سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن را که نانخور کم است یکى از دو توانگرى‏اش فراهم است . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/2/3:: 11:11 صبح

 

سخنرانی آیه الله العظمی وحید خراسانی

 

مقام صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) مقام بسیار بزرگی است. ایشان بر گردن مسلمانان حق بزرگی دارند.

ولی متأسفانه آنگونه که مستحق است این حق را ادا نکرده‌ایم، از آن می‌ترسم که محکمه‌ای در دنیا که قاضی آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و یا در آخرت که قاضی آن خداوند تبارک و تعالی باشد تشکیل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند که آیا برای ادای حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) کاری انجام داده‌اید؟ حتی به مقدار اعتراف یک فقیه سنی؟ می‌ترسم که آن زمان جوابی نداشته باشیم.

باید آنچه را که صحیح بخاری درباره حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را ببینیم و لو غیر عامدانه؟ متعصب‌ترین و نقادترین فقهای اهل سنّت، بخاری را صحیح و معتبر می‌دانند، در این کتاب از ابی ولید از ابن عیینه، از عمرو بن دینار، از ابن ابی ملیکه از موربن مخرمه روایت شده است که رسول الله(ص) فرمود: «فاطمة بضعة منّی، من اغضبها فقد أغضبنی»؛ فاطمه(س) پاره تن من است، هر آنکس او را غضبناک کند مرا خشمگین کرده است.

می‌خواهیم در مورد این حدیث بحث و بررسی کنیم، حدیثی که یک فقیه سنی آن‌را روایت می‌کند و در میان فقهای اهل سنّت، سند این حدیث صحیح و از درجه بالایی برخوردار است، چرا که بخاری ـ کسی که در صحت احادیث بسیار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق(ع) نقل کرده است و از طرفی ذهبی ـ که از نقادترین افراد نسبت به احادیث است ـ این حدیث را صحیح و معتبر دانسته و آن را به گونه‌ای دیگر روایت می‌کند: «إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضب فاطمة»(مستدرک الحاکم، جلد 3، ص 154)؛ همان خداوند با خشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت می‌شود.
پس در نزد آنها این حدیث از لحاظ سند در حد قطعی الصدور از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است.

ما حدیث بخاری را مفّسر و مؤیدی برحدیث ذهبی می‌دانیم. حال می‌گوییم این حدیث بر چه چیزی دلالت می‌کند؟ خشنودی و غضب در انواع مردم از کجا ناشی می‌شود؟ حیات نباتات به دو عامل بستگی دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع است، این دو قوت در حیات حیوان به صورت دو قوه خشنودی و خشم ظاهر می‌شود، که هر دو ناشی از طبع و غریزه‌اند، امّا در حیات انسانی چه؟

معنای حیات انسانی آن است که هریک از ما به درجه انسانیتی برسد که رکن و پشتیبان وجودش، عقلش باشد، «دعامة الإنسان عقله» (علل الشرایع، جلد 1، ص 103). اینجاست که عقل منشأ تمام خشنودی‌ها و خشم‌ها در وجود انسان می‌گردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و غریزه بود.

آیا من به مرحله انسانیتی که منشأ خشنودی و خشمش، عقل است رسیده‌ام؟ می‌گویم: هرگز. اصلاً هر عاقلی در اولین درجات تعقلش باید بداند که به درجه انسان عاقل نرسیده است، این اعتراف خیلی مهم است.
آیا ما تاکنون نفهمیده‌ایم که محک انسانیت‌مان و میزان آن چیست و به چه مقدار است؟ خوشحالی و خشم ما به خاطر حاجات بدنی ما است، هرکدام از ما در وجود خود بنگرد، هنگامی که شخصی که به او اطمینان و اعتقاد دارد او را ترک کند، آیا ناراحت می‌شود یا نه؟ این ناراحتی خود یک گناه است، به درجه انسانیت نرسیده است، هیچ‌کدام از ما به درجه انسانیت نرسیده است مگر اینکه منشأ خشم و خشنودی او عقلانی باشد نه غریزی.

پس هرگاه در زندگی‌مان، منشأ خشنودی و خشم‌مان را، حتی برای یک بار از عقل دیدیم، آن موقع است که برای یک بار انسان شده‌ایم، امّا اگر خشنودی و غضبمان ناشی از بطن و فرج بود مطمئناً از حیوانات خواهیم بود ولی در شکل انسان.
امّا انسان عقلانی کسی است که برای همیشه با خشنودی عقل، خشنود می‌شود و با خشم عقل، خشمگین می‌گردد.

