر که به چیزی خیانت کند، آن را در روز قیامت با خود آورد. سپس جزای عمل هر کس به تمامی داده خواهد شد و بر کسی ستمی نرود.
شمار دیگری از قرآن پژوهان و تفسیرگران، سبب نزول دیگری برای این آیه می آورند که بر اساس آن، گروهی ازنگهبانان تنگه در جنگ احد چنین شایع کردند که هر کس از غنایم چیزی برای خود نگیرد نباید امیدی به دریافت غنایم از پیامبر داشته باشد. وقتی پیامبر این شایعه را شنید در پاسخ گفت: "گمان می کنید که من به شما خیانت می کنم و سهم شما را از غنایم نمی دهم".5

3. شایعه عادل نبودن

شایعه دیگری که شخصیت پیامبر را نشانه گرفته بود شایعه بی عدالتی آن حضرت بود. منافقان پس از جنگ حنین این گونه شایعه کردند که پیامبر در تقسیم غنائم به عدالت رفتار نمی کند6:
"و منهم من یلمزک فی الصدقات فإن اُعطوا منها رضوا و إن لم یعطوا منها إذاهم یسخطون" توبه/58
و بعضی از ایشان تو را در تقسیم صدقات به بیداد متهم می کنند، اگر به آنها عطا کنند خشنود می شوند و اگر عطا نکنند خشم می گیرند.

4. شایعه زودباوری و سادگی

این شایعه توسط منافقان ساخته و پخش شد.
"و منهم الذین یؤذون النبی و یقولون هو أذن" توبه/61
بعضی از ایشان پیامبر را می آزارند و می گویند که او به سخن هر کس گوش می دهد.7
ب. شایعاتی که خانواده پیامبر را اذیت و آزار می داد؛ مانند شایعه بی وفایی عایشه. عایشه در این باره می گوید: هرگاه پیامبر قصد سفر داشت یکی از همسران خویش را به قید قرعه با خود می برد. در جنگ بنی مصطلق قرعه به نام من خورد و من همراه آن حضرت رفتم. در بازگشت از این غزوه برای رفع حاجتی از سپاه جدا شدم وقتی به سپاه پیوستم گردنبندم را نیافتم، برای یافتن گردنبند دوباره از سپاه فاصله گرفتم. وقتی گردنبند را یافتم و به قرارگاه بازگشتم سپاه رفته بود. همراهان من به تصور اینکه من درون هودج هستم، هودجم را بر شتر نهاده بودند و سپاه حرکت کرده بود. به ناچار شب در همان قرارگاه خوابیدم. صبح روز بعد صفوان بن معطل که در عقبه سپاه حرکت می کرد مرا دید او شترش را در اختیار من قرار داد و خود در جلوی شتر به راه افتاد. وقتی به مدینه رسیدیم مردم درباره اهل افک سخن می گفتند. نزد پیامبر رفتم اما ایشان آن محبت همیشگی را به من نشان ندادند من که به سختی بیمار شده بودم مدتی استراحت کردم و پس از بهبود نسبی شایعه را از خدمتکارم شنیدم، سخت ناراحت شدم و… پیامبر از صحابه نظرخواهی کرد و وقتی یاران و انصار پیامبر از پاکدامنی من گفتند پیامبر بر منبر رفت و قذف کننده (دهندهٌ نسبت ناروا) را سرزنش کرد بدون اینکه نام او را ببرد. در این هنگام یک نفر از قبیله اوس گفت: اگر قاذف از قبیله ما باشد او را می کشیم و اگر از قبیله خزرج باشد اگر شما اجازه دهی او را خواهیم کشت. یک نفر از قبیله خزرج ازاین سخن آشفته شد و مشاجره میان اوس و خزرج بالا گرفت تا آنجا که این دو قبیله در آستانه جنگ قرار گرفتند… شایعه همچنان ادامه داشت تا آن که آیات زیر از سوره نور فرود آمد:
"إن الذین جاءوا بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرّاً لکم بل هو خیر لکم… إن الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب عظیم" (نور/11ـ23)8
این سبب نزول در نگاه برخی از مفسران شیعه مورد قبول نیست، به باور این عده سبب نزول این آیات، قذف ماریه قبطیه توسط عایشه است. وقتی ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر بسیار اندوهگین شد. عایشه به پیامبر گفت: ابراهیم که فرزند شما نیست که این گونه غمگین شدی، او پسر جریح است. این سخن عایشه، پیامبر را بسیار خشمگین ساخت و آن حضرت امام علی(ع) را برای کشتن جریح فرستادند. وقتی جریح خشم امام و شمشیر برافراشته را دید فرار کرد. امام علی(ع) او را تعقیب کرد، جریح بالای درخت رفت، امام نیز او را دنبال کرد، جریح از ترس پایین پرید و به زمین خورد، لباس جریح بالا رفت و نادرستی و بی پایگی شایعه روشن گشت. امام نزد پیامبر بازگشت و نتیجه را گزارش داد و پیامبر به اشتباه خویش پی برد.9
ج. شایعاتی که درباره شهادت پیامبر، شکست سپاه اسلام و شهادت برخی از صحابه پیامبر بود؛ مانند:

1. شایعه شهادت پیامبر در جنگ احد

در این جنگ، مصعب بن عمیر، پرچمدار سپاه اسلام به دست ابن قمیئه از جنگجویان بنام قریش به شهادت رسید. ابن قمیئه به گمان اینکه پرچمدار پیامبر است شایعه کشتن شدن پیامبر را ساخت. سپاه کفر وقتی شایعه را شنیدند یکصدا فریاد "قتل محمد" سر می دادند:10
"و ما محمّد إلاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرّ الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین. و ما کان لنفس أن تموت إلاّ بإذن الله کتاباً مؤجّلاً و من یرد ثواب الدنیا نؤته منها…" آل عمران/144ـ146
جز این نیست که محمد پیامبری است که پیش از او پیامبرانی دیگر بوده اند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به آیین پیشین خود باز می گردید؟ هر کس که بازگردد هیچ زیانی به خدا نخواهد رسانید. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. هیچ کس جز به فرمان خدا نمی میرد؛ مدت مکتوب است. هر کس خواهان ثواب این جهانی باشد به او می دهیم….