پس اگر کسی را در روی کره زمین پیدا کردید که به این درجه از شخصیت رسیده بود مرا خبر کنید تا پیش او بروم و نه تنها دستش را ببوسم، بلکه گرد وغبار گام‌هایش را نیز ببوسم.

بالاتر از این مرتبه، مقامی است که ممکن است انسان به آنجا برسد، و آن زمانی است که اراده انسان، در اراده خداوند تبارک و تعالی فانی گردد، دیگر او اراده‌ای ندارد و اراده او عین اراده خداست. و این همان درجه‌ای است که تمام کارهایش «یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربّه» می‌شود. یعنی اگر فرزندش را کشتند، خشم او به خاطرخشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده کردند به‌خاطر رضای خداوند خشنود می‌گردد، نه رضای نفسش، تصور این درجه بسیار مشکل است چه رسد به تحقق این امر!

این همان مقام عصمت خاتم‌الانبیاء(ص) است. عصمت آن مخلوقی که نظیرش در میان تمام مخلوقات وجود ندارد، کسی که حب و بغضش در حب و بغض خداوند فانی شده است. چیزی را دوست نمی‌دارد مگر اینکه خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمی‌شود مگر اینکه خداوند را از آن چیز خشمگین ببیند.

و این همان بشری است که به مقام «و ماینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحیٌ یُوحی» (از روی هوا و هوس حرفی را نمی‌زند و هرچه که می‌فرماید چیزی جز وحی خداوندی که به او نازل شده نیست. سوره نجم (53) ، آیه 3 و 4.)
رسیده است. و این همان درجه‌ای است که از آن به عصمت خاتمیه تعبیر می‌شود، عصمتی که غیر از عصمت ابراهیمیه است، عصمت ابراهیمیه نیز با عصمت یونسیه متفاوت است.

عصمت حضرت یونس(ع) هم عصمت است اما: «وذا النّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه فنادی فی الظّلمات أن لا إله إلا أنت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین»(سوره انبیاء (21)، آیه 87)؛ و یاد آر حال یونس را هنگامی‌که از میان قوم خود غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‌‌افکنیم آنگاه در آن ظلمت‌ها فریاد کرد که الهی، خدایی به جز ذات یکتای تو نیست تو از شرک و شریک پاک و منزهی و من از ستمکارانم.
او پیامبر خدا و معصوم است. اما خودش را محتاج می‌بیند که به مقامی بالاتر برسد
«سبحانک إنّی کنت من الظّالمین». که آن حضرت، قبل از آنکه وارد شکم ماهی شود به آن مقام نرسیده بود.

همچنین یوسف(ع) نیز پیامبر خدا و معصوم است. و برهانی که خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود: «و لقد همّت به وهمّ بها لولا أن رأی برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصین»(سوره یوسف (12)، آیه 24)؛ آن زن باز اصرار کرد و اگر لطف خاص خدا وبرهان روشن حق نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام می‌کرد اینچنین عمل زشت و فحشا را از او دور کردیم که همانا او از بندگان معصوم ماست.

اما ایشان در یک درجه عصمت داشتند که: «و قال للّذی ظنّ أنّه ناج منهما اذکرنی عند ربّک فأنساه الشّیطان ذکر ربّه فلبث فی السّجن بضع سنین»(سوره یوسف (12)، آیه 42)؛ آنگاه یوسف از رفیقی که او را اهل نجات یافت درخواست کرد که مرا نزد پادشاه یاد کن در آن حال شیطان یاد خدا را از نظرش ببرد بدین سبب در زندان چند سال محبوس ماند.
اما تسلیم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودی و غضب خداوند، مقامی خاص است که این مقام مخصوص برترین مخلوقات و خاتم پیامبران و آقای رسولان است، این مقامی است که می‌توان گفت: اوست که از خشنودی خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین می‌شود، و از طرفی دیگر خداوند تبارک و تعالی نیز از خشنودی او خشنود و از غضب او خشمگین می‌شود.
آیا بخاری و ذهبی فهمیده‌اند که چه چیزی را روایت کرده‌اند:
«إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضب فاطمة».

و آیا فهمیده‌اند که اگر پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «همانا فاطمه(س) با خشنودی خدا خشنود و با غضب خدا غضبناک می‌شود»، این کلام دال بر این مطلب است که منشأ خشنودی و خشم حضرت فاطمه(س) نفس ایشان نیست بلکه منشأ آن خداوند تبارک و تعالی است. معنای این همان درجه عصمت کبری است که رسول الله(ص) دارد. بالاتر از آن، کلام پیامبر اکرم(ص) است که می‌فرمایند: «إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضب فاطمة»؛ همانا خداوند از خشنودی فاطمه(س) خشنود و از غضب او غضبناک می‌شود.

این به چه معناست که به درجه‌ای برسد که «لام» خشنودی از طرف فاطمه(س) باشد (یعنی خداوند از خشنودی فاطمه(س) خشنود شود و این مقام بالاتر است از اینکه فاطمه(س) از خشنودی خدا خشنود گردد).

اینجاست که معنای این سؤال فهمیده می‌شود که فاطمه(س) را چه کسی می‌شناسد، این فاطمه(س) چه کسی است؟ و در جواب می‌گوییم: امام جعفر صادق(ع) کسی است که می‌داند فاطمه کیست، ایشان می‌فرمایند: «إنّما سمّیت فاطمة فاطمة لإنّ النّاس فطموا عن معرفتها»(تفسیر فرات، ص 581)؛ همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد، چرا که مردم از شناخت ایشان ناتوانند.
پس با دلیل ثابت کردیم که از معرفت و درک مقام حضرت فاطمه(س) عاجز هستیم، ما از معرفت آن درجه بالایی که خداوند متعال رضایش را در رضایت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستیم، عاجز هستیم از معرفت این مخلوق ربانی و حورای انسانی، او کیست؟...

امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در شب دفن پیکر مبارک حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: «أمّا حزنی فسرمد و أمّا لیلی فمسهّر» (امالی المفید، ص 281)؛ حزن و اندوهم همیشگی شد و خواب بر من حرام گشت.

بهتر است بدانیم کسی که این جمله را بیان می‌‌کند دنیا و آخرت را شناخته و هر دوی آنها را زیر پایش گذاشته است! چرا که اوست که فاطمه(س) را می‌شناسد. ملاحظه کنید هنگامی که برجنازه حضرت نماز می‌خواند چه می‌فرماید. آنچه برای او در کنار پیکر همسرش اتفاق افتاد، هیچ کجا رخ نداده است، نمی‌توانیم بیشتر از این بگوییم.

از مصباح الأنوار در بحارالانوار حدیثی از ابی عبدالله الحسین(ع) نقل شده است، که حضرت(ع) فرمودند:

«إنّ أمیرالمؤمنین(ع) غسل فاطمة(س) ثلاثاً و خمساً، و جعل فی الغسلة الخامسة الآخرة شیئاً من الکافور، و أشعرها مئزراً سابغا دون الکفن، و کان هو الذی یلی ذلک منها، و هو یقول: أللّهمّ إنّها أمتک، و بنت رسولک، وصفیّک و خیرتک من خلقک، أللهّمّ لقنها حجتّها، و أعظم برهانها، و أعل درجتها، و اجمع بینها و بین أبیها محمد(ص). فلمّا جنّ اللیل غسّلها علیّ، ووضعها علی السریر، و قال للحسن: أدع لی أباذر فدعاه، فحملا إلی المصلّی، فصلّی علیها ثم صلّی رکعتین، و رفع یدیه إلی السماء فنادی: هذه بنت نبیک فاطمة ، أخرجتها من الظّلمات إلی النور، فأضاءت الارض میلا فی میل!»(مقتل حسین خوارزمی،

ج1، ص 86 ؛ بحارالأنوار، جلد 43، ص 214)؛ امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه(س) را سه بار و پنج بار غسل دادند، در آخر غسل پنجم مقداری از کافور استفاده کردند و مئزری بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدایا، فاطمه از آنف تو و دختر رسول توست، صفی و برگزیده خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالی گردان و بین او و پدرش جمع کن... و آن هنگام که شب شد، علی(ع) او را غسل داد و بر تختی خوابانید و رو به حسن کرد و گفت: اباذر را بیاور، و او آمد. حضرت فاطمه(س) را به سوی محراب حمل کرد و دوباره دو رکعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: این دختر پیامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوی نور هدایت فرما. در آن هنگام منطقه‌ای از زمین نورانی شد.