2. شایعه شکست سپاه اسلام درجنگ تبوک

دو گروه از شرکت در جنگ تبوک سرباز زدند:
یک. شماری از مؤمنان: "یا أیها الّذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثّاقلتم إلی الأرض أ رضیتم بالحیوة الدنیا من الآخرة" توبه/38
دو. منافقان: گروه دوم که با بهانه های واهی از همراهی سپاه اسلام سرباز زدند، در مدینه شایعه شکست سپاه اسلام و شهادت پیامبر را پخش کردند. به مناسبت بروز این شایعه آیه زیر فرود آمد:
"إن تصبک حسنة تسؤهم و إن تصبک مصیبة یقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل"
(توبه/50) 11

شایعه سازان

دشمنان، منافقان، رقیبان انتخاباتی، تجاری، اقتصادی و… سهم بسیار زیادی در شایعه سازی بر عهده دارند و بخش عمده ای از شایعات از سوی این گروه ساخته و پرداخته می شود. نمونه های بسیاری از این دست را امروزه در حاکمیت ها، شرکت ها، مؤسسات و مراکز گوناگون جهانی می توان دید.12 در شایعات عصر پیامبر نیز نشانه های روشنی از حضور دشمنان، منافقان و رقبا، در ساخت شایعه دیده می شود. منافقان مدینه گاه شایعه تمرکز دشمن در نزدیکی مسلمانان و آمادگی ایشان را برای حمله را می ساختند و گاه از شکست، فرار، اسارت و شهادت پیامبر و سپاه اسلام خبر می دادند:
"لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة"
احزاب/60
ارجاف، در لغت به معنای پخش گزارش های ساختگی به منظور ایجاد وحشت، دلهره و اضطراب است.12
در شایعه ساحر بودن پیامبر و شهادت پیامبر، ابوجهل و کفار مکه و ابن قمیئه به عنوان دشمن، ایفای نقش می کنند و شایعه توسط ایشان ساخته می شود. در شایعه قذف، خیانت پیامبر، شکست مسلمانان در جنگ بدر و… عبدالله بن ابی و پیروان او به عنوان منافقان مدینه شایعه سازی کردند و حمه دختر جحش و خواهر زینب به عنوان رقیب به آنها کمک کرد و شایعه ارتباط ماریه قبطیه با جریح توسط عایشه به عنوان هوو ساخته شد.
تحلیل و بررسی شایعات صدر اسلام نشان از نقش عمده منافقان در شایعه سازی و حضور کم رنگ دشمنان دارد. مشرکان و کافران در رویارویی با مسلمانان، تنها به اذیت و آزار مسلمانان و کشتن ایشان فکر می کنند، اما منافقان که درمیان مسلمانان زیست می کنند و خود را با آنها همراه نشان می دهند، ناگزیر از انتخاب شیوه ای متفاوت هستند. آنها بیشتر با اهرم شایعه به مخالفت و دشمنی با مسلمانان می پردازند و انتخاب دیگر شیوه ها را ناپسند و نشانگر دشمنی آشکار خویش با مسلمانان می دانند.

شایعه پراکنان

خودنمایی، دلواپسی، گوشه گیری، پرحرفی، تنهایی، تردید و دودلی، دشمنی و… از ویژگی های برجسته شایعه پراکنان است. عبدالله بن ابی و منافقان، بسیار نگران و مضطربند. عبدالله بن ابی با آمدن پیامبر موقعیت و جایگاه خود را از دست داده است. ازاین جهت او نیاز به خودنمایی دارد، شاید دیگران مانند گذشته به او روی آورند و وی را از تنهایی و نگرانی و اندوه درآورند. به این جهت او و دیگر منافقان جنگ روانی حساب شده ای علیه مسلمانان به راه انداخته و با ساختن و پراکندن شایعه و ایجاد اختلاف میان مسلمانان در پی رسیدن به اهداف خود هستند. تنها عبدالله بن ابی در جنگ بنی مصطلق دوبار فتنه کرد؛ یک بار میان انصار و مهاجرین اختلاف افکند و سخنانی در نکوهش مهاجرین گفت و بار دیگر دربارهٌ رابطه عایشه با صفوان.
در نبرد احد نیز شایعه پراکنان در برابر مسلمانان خودنمایی می کنند و با فرافکنی از اضطراب و نگرانی خود می کاهند. مسلمانان نیز که از درستی و نادرستی شایعه بی خبرند و گرفتار شک و تردید هستند برای رهایی از رنجی که از عدم قطعیت گریبانگیر ایشان شده است شایعه را پخش می کنند.

بستر شایعه

شایعه به سراغ چه نوع رویدادها، حقایق و کدامین مردمان می رود؟ این پرسش درشمار نخستین پرسش هایی است که درباره شایعه مطرح می شود. بستر شناسی شایعات نشان می دهد شایعات موفق، ماندگار و تأثیرگذار، شایعاتی هستند که بر اثر ابهام یک خبر یا یک حادثه، بدبینی به یک یا چند نفر یا یک واقعه، پنهان کاری و محرمانه نگه داشتن فعالیت ها، وضعیت نگران کننده و سوء تفاهم ها به وجود می آید. برای نمونه کالبد شکافی شایعه قذف نشان می دهد این شایعه بستر بسیار مناسبی داشته است و شایعه سازان بستر شناسان بسیار خوبی بوده اند. وقتی سپاه اسلام به مدینه می رسد پیامبر و سپاه اسلام متوجه غیبت عایشه می شوند، پس از چند ساعت (تقریباً به هنگام طلوع آفتاب و شاید هم دیرتر) عایشه همراه صفوان به ورودی شهر می رسند.14 این صحنه کاملاً مبهم است؛ هم عایشه زمینه مناسبی برای انگ خوردن دارد و هم صفوان. عایشه زنی است بسیار جوان که با همسرش بیش از 40 سال اختلاف سن دارد. چنین اختلاف سنی در بسیاری یا دست کم در برخی موارد به بی وفایی همسر می انجامد. صفوان مردی است جوان، که همسر او از وی به پیامبر شکایت می برد: صفوان به من اجازه روزه گرفتن نمی دهد وقتی پیامبر از صفوان می پرسند چرا اجازه نمی دهی؟ او در پاسخ از جوانی خود و نیازش به روابط جنسی می گوید.14
افزون بر این، زمان غیبت عایشه و صفوان نیز زمانی است که پنهان کاری را ممکن می سازد. وقتی عایشه و صفوان پس از چند ساعت به مدینه می رسند نتیجه آن است که آنها طول شب را در تنهایی با یکدیگر بوده اند. بدبینی مردم به این دو نفر نیز بسترساز مهم دیگری برای تأثیرگذاری شایعه و رواج سریع آن است؛ اگر مردم خوش بین بودند و به تعبیر آیه قرآن گمان خیر درباره آنها می دادند، شایعه در نطفه خفه می شد و هیچ گاه میان مردم پخش نمی شد: "لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً"(نور/12)
در شایعه شهادت پیامبر نیز آنچه بستر را برای ساخت و پخش شایعه فراهم می آورد، یکی وجود حقیقتی بود که اتفاق افتاد و دیگری احساس خطر مسلمانان و شادمانی کفار مکه بود. در احد، حقیقتی اتفاق افتاده بود؛ بر اساس برخی روایات، ابن قمیئه ضربتی سخت بر پیامبر فرود آورد و بر اساس تعدادی از روایات، پرچمدار سپاه اسلام به شهادت رسیده بود.16 این حقیقت برای کفار شادمانی آورد و برای مسلمانان نگرانی و اضطراب و دلهره17. ابن قمیئه می دانست که پرچمدار اسلام را کشته است اما تصور می کرد این پرچمدار همان پیامبر است18 و بر اساس برخی روایات تصور می کرد زخمی که بر پیامبر وارد ساخته او را از پا در می آورد.19 به این جهت وقتی شایعه شهادت پیامبر کلید خورد کفار بسیار خرسند شدند و مسلمانان، بسیار نگران و مضطرب.
بسترساز مهم دیگری که در این شایعه چهره می نماید، احساس خطر و نگرانی بسیار شدید سپاه اسلام است. این احساس، شماری از سپاهیان اسلام را ناگزیر از پخش شایعه و نقل آن برای دیگر مسلمانان می کرد. زمزمه پناهندگی به عبدالله بن ابی، تسلیم، بازگشت به دین گذشته20 و فرار از جنگ21 نشانگرهایی است که از احساس خطر بسیار شدید مسلمانان حکایت دارد.
بسترشناسی شایعه ساحر بودن پیامبر نیز نشان می دهد بستر این شایعه بسیار مناسب است. پیامبر تأثیر شگرفی بر کفار و مشرکان دارد. وقتی آن حضرت آیات قرآن را می خواند عظمت آیات قرآن به گونه ای است که بزرگان مکه نیز تسلیم حق می شوند. وقتی عده ای مانند ابوجهل این تأثیرگذاری را می بینند، شایعه ساحر بودن پیامبر را می سازند و مردمی که تأثیر شگفت آور سخنان پیامبر را دیده و شنیده اند این شایعه را باور کرده به سرعت به دیگران منتقل می کنند، تا آنجا که شماری از بزرگان کفر، از رو در رویی با پیامبر فرار می کنند و گروهی دیگر برای نشنیدن سخنان پیامبر در گوش های خود پنبه می کنند.
در شایعه خیانت پیامبر نیز بستر شایعه بسیار در خور توجه است. غنایم جنگ در اختیار پیامبر است. مخمل سرخی که در میان غنایم بوده مفقود شده، گم شدن مخمل در هاله ای از ابهام است، منافقان و شماری دیگر به همه بدبین هستند، کسی پاسخ گو نیست و اطلاع رسانی صورت نگرفته است. با این زمینه ها ناگهان منافقان شایعه خیانت پیامبر را می سازند و آن را به سرعت پخش می کنند.
در شایعه سادگی پیامبر نیز تسامح و مدارای پیامبر برای منافقان در هاله ای از ابهام است، منافقان عینک بدبینی بر دیدگان خود زده اند. در نتیجه آنها شایعه سادگی پیامبر را می سازند و به دیگران این گونه القا می کنند که هرچه به پیامبر بگویید او باور می کند.