جمله آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرمایید، این جمله مجمل بیان شد، ممکن نیست جز برای غیرخدا این جمله گفته شود، می‌فرماید: خداوندا! فاطمه(س) را از این دنیای تاریکی‌ها گرفتی و به سوی نور، نور آسمان‌ها و زمین فرستادی.
ملاحظه بفرمایید که خداوند متعال دعای امیرالمؤمنین را اجابت فرمود. مثل اینکه خداوند به حضرت فرمود: بله، همان‌گونه که روح او را از نور پروردگارش خلق کردم او را به سوی نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امیر(ع) تمام نشده بود که خداوند او را تصدیق نمود و نقطه نوری از بدن طاهر حضرت فاطمه(س) قسمتی از زمین را نورانی کرد.
این چه معنایی می‌دهد؟ به این معناست که
«إنّالله و إنّا إلیه راجعون» برای همه است، ولی فاطمه(س) به نور خدا پیوست، نوری که از آن خلق شده بود.

این مقام فاطمه است... روحش به نور خداوندی پیوست و اینگونه آن جهان از بدن طاهری که از عالم ظلمانی به عالم روحانی شتافت استقبال نمود.

این فاطمه است که به آن مقام رسید که «إنّ الربّ لیغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها».

بهتر است که در اینجا به مناسبت اشاره‌ای کنیم به آنچه که بخاری در روایت صحیحه‌ای از عایشه آورده است که او گفت: فاطمه(س) دختر رسول الله(ص) غضبناک شد و [از یکی از صحابه] روی برگرداند، بعد از آن طولی نکشید که درگذشت.(صحیح بخاری، ج 4، ص 41).

و از دیگری روایت کرده است که: حضرت فاطمه(س) به علی(ع) وصیت کرده بود که او را مخفیانه دفن کند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد.

 



کلمات کلیدی : فاطمه زهرا س

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/2/3:: 10:46 صبح

کلینی‌ به‌ سند صحیح‌ از حضرت‌ امام‌ محمدباقر(ع‌) روایت‌ کرده‌است‌ که‌ ولادت‌ آن‌ بانوی‌ گرامی‌ پنج‌ سال‌ بعد از بعثت‌ رسول‌خدا(ص‌) شد و سن‌ شریف‌ آن‌ جناب‌ در هنگام‌ وفات‌ هیجده‌ سال‌ وهفتاد و پنج‌ روز بود.

شیخ‌ طوسی‌ در مصباح‌ و غیر آن‌ و اکثر محققان‌ علمائ ذکرکرده‌اند که‌ ولادت‌ آن‌ حضرت‌ در روز بیستم‌ ماه‌ جمادی‌الثانی‌ بود، وگفته‌اند که‌ روز جمعه‌ بود و در سال‌ دوم‌ بعثت‌. و بعضی‌ گفته‌اند که‌ درسال‌ پنجم‌ از بعثت‌ بوده‌ و عامه‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ ولادت‌ آن‌ حضرت‌پنج‌ سال‌ پیش‌ از بعثت‌ بود و قول‌ اول‌ اشهرواقوی‌ است‌.

اسماء شریفه‌ و بعضی‌ از فضایل‌:

ابن‌ بابویه‌ به‌ سند معتبر از حضرت‌ امام‌ صادق‌(ع‌) روایت‌ کرده‌است‌ که‌ حضرت‌ فاطمه‌(ع‌) را نه‌ نام‌ است‌ نزد حق‌ تعالی‌؛ فاطمه‌،صدیقه‌، مبارکه‌، طاهره‌، زکیه‌، راضیه‌، مرضیه‌، محدّثه‌ و زهرا. پس‌حضرت‌ فرمود: آیا می‌دانی‌ که‌ چیست‌ تفسیر فاطمه‌؟ راوی‌ عرض‌کرد؛ خیر. یاد ده‌ مرا ای‌ سید من‌. فرمود: یعنی‌ بریده‌ شده‌ است‌ ازبدی‌ها. پس‌ حضرت‌ فرمود: اگر امیرالمومنین‌(ع‌) فاطمه‌ را تزویج‌نمی‌کرد او را کفوی‌ نبود بر روی‌ زمین‌ تا روز قیامت‌. مؤلف‌ می‌گوید:صدیقه‌ به‌ معنی‌ معصومه‌ است‌، و مبارکه‌ یعنی‌ صاحب‌ برکت‌ در علم‌و فضل‌ و کمالات‌ و معجزات‌ و اولاد گرام‌، طاهره‌ یعنی‌ پاکیزه‌ ازصفات‌ نقص‌، زکیه‌ یعنی‌ نمو کننده‌ در کمالات‌ و خیرات‌، راضیه‌یعنی‌ راضی‌ به‌ قضای‌ الهی‌، مرضّیه‌ یعنی‌ پسندیده‌ خدا و دوستان‌خدا، محدثّه‌ یعنی‌ ملک‌ با او سخن‌ می‌گفت‌ و زهرا یعنی‌ نورانی‌ به‌نور صوری‌ و معنوی‌.

در احادیث‌ متواتره‌ از طریقی‌ خاصّه‌ و عامّه‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌آن‌ حضرت‌ را برای‌ این‌ فاطمه‌ نامیده‌اند که‌ حقّتعالی‌ او را و شیعیان‌او را از آتش‌ جهنم‌ بریده‌ است‌. و ابن‌بابویه‌ به‌ سند معتبر از حضرت‌باقر(ع‌) روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ حضرت‌ فاطمه‌ در روز قیامت‌ در کنارجهنم‌ خواهد ایستاد و در آن‌ روز در میان‌ دو چشم‌ هرکس‌ نوشته‌خواهد شد که‌ مومن‌ است‌ یا کافر، پس‌ امر کنند در آن‌ روز یکی‌ ازمحبان‌ اهل‌ بیت‌ را گناه‌ بسیار کرده‌ باشد که‌ او را به‌ جهنم‌ برند. چون‌او را به‌ نزدیک‌ جناب‌ فاطمه‌ رسانند، آن‌ جناب‌ در پیشانی‌ او بخواندکه‌ محّب‌ آن‌ حضرت‌ و ذریّت‌ آن‌ حضرت‌ است‌ پس‌ گوید: ای‌ خدامن‌ و سیّد من‌ مرا فاطمه‌ نامیدی‌ و مرا وعده‌ دادی‌ که‌ به‌ سبب‌ من‌دوستان‌ مرا از آتش‌ جهنم‌ آزاد گردانی‌، و وعدة‌ تو حق‌ است‌ و خلاف‌وعده‌ نمی‌کنی‌.

پس‌ حق‌ تعالی‌ فرماید: راست‌ گفتی‌ ای‌ فاطمه‌، به‌ درستی‌ که‌من‌ تو را فاطمه‌ نامیدم‌، و بریدم‌ و قطع‌ کردم‌ تو را و هرکه‌ تو را وامامان‌ از ذریت‌ تو را دوست‌ دارد و از موالیان‌ تو و ایشان‌ باشد ازآتش‌ جهنم‌ آزاد کردم‌، و وعدة‌ من‌ حق‌ است‌ و خلاف‌ وعده‌ نمی‌کنم‌.برای‌ آن‌ امر کردم‌ که‌ این‌ بنده‌ را به‌ سوی‌ آتش‌ برند تا تو او راشفاعت‌ کنی‌ و شفاعت‌ تو را در حقّ او قبول‌ کنم‌ و ظاهر گردد برملائکه‌ و انبیاء و رسولان‌ من‌ قدر و منزلت‌ تو نزد من‌. پس‌ هر که‌ رادر میان‌ دیده‌اش‌ بخوانی‌ که‌ مؤمن‌ است‌، دستش‌ را بگیر و به‌ داخل‌بهشت‌ گردان‌. ابن‌ شهرآشوب‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ کنیه‌های‌ آن‌حضرت‌ «امّالحسن‌ و امّالحسین‌ و امّالمحسن‌ و امّالاتحة‌ و امّابیهابود، و اسماء آن‌ حضرت‌، فاطمه‌ و بتول‌ و حصان‌ و حرّ و سیّده‌ و عذراو زهرا و حوراء و مبارکه‌ و طاهره‌ و زکیه‌ و مرضیه‌ و محّدثه‌ و مریم‌الکبری‌ و صدیقة‌الکبری‌ بود.