زمینه های اصلی شایعه

مسائل جنسی، مالی، بیماری، مرگ، روابط پنهانی افراد و حکومت ها و… ازمهم ترین زمینه های شایعه به شمار می آید.
در قذف همسر پیامبر، زمینه اصلی شایعه ارتباط جنسی است؛ هر چند احتمال می رود شایعه عبدالله بن ابی در آغاز چندان تند و تیز و زننده نبوده است، به خصوص با نظر داشت این موضوع که دربازگشت از همین غزوه، و پیش از قذف عایشه، عبدالله فتنه دیگری درست کرده بود و از سوی پسرش و عده ای تهدید شده بود. بنابراین او جرأت ساخت شایعه ای که به روشنی دلالت بر روابط نامشروع عایشه با صفوان داشته باشد ندارد. بنابراین به نظر می رسد جمله عبدالله در مورد عایشه تند و صریح و رکیک نبوده است؛ اما دیگران با آب و تاب دادن به آن و کم رنگ کردن برخی قسمت ها و افزایش برخی کلمات و برجسته ساختن آنها، شایعه را بسیار تند و تیز کرده قالب شعاری به آن داده باشند. شاهد این مدعا آنکه عایشه به هنگام ورود به مدینه متوجه پچ پچ مردم و سخنان ایشان شد، اما از آن چیز زننده ای استفاده نکرد و پس از چند روز متوجه شایعه زشت و ناروا شد.
در شایعه شهادت پیامبر، زمینه اصلی شایعه، زخمی شدن پیامبر یا شهادت پرچمدار اسلام است. در این شایعه نیز جمله ابن قمیئه کشته شدن پیامبر را نمی رساند؛ به خصوص آن شایعه که با فعل مجهول "قتل محمّد" بیان شده است. اگر شایعه همان جمله ابن قمیئه بود مناسب بود به صورت معلوم به کار رود و ابن قمیئه فعل را به خود نسبت دهد. بنابراین، ابن قمیئه از زخمی شدن پیامبر و یا کشته شدن پرچمدار اسلام خبر داده است و دیگران این خبر را آب و تاب داده و در نهایت به شکل شعار "قتل محمّد" در آورده اند.
در شایعه خیانت پیامبر، زمینه اصلی شایعه، مسائل مالی و ناسازگاری گفتار و رفتار پیامبر است، چنان که در شایعه سادگی پیامبر و ساحر، مجنون و شاعر بودن آن حضرت، زمینه اصلی شایعات اثبات بیماری پیامبراست.

عوامل اصلی شایعه پراکنی

عوامل اصلی پخش شایعه که بسیاری از شایعه پراکنان به آن جهت شایعه پراکنی می کنند عبارتند از:

1. گزارش بودن

شایعه از آن جهت که خبر است و موضوعی غیرعادی و غیرمنتظره را منتقل می کند مخاطبان و شنوندگان را جذب می کند. تا خبر نباشد شایعه شکل نمی گیرد و تا شایعه شکل نگیرد خواننده یا شنونده آن را برای دیگران نقل نمی کنند. ارتباط عایشه با صفوان، شهادت پیامبر، ساحر بودن آن حضرت، خیانت و سادگی پیامبر از اخبار داغ و مهیج است. هر کس این شایعات را می شنود به سرعت به دیگران می رساند. گویا وظیفه ای اخلاقی و دینی در پخش چنین شایعاتی دارد. چنان که اخبار جهان سیاست بویژه در زمان ما این گونه است. مثلاً شایعه ترور کندی رئیس جمهور امریکا خبری بسیار داغ بود به گونه ای که در کمتر از نیم ساعت پس از ترور کندی 68? و تا یک ساعت و نیم بعد از آن 92?مردم امریکا از حادثه با خبر شدند.22

2. رهایی از فشار

وقتی افراد، شایعات ناگوار را می شنوند فشار عصبی زیادی را تحمل می کنند، فشاری که از عدم قطعیت و ناآگاهی به وجود می آید. دراین موارد شنونده با پخش شایعه در پی رهایی از این فشار عصبی و نگرانی پدید آمده از شایعه است. او به این وسیله می خواهد دیگران را در نگرانی خود سهیم کند. اگر شایعه نادرست است دیگران نادرستی شایعه را اثبات کنند و اگر درست است همگی چاره ای بیندیشند. بنابراین وقتی بسیاری از اهل مدینه از ارتباط عایشه و صفوان می گویند این شایعه پراکنی از بی ایمانی و دشمنی ایشان با پیامبر حکایت ندارد، بلکه شمار درخور توجهی ازمردم در پی کاهش نگرانی، اضطراب و رنج حاصل از بی خبری خویش هستند. برای نمونه وقتی همسر خالد بن زید انصاری قذف عایشه را با همسر خود در میان می گذارد، احتمال بی وفایی عایشه را نمی دهد. بنابراین تنها در پی خالی کردن خود و رهایی ا ز فشار عصبی است که این شایعه بر او وارده کرده است.
وقتی سپاه اسلام در جنگ احد ازشهادت پیامبر سخن می گویند در صدد تضعیف خود و تقویت دشمن نیستند. آنها با پخش شایعه نگرانی خود را به دیگران منتقل می کنند و منتظر تکذیب یا تأیید و تکلیف خود هستند. بر این اساس وقتی برخی از سپاه اسلام برای عده ای دیگر شایعه شهادت پیامبر را نقل می کنند آن عده می گویند اگر راست است ما نیز باید مانند او با دشمن جهاد کنیم تا شهادت را در آغوش گیریم و برخی دیگر از تسلیم به دشمن و پناه بردن به عبدالله بن ابی سخن می گویند.

3. خشنود ساختن دیگران

بسیاری شایعات را برای خوشایند دیگران نقل می کنند. "بسیاری از شایعات تنها بدین دلیل که سرگرم کننده و جالب هستند پخش می شوند و کسانی که آنها را پراکنده می کنند اعتقادی به محتویات آنها ندارند، اما مطمئن هستند بر روی کسانی که دورشان جمع می شوند تا خبرها را بشنوند اثر می گذارد."23 در نگاه این گروه، شایعه در مقایسه با جوک و لطیفه از کارآیی بهتری برخوردار است؛ در شایعات انبوهی از اطلاعات درست و نادرست وجود دارد که همه افراد خواهان شنیدن آنها هستند. عده ای ازاهل مدینه برای سرگرمی به پخش شایعه اقدام می کنند و برخی از کفار مکه سخن گفتن درباره ساحر بودن پیامبر و سحر بودن قرآن را نقل مجالس خویش ساخته اند.