فضایل‌ و مناقب‌ و بعضی‌ از احوال‌ و معجزات‌

شیخ‌ مفید و ابن‌ بابویه‌ و دیگران‌ به‌ سند معتبر از امام‌محمدباقر(ع‌) روایت‌ کرده‌اند که‌ حضرت‌ رسول‌الله‌ (ص‌) فرمود:حقّتعالی‌ غضب‌ می‌کند برای‌ غضب‌ فاطمه‌ و خشنود می‌شود برای‌خشنودی‌ او. و ابن‌ بابویه‌ به‌ سند معتبر از موسی‌ بن‌ جعفر(ع‌) روایت‌کرده‌ است‌ که‌ حضرت‌ رسالت‌(ص‌) فرمود؛ حق‌ تعالی‌ از زنان‌، چهارکس‌ را اختیار کرده‌ است‌: مریم‌ و آسیه‌ و خدیجه‌ و فاطمه‌. از حضرت‌صادق‌(ع‌) پرسیدند که‌ آنچه‌ رسول‌ خدا فرمود؛ فاطمه‌ بهترین‌ زنان‌اهل‌ بهشت‌ است‌ از اولین‌ و آخرین‌. پرسیدند که‌ قول‌ رسول‌خدا(ص‌) فرمودند: حسن‌ و حسین‌ بهترین‌ جوانان‌ بهشتند چگونه‌است‌؟ فرمودند به‌ خدا سوگند که‌ ایشان‌ بهترین‌ جوانان‌ اهل‌بهشتند، از گذشتگان‌ و آیندگان‌ چون‌ حضرت‌ رسول‌ از سفری‌مراجعت‌ می‌فرمودند: اول‌ به‌ خانه‌ فاطمه‌(ع‌) تشریف‌ می‌بردند ومدتی‌ می‌ماندند و بعد از آن‌ به‌ خانة‌ زنان‌ خود می‌رفتند. پس‌ دربعضی‌ از سفرهای‌ آن‌ حضرت‌ جناب‌ فاطمه‌(ع‌) دو دست‌ ابرنجن‌ وقلاده‌ و گوشواره‌ از نقره‌ ساختند و پرده‌ای‌ بر در خانه‌ آویختند. چون‌آن‌ جناب‌ مراجعت‌ فرمودند و به‌ خانه‌ فاطمه‌(ع‌) داخل‌ شدند وصحابه‌ بر در خانه‌ توقف‌ کردند و آن‌ حال‌ را مشاهد فرمودندغضبناک‌ بیرون‌ رفتند و به‌ مسجد درآمدند و به‌ نزد منبر نشستندفاطمه‌(ع‌) گمان‌ بردند که‌

برای‌ آن‌ زینت‌ها رسول‌ خدا(ص‌) چنین‌به‌ غضب‌ آمدند، پس‌ گردن‌بند و دست‌ابرنجن‌ها و گوشواره‌ها راکندند و پرده‌ را گشودند و همه‌ را به‌ نزد آن‌ جناب‌ فرستادند و به‌ آن‌شخص‌ که‌ آنها را برد گفت‌: بگو به‌ حضرت‌ که‌ دخترت‌ سلام‌می‌رساند و می‌گوید: اینها را در راه‌ خدا بده‌، چون‌ به‌ نزد آن‌ جناب‌آوردند سه‌ مرتبه‌ فرمود: کرد آنچه‌ می‌خواستم‌ پدرش‌ فدای‌ او باد،دنیا از محمد و آل‌ محمد نیست‌، اگر دنیا در خوبی‌ نزد خدا برابر برپشه‌ای‌ می‌بود، خدا در دنیا کافران‌ را شربتی‌ آب‌ نمی‌داد. سپس‌برخاستند و به‌ خانه‌ فاطمه‌ داخل‌ شدند.

شیخ‌ مفید و شیخ‌ طوسی‌ از طریق‌ مخالفان‌ روایت‌ کرده‌اند که‌حضرت‌ رسول‌(ص‌) فرمود: فاطمه‌ پاره‌ تن‌ من‌ است‌، هرکه‌ او را شادگرداند مرا شاد گردانیده‌ است‌، و هرکه‌ او را آزرده‌ کند مرا آزرده‌ است‌.فاطمه‌ عزیزترین‌ مردم‌ است‌ نزد من‌.

ایضاً به‌ طریق‌ ایشان‌ از عایشه‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ هیچ‌کس‌ ازمردان‌ نزد رسول‌ خدا محبوب‌تر از علی‌بن‌ ابیطالب‌ نبود و از زنان‌ نزدآن‌ حضرت‌ کسی‌ محبوب‌تر از حضرت‌ فاطمه‌. شیخ‌ طوسی‌ به‌ سندمخالفان‌ از عایشه‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ او می‌گفت‌: ندیده‌ام‌ احدی‌ ازمردمان‌ را که‌ در گفتار و سخن‌ شبیه‌تر باشد از فاطمه‌ به‌ رسول‌ خدا.چون‌ فاطمه‌ به‌ نزد آن‌ حضرت‌ می‌آمد، او را مرحبا می‌گفت‌ ودست‌های‌ او را می‌بوسید و در جای‌ خود می‌نشاند. چون‌ حضرت‌رسول‌(ص‌) به‌ خانه‌ فاطمه‌(س‌) می‌رفت‌، برمی‌خاست‌ و استقبال‌آن‌ حضرت‌ می‌کرد و مرحبا می‌گفت‌ و دست‌های‌ او را می‌بوسید.