4. برون رفت از سکوت

یکی از عوامل دیگر پخش شایعه شکستن سکوت حاکم بر مجالس است؛ وقتی خویشاوندان یا دوستان درکنار یکدیگر قرار می گیرند و چیزی برای گفتن ندارند با پخش شایعات خود را سرگرم می کنند. بنابراین می توان پخش شایعاتی همانند ساحر بودن پیامبر، خیانت آن حضرت، بی وفایی عایشه و… را به عامل برون رفت از سکوت نسبت داد. دشمنی، مخالفت، نفاق، حسد و… شمار دیگری از عوامل پخش شایعه است.
ادامه دارد/
.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 12:33 عصر
 
فاطمه در تفاسیر اهل‏ سنت

غلامحسین اعرابی
مقدّمه

«ایّها النّاس اعلموا انّی فاطمة و ابی‏محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ... لا اقول ما اقول غلطاً و لا افعل شططاً؛ ای مردم! بدانید: من فاطمه‏ام و پدرم محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است... گفتار و رفتارم جز حق نیست.»1
سخن گفتن درباره شخصیت والایی که مدال «سیّدة نساء العالمین» را از دست آخرین پیامبر الهی گرفته است، کاری بس دشوار می‏نماید.
شناخت زوایای شخصیت ملکوتی آن حضرت، از دو جهت مشکل است:

1. ژرفای شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام

انسان‏های الهی، مانند خورشید درخشندگی دارند؛ از این رو، همان گونه که به خورشید نمی‏توان خیره شد، به خورشید وجود آنان نیز نمی‏توان نگریست. به ناچار از آثار وجودی آنان می‏توان به ابعادی از شخصیت‏شان پی‏برد.
طایر و هم فرو ماند و شهباز خیال*عقل حیران ز کمال وی و اندیشه ملول2

2. تلاش منفی مخالفان

تلاش پیگیر و همه‏جانبه حکّام جور و بنی‏امیّه، برای پوشاندن و مجهول نگاه داشتن جایگاه رفیع اهل‏بیت علیهم‏السلام ، یکی دیگر از عواملی است که ما را از شناخت صحیح و بایسته آن حضرت باز داشته است.
البته به رغم همه این تلاش‏ها، آن انوار الهی درخشندگی و تشعشع لازم را در افق معنوی داشته و دارند؛ چرا که:
«یریدون لیطفوا نور اللّه باَفواهم واللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»3
ابن اثیر ـ از محققان و نویسندگان بنام اهل‏سنّت ـ از اوزاعی نقل می‏کند:
از «واثلة بن الاسقع» شنیدم که وقتی سر امام حسین علیه‏السلام را به شام آوردند، فردی شامی به آن حضرت و پدرش اهانت کرد. «واثله» از جا برخاست و گفت: سوگند به خدا! همواره علی، حسن، حسین و فاطمه را دوست می‏دارم بعد از آنکه از پیامبر خدا، در روزی که در خانه «امّ‏سلمه» ملاقاتش کردم، این جریان را مشاهده کردم که حسن آمد و پیامبر او را بر ران راست خود نشاند و حسین آمد، حضرت وی را بر ران چپ خود قرارداد و هردو را بوسید؛ سپس فاطمه آمد، پیامبر او را در مقابل خود نشانید، آنگاه علی را دعوت کرد و این آیه را خواند: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیراً»4
ابن اثیر می‏گوید:
«اوزاعی» در باب فضائل، غیر از این حدیث، حدیث دیگری روایت نکرده و همچنین «زهری» نیز جز یک حدیث در باب فضائل، چیز دیگری نیاورده است.
آنگاه ابن اثیر می‏گوید:
«کانا یخافان بنی‏امیّة؛ اوزاعی و زهری از بنی امیّه می‏ترسیدند!»5
آری فضای رعب انگیزی که بنی‏امیّه ایجاد کرده بود، باعث شد راویان و دانشمندان اسلامی نتوانند فضائل اهل بیت علیهم‏السلام را انتشار دهند و جایگاه رفیع آنان را بازگو نمایند. این عامل باعث گردید که بسیاری از فضایل اهل‏بیت علیهم‏السلام و امّ‏الفضایل، فاطمه زهرا علیهاالسلام بر ما پوشیده بماند. لیکن از باب «ما لایدرک کلّه لاتترک کلّه» به شمّه‏ای از آنچه که برخی از مفسّران اهل سنّت در فضایل حضرت فاطمه علیهاالسلام بدان اشاره کرده‏اند، می‏پردازیم.
در این مورد به سخنان سه مفسّر بزرگ؛ یعنی زمخشری در تفسیرکشّاف و فخر رازی در تفسیر کبیر و طبری در تفسیر جامع البیان فی تأویل القرآن بسنده می‏کنیم.
مطالبی را که این مفسّران با استفاده از آیات قرآنی درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهل‏بیت علیهم‏السلام متذکّر شده‏اند، می‏توان در قالب چند عنوان نقل کرد:

1. فاطمه علیهاالسلام ، محور اهل بیت علیهم‏السلام

عموم مفسّران در ذیل آیه «مباهله» مطالبی نقل کرده‏اند که محوریّت فاطمه زهرا علیهاالسلام را نشان می‏دهد. آیه چنین است: «فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه علی الکاذبین»6
مسلّم است که مراد از «ابناء»، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و از «نساء»،7 فقط فاطمه زهرا علیهاالسلام و از «انفس»، حضرت علی علیه‏السلام است. طبری، رازی و زمخشری، هرسه در تفاسیر خود نقل کرده‏اند: وقتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دلایل خود را در مورد قصّه عیسی علیه‏السلام بیان داشت و نصارای نجران نپذیرفتند و بر عقیده نادرست خود درباره عیسی علیه‏السلام اصرار ورزیدند؛ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «انّ اللّه امرنی ان لم تقبلوا الحجّة ان اباهلکم8؛ خداوند به من دستور داده که اگر حجّت و دلیل را نپذیرفتید، با شما مباهله9 کنم.»
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در موعد مقرّر با عبایی مشکی از خانه بیرون آمدند؛ در حالی که حسین علیه‏السلام را در بغل داشتند و دست حسن علیه‏السلام را گرفته بودند. حضرت فاطمه علیهاالسلام در پشت سر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و حضرت علی علیه‏السلام نیز پشت سر فاطمه علیهاالسلام بودند. پیامبر به اهل‏بیت علیهم‏السلام فرمود: هرگاه که من دعا کردم، شما آمین بگویید. در این حال، اسقف نجران خطاب به مسیحیان چنین گفت:
«من چهره‏هایی را می‏بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جایش بکند، چنین خواهد شد، پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و بر روی زمین تا روز قیامت نصرانی باقی نخواهد ماند.»
نصارای نجران از مباهله دست برداشتند و با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم وارد مذاکرات صلح شدند و شرایط حکومت اسلامی را پذیرفتند.
زمخشری در کشّاف از ام‏المؤمنین عایشه و رازی در تفسیر کبیر نقل کرده‏اند:
هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برای مباهله خارج شد، عبایی سیاه بر دوش داشت، حسن آمد، حضرت او را زیر عبا قرار داد، آنگاه حسین آمد و حضرت عبا را بر روی او نیز پوشاند. سپس فاطمه و در آخر علی علیه‏السلام آمد. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ـ وقتی که همه آنان جمع شدند ـ فرمود: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت...»10.
از مضمون مطالب فوق، استفاده می‏شود که: محور اهل‏بیت علیهم‏السلام فاطمه زهرا علیهاالسلام می‏باشد؛ فاطمه و پدرش، فاطمه و فرزندانش و فاطمه و همسرش.
زمخشری می‏گوید:
اینکه «ابناء» و «نساء» را بر «انفس» مقدّم داشت، برای این است که مکانت و منزلت آنان را روشن سازد و این، قوی‏ترین دلیل بر فضل اصحاب کسا علیهم‏السلام است.
طبری می‏گوید:
وقتی آیه «مباهله» نازل شد، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به دنبال حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین فرستاد تا به نزد حضرت آیند.
در ذیل آیه «مودّت»11 نیز مفسّران اهل‏سنّت به خوبی، مکانت و منزلت فاطمه علیهاالسلام و اهل‏بیت علیهم‏السلام را بیان کرده‏اند.
زمخشری در ذیل آیه «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فی‏القربی»، این روایت را نقل کرده است:
بعد از نزول این آیه، گفته شد: ای رسول خدا! چه کسانی قربای تو هستند که ما موظّف به محبّت و مودّت آنان شده‏ایم؟
حضرت فرمود: «علیّ و فاطمة و ابناهما.»12
فخر رازی در معرّفی مصداق این آیه و اهل‏بیت علیهم‏السلام چنین گفته است:
«آل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم کسانی‏اند که امر آنان به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برگشت می‏کند و هرکس که مآل کارش به پیامبر شدیدتر و کامل‏تر باشد، «آل» محسوب می‏شود. شکّی نیست که فاطمه، علی، حسن و حسین شدیدترین تعلّق و وابستگی را نسبت به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشته‏اند، پس آنان آل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هستند.»13
فخر رازی برای اثبات وجوب محبّت نسبت به حضرت فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم‏السلام چنین ادامه می‏دهد:
وقتی این چهارنفر؛ یعنی: فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم‏السلام مصداق اهل‏بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هستند، لازم می‏آید که از عظمت ویژه‏ای برخوردار باشند. و بر این جایگاه رفیع و ویژه چند مطلب دلالت دارد:
1. همین آیه مودّت «...الاّ المودّة فی‏القربی».
2. شکّی نیست که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حضرت فاطمه علیهاالسلام را دوست می‏داشت و فرمود: «فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما یؤذیها».
3. نقل متواتر، دلالت می‏کند که حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، علی و حسن و حسین علیهم‏السلام را دوست می‏داشت، وقتی این مطلب ثابت شد بر امّت اسلامی واجب است مانند پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم این شخصیت‏های معنوی را دوست بدارند؛ زیرا قرآن می‏فرماید: «واتّبعوه لعلّکم تهتدون».14
در آیه دیگر آمده است: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره»15 و در آیه دیگر: «قل ان کنتم تحبّون‏اللّه فاتّبعونی یحببکم اللّه»16؛ در آیه‏ای نیز «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة»17.
فخر رازی در ادامه می‏گوید:
دعا برای آل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم منصب بزرگی است و از این رو در پایان تشهّدِ نماز، برای آل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دعا قرار داده شده است: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد وارحم محمّداً و آل محمّد.» و این تعظیم و بزرگداشت در حقّ هیچ کس غیر از آل پیامبر یافت نمی‏شود. همه اینها دلالت می‏کند که «محبت آل محمّد» واجب است.18
زمخشری در تفسیر خود، پس از آنکه اثبات می‏کند مراد از «قربی» و «آل»، حضرت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش هستند، ادامه می‏دهد که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود:
«من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیداً، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مغفوراً له، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد مات تائباً، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مؤمناً مستکمل الایمان، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد بشّره ملک الموت بالجنّة، ثمّ منکر و نکیر، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد یزف الی الجنّة کما تزف العروس الی بیت زوجها، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد فتح له فی قبره بابان الی الجنّة، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد جعل اللّه قبره مزار ملائکة الرّحمة، اَلا و من مات علی بغض آل محمّد لم یشمّ رائحة الجنّة».19
از سخنان فخر رازی چنین بر می‏آید که فاطمه زهرا علیهاالسلام محور آل البیت علیهم‏السلام است. وی می‏گوید:
«... و علیٌّ منهم لانّه کان من اهل بیته بسبب معاشرته بنت النّبی علیه‏السلام و ملازمته للنّبی20؛ حضرت علی علیه‏السلام به سبب زندگی و معاشرتش با دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و همراه بودنش با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از جمله اهل بیت است.»