علی‌بن‌ ابراهیم‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ حضرت‌ رسول‌(ص‌)فرمود: هرکه‌ آزار کند فاطمه‌ را در حیات‌ من‌، چنان‌ است‌ که‌ او را آزارکند بعد از من‌؛ و هرکه‌ او را آزار کند بعد از من‌، چنان‌ است‌ که‌ آزار کنداو را در حیات‌ من‌؛ وهرکه‌ او را آزار کند، مرا آزار کرده‌؛ و هرکه‌ مرا آزارکند خدا را آزار کرده‌. و حق‌تعالی‌ در باب‌ ایزای‌ امیرالمومنین‌(ع‌) وفاطمه‌ این‌ آیه‌ را فرستاد: «ان‌ الذین‌ یوذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌فی‌ الدنیا و الاخرة‌ و اعدلهم‌ عذاباً ممیناً» یعنی‌: به‌ درستی‌ که‌ آنان‌که‌ ایزا می‌کنند خدا و رسول‌ را لعنت‌ کرده‌ است‌ خدا ایشان‌ را در دنیاو آخرت‌ و مهیا گردانیده‌ است‌ برای‌ ایشان‌ عذاب‌ خوار کننده‌.

در صحیفة‌الرضا (ع‌) از اسماء بنت‌ عمیس‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌روزی‌ حضرت‌ رسالت‌(ص‌) به‌ خانه‌ فاطمه‌ زهرا(ع‌) آمد. بر گردن‌ اوقلاده‌ای‌ دید از طلا که‌ امیرالمومنین‌(ع‌) از غنیمت‌ برای‌ او گرفته‌بود. پس‌ آن‌ جناب‌ فرمود: ای‌ فاطمه‌ تو را فریب‌ ندهند مردم‌ که‌گویند دختر محمدی‌ و لباس‌ جباران‌ را بپوشی‌. حضرت‌ فاطمه‌(س‌)آن‌ قلاده‌ را گشود و فروخت‌ و بنده‌ای‌ خرید و آزاد کرد. پس‌رسول‌الله‌(ص‌) به‌ آن‌ شاد گردید. در احادیث‌ معتبر از طرق‌ خاصه‌ وعامه‌ از حضرت‌ صادق‌(ع‌) و غیر آن‌ حضرت‌ روایت‌ کرده‌اند درتفسیر آیه‌ «مرج‌ البحرین‌ یلتقیان‌» یعنی‌ مخلوط‌ کرد دو دریا را که‌برمی‌خورند با یکدیگر حضرت‌ فرمود: مراد دو دریای‌ علم‌ است‌یعنی‌ علی‌ و «فاطمه‌، که‌ حق‌تعالی‌ ایشان‌ را به‌ یکدیگر رسانید؛بینهما برزخ‌ لایبغیان‌» یعنی‌: میان‌ ایشان‌ فاصله‌ است‌ که‌ بریکدیگر زیادتی‌ نکنند. حضرت‌ فرمود: مراد حضرت‌ رسول‌(ص‌)است‌ که‌ سبب‌ الفت‌ علی‌ و فاطمه‌ گردید؛ «یخرج‌ منهما اللؤلؤ والمرجان‌» یعنی‌ بیرون‌ می‌آید از آن‌ دو دریا مروارید و مرجان‌:حضرت‌ فرمود: مراد حسن‌ و حسین‌(ع‌)اند که‌ از آن‌ دو دریای‌ علم‌به‌وجود آمده‌اند.

ایضاً روایت‌ کرده‌اند که‌ چون‌ حضرت‌ رسالت‌(ص‌) ارادة‌ سفری‌می‌کرد، آخر کسی‌ را که‌ ملاقات‌ می‌کرد فاطمه‌(س‌) بود. ایضاً ازطرق‌ مخالفان‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ عایشه‌ می‌گفت‌: محبوب‌ترین‌زنان‌ به‌ سوی‌ رسول‌ خدا(ص‌) فاطمه‌(س‌) بود، و محبوب‌ترین‌مردان‌ به‌ سوی‌ آن‌ حضرت‌ شوهر او بود.