2. فاطمه علیهاالسلام ، مظهر طهارت و عصمت

علاوه بر روایات زیادی که از طرق اهل‏سنّت و شیعه دلالت بر طهارت و پاکی فاطمه زهرا علیهاالسلام دارد، آیه «تطهیر»21 محکم‏ترین دلیل بر این معنا است.
در مورد آیه تطهیر سه نظر وجود دارد:
1. مراد، همسران پیامبر و فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم‏السلام هستند.
این نظر را فخر رازی در تفسیر خود ابراز کرده است.
«ثم انّ اللّه ترک خطاب المؤنّثات و خاطب بخطاب المذکّرین بقوله: «لیذهب عنکم الرّجس» لیدخل فیه نساء اهل بیته و رجالهم... و الاولی ان یقال هم اولاده و ازواجه والحسن و الحسین منهم و علیٌّ منهم».22
البته این نظر را به چند دلیل نمی‏توان پذیرفت؛ زیرا:
اوّلاً: اگر همسران حضرت هم از جمله اهل‏بیت بودند، غلبه با زنان بود و تعبیر خطاب به کلمات و ضمائر، مذکّر وجهی نداشت.
ثانیاً: روایات متظافره دلالت بر اختصاص آیه تطهیر به حضرت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش دارد. حتّی یک روایت منسوب به پیامبر که دلالت بر شمول آیه نسبت به همسران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشته باشد، هم وجود ندارد.
2. نظر عَکْرمه، مبنی بر اختصاص آیه به همسران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
طبری در تفسیرش نقل کرده است:
«کان عکرمه ینادی فی‏السّوق: «انّما یریداللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیراً» قال: نزلت فی نساء النّبیّ خاصّة».23
این نظر هم قابل قبول نیست؛ زیرا:
اوّلاً: عکرمه، مورد اعتماد فریقین نیست و آنچه گفته، برداشتِ شخصی اوست؛ نه روایت از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
ثانیاً: بر فرض اینکه روایت هم باشد، توان معارضه با روایات متظافره‏ای را که از طرق شیعه و سنّی نقل شده، ندارد. در این خصوص روایاتی که از طریق اهل سنّت نقل شده، از روایاتی که از طریق شیعه نقل شده، بیشتر است.24
3. اختصاص آیه تطهیر به آل عبا
جمهور مفسّران سنّی و شیعه و علمای فریقین عقیده دارند که آیه تطهیر اختصاص به آل عبا دارد. واژه «آل عبا»، یا «کساء» نیز از روایات گرفته شده است و مراد از آن، فاطمه زهرا، پدرش، همسرش و دو فرزندش حسن و حسین علیهم‏السلام هستند.
طبری شانزده حدیث در ذیل آیه، ذکر می‏کند که دلالت بر همین معنا دارند. در برخی از آنها تصریح شده که همسران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از جمله آنان نیستند.
آری مستفاد از همه این روایات، این است که محور اهل‏بیت علیهم‏السلام و مظهر پاکی و عصمت از گناه، فاطمه، همسر و اولاد آن بزرگوار هستند و به همین خاطر است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در جریان مباهله، فقط این پنج نفر را برای مباهله به همراه خود می‏برد و احدی از اصحاب یا همسران خود را در این میدانِ امتحان ـ که فقط پاکی و صداقت کارساز است ـ همراه نمی‏کند.
اینک برای تیمّن و تبرّک، دو روایت از روایاتی را که طبری در تفسیر خود نقل کرده ذکر می‏کنیم:
1. «... عن ابی سعید الخدری، قال: قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نزلت هذه الآیة فی خمسة فیّ و فی علیّ رضی اللّه عنه و حسن رضی اللّه عنه و حسین رضی‏اللّه عنه، و فاطمة رضی اللّه عنها، انّمایرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً...»25
2. «... عن امّ‏سلمه، قالت: لما نزلت هذه الآیة: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیراً» دعا رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم علیّاً و فاطمة و حسناً و حسیناً، فجلل علیهم کساءً اخیبریّاً فقال: اللّهمّ هؤلاء اهل‏بیتی، اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً. قالت امّ‏سلمه: الستُ منهم؟ قال: انت الی خیر...»26
البته زمخشری مثل این روایت را از عایشه نیز نقل کرده است:
«مِنْ عائشة رضی‏اللّه عنها: انّ رسول اللّه صلّی‏اللّه علیه و سلّم خرج و علیه مرط مرجل من شعر اسود، فجاءالحسن فادخله، ثمّ جاءالحسین فادخله، ثمّ فاطمة، ثم علیّ، ثمّ قال: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت»».27

3. فاطمه علیهاالسلام ، مظهرایثار

زمخشری در سوره «دَهر» در ذیل آیه «و جزاهم بما صبروا جنّة و حریراً»می‏گوید: «بصبرهم علی الایثار» و سپس داستان روزه‏گرفتن فاطمه و علی و فضّه را به تفصیل نقل می‏کند و متذکّر می‏شود که پس از سه روز، جبرئیل سوره «هل اتی» را آورد و گفت: «خذها یا محمّد هنأک اللّه فی‏اهل بیتک فاقرأه السورة».
آلوسی در تفسیر روح المعانی می‏گوید: از لطایفی که دلالت می‏کند بر اینکه این سوره در مورد فاطمه و همسر و اولادش نازل شده، این است که خدای سبحان در این سوره، نامی از حورالعین نبرده و به «ولدانٌ مخلّدین» تصریح کرده است و این، به خاطر رعایت حُرمت بتول و نور چشم رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام است.28

4. فاطمه علیهاالسلام ، کوثر اعطا شده به پیامبر

فخر رازی در سبب نزول سوره «کوثر» چنین نقل کرده است:
«ابن عبّاس، مقاتل، کلبی و عامّه اهل تفسیر گفته‏اند که عاص بن وائل همواره می‏گفت: انّ محمّداً ابتر، لا ابن له یقوم مقامه بعده، فاذا مات انقطع ذکره و استرحتم منه».29
سدی می‏گوید: خداوند (در این سوره) بیان کرده است که دشمنان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ابتر و بی‏دنباله‏اند. ما که می‏بینیم نسل این کفّار منقطع شده است؛ ولی نسل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هر روز، رو به ازدیاد و رشد است و این چنین خواهد بود تا روز قیامت.30
فخر رازی در ضمن نقل اقوال، قول سوم را چنین بیان کرده است:
«کوثر، اولاد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است؛ چون این سوره به عنوان ردّ بر گفتار کسانی نازل شده که می‏گفتند: پیامبر فرزند ندارد.»
سپس رازی چنین توضیح می‏دهد:
پس معنای سوره این است که خداوند به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نسلی عطا می‏کند که در طول زمان باقی خواهند بود. بنگرید که چقدر از اهل‏بیت را کشته‏اند؛ ولی جهان پر است از آنان و از بنی‏امیّه احدی که قابل ذکر باشد باقی نمانده است. آنگاه بنگر که در بین اهل‏بیت چقدر از بزرگان علما وجود داشته‏اند، مثل: باقر، صادق، کاظم، رضا علیهم‏السلام و نفس‏الزّکیّهو امثال آنان.31
پر واضح است افرادی را که رازی نام برده و همچنین سایر اولادی که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در سراسر جهان و در کشورهای مختلف پراکنده‏اند و به عنوان «سادات» شناخته می‏شوند، نسب آنان به کوثر وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام منتهی می‏شود.

کوتاه سخن

در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهل‏بیت پیامبر علیهم‏السلام چه می‏توان گفت؛ جز آنچه آلوسی، این مفسّر شهیرِ اهل سنّت، در تفسیر خود گفته است:
چه می‏توان گفت جز آنکه: علی، مولای مؤمنان و وصیّ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است. و فاطمه، پاره تن احمد و جزء محمّدی است. و حسن و حسین، روح و ریحان و سیّد جوانان اهل‏بهشتند.
و در پایان می‏گوید:
«ولیس هذا من الرّفض بل ما سواه عندی هوالغیّ32؛ و اینکه می‏گویم، علامت رافضی بودن نیست؛ بلکه غیر این گفتن، غیّ و گمراهی است.»
وآخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین

پی‏نوشت‏ها:


1. قسمتی از سخنان حضرت در خطبه‏ای که در حضور مهاجرین و انصار در مسجد پیامبر اسلام(ص) ایراد شد.
2. شعر از دیوان حقیقی کردستانی.
3. صف / 8.
4. احزاب / 33.
5. اسدالغابه، ج 2، ص 20،ذیل‏ترجمه‏امام‏حسین(ع).
6. آل عمران / 61.
7. به نظر می‏رسد هرجا که لفظ «نساء» در قرآن به پیامبر اسلام(ص) منسوب شده، مراد فاطمه زهرا(س) و سایر زنان منسوب به پیامبر(ص) است؛ چرا که از همسران حضرت تعبیر به «ازواج» شده است. در آیه 28، 50 و 59 سوره احزاب چنین آمده است: (یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوة‏الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحاً جمیلاً ـ و ان کنتن تردن اللّه و رسوله والدارالاخرة فان اللّه اعدّ للمحسنات منکن اجراً عظیماً... یا ایها النبی انا احللنا لک ازواجک التی اتیت اجورهن... و در سورهّ تحریم، آیه 1: یا ایها النبی لم تحرم ما احل اللّه لک تبتغی مرضاة ازواجک. و در سوره احزاب آیه: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امّهاتهم. و در آیه 53... و ماکان لکم ان تؤذوا رسول اللّه و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابداً... و در سوره تحریم، آیه 3: و اذا اسرّ النبی الی بعض ازواجه حدیثاً...) در غیر از آیه مباهله، در مواردی که لفظ «نساء» آمده و منسوب به پیامبر(ص) است، مراد اعم از همسران و دختران پیامبر(ص) هستند.
8. تفسیر رازی، ج 8، ص 85، ذیل آیه مباهله.
9. مباهله از ریشه «بهلة» و به معنای لعن و نفرین کردن است (ر.ک: تفسیر کشّاف، ذیل آیه).
10. این مطالب را زمخشری در کشّاف، ج 1، ص 367، رازی در تفسیر کبیر، ج 8، ص 85 و طبری در جامع‏البیان،ج3،ص297ـ299ذیل‏آیه‏مباهله آورده‏اند.
11. شوری / 23.
12. تفسیر کشّاف، ج 4، ص 219 و 220، ذیل آیه.
13. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166، ذیل آیه مودّت.
14. اعراف / 158.
15. نور / 63.
16. آل عمران / 31.
17. احزاب / 21.
18. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166.
19. تفسیر کشّاف، ج 4، ص 220 و 221.
20. تفسیر کبیر، ج 25، ص 209، ذیل آیه تطهیر.
21. احزاب / 33.
22 و 23. تفسیر طبری، ج 10، ص 298.
24. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 16، ص 311.
25 و 26. تفسیرطبری، ج 10، ص 296 و 297.
27. تفسیر کشّاف، ج 12، ص 365، ذیل آیه مباهله.
28. روح المعانی، ج 29، ص 158.
29 و 30. تفسیر کبیر، ج 32، ص 132 و 133.
31. «... فانظر کم قتل من اهل البیت، ثم العالم ممتلی منهم... ثم انظر کم کان فیهم من الاکابر من العلماء کالباقر والصادق والکاظم والرضا(ع) و النفس الزّکیة، و امثالهم» ر.ک: همان، ص 124.
32. همان.
.
کلمات کلیدی :

<   <<   11   12   13   14   15      >
درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
786