در کتاب‌ بشارة‌ المصطفی‌ به‌ سند معتبر از حضرت‌ صادق‌(ع‌)روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ روزی‌ حضرت‌ رسالت‌(ص‌) نماز عصر ادا کرد.چون‌ از نماز فارغ‌ شد، در محراب‌ نشست‌ و مردم‌ به‌ دور آن‌ حضرت‌نشسته‌ بودند. ناگاه‌ مردی‌ پیدا شد از مهاجران‌ عرب‌ و جامه‌های‌کهنه‌ پوشیده‌ بود از نهایت‌ پیری‌ خود را نگاه‌ نمی‌توانست‌ داشت‌.پس‌ حضرت‌ متوجه‌ او گردید و احوال‌ از او پرسید. مرد پیر گفت‌: یارسول‌الله‌! من‌ گرسنه‌ام‌، مرا طعام‌ ده‌، برهنه‌ام‌ مرا جامه‌ ده‌، فقیرم‌مرا بی‌نیاز گردان‌.

حضرت‌ فرمود: از برای‌ تو چیزی‌ نزد خود نمی‌یابم‌، ولیکن‌دلالت‌کننده‌ به‌ خیر مثل‌ کننده‌ آن‌ است‌. برو به‌ سوی‌ خانه‌ کسی‌ که‌خدا و رسول‌ او را دوست‌ می‌دارند و او خدا و رسول‌ را دوست‌ می‌داردو رضای‌ خدا را بر جان‌ خود اختیار می‌کند. برو به‌ سوی‌ حجره‌فاطمه‌ (و خانه‌ آن‌ حضرت‌ متصل‌ بود به‌ حجره‌ای‌ که‌ حضرت‌ رسول‌برای‌ خود مقرر فرموده‌ بود هرگاه‌ می‌خواست‌ که‌ از زنان‌ تنها شود به‌آن‌ حجره‌ می‌آمد). پس‌ حضرت‌ بلال‌ را فرمود: این‌ مرد را ببر به‌خانة‌ فاطمه‌. چون‌ آن‌ مرد پیر به‌ در خانه‌ فاطمه‌ رسید، به‌ آواز بلندندا کرد که‌ «السلام‌ علیکم‌ یا اهل‌ بیت‌ النبوة‌ و مختلف‌ الملائکة‌ ومهبک‌ جبرئیل‌ الروح‌ الامین‌ بالتنزیل‌ من‌ عند ربّالعالمین‌» یعنی‌:سلام‌ بر شما باد ای‌ اهل‌ خانه‌ پیغمبری‌ و محل‌ آمدن‌ و رفتن‌ملائکه‌، و محل‌ نزول‌ جبرئیل‌ روح‌الامین‌ با قرآن‌ مجید از جانب‌پروردگار عالمیان‌. پس‌ حضرت‌ فاطمه‌ گفت‌: بر تو باد سلام‌ کیستی‌تو؟ گفت‌: من‌ مرد پیری‌ از عرب‌، آمده‌ام‌ به‌ سوی‌ پدر تو هجرت‌ ‌

کرده‌ام‌ از مکان‌ دوری‌. ای‌ دختر محمد گرسنه‌ وبرهنه‌ام‌. پس‌مواسات‌ کن‌ با من‌ از مال‌ خود تا خدا تو را رحمت‌ کند. و حضرت‌فاطمه‌(س‌) و حضرت‌ امیرالمومنین‌(ع‌) و حضرت‌ رسول‌ خدا(ص‌)سه‌ روز بود که‌ طعام‌ تناول‌ نکرده‌ بودند؛ حضرت‌ رسول‌(ص‌) آن‌حالت‌ را از ایشان‌ می‌دانست‌.

پس‌ حضرت‌ فاطمه‌(س‌) پوست‌ گوسفندی‌ در خانه‌ داشت‌ که‌حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌ بر روی‌ آن‌ می‌خوابیدند. آن‌ را به‌سائل‌ داد و فرمود: بگیر این‌ را شاید حقّتعالی‌ از این‌ بهتر از برای‌ تومیسر گرداند. اعرابی‌ گفت‌: ای‌ دختر محمد! من‌ به‌ سوی‌ تو ازگرسنگی‌ شکایت‌ کردم‌ و تو پوست‌ گوسفندی‌ به‌ من‌ دادی‌، من‌ چه‌کنم‌ با آن‌ با گرسنگی‌ای‌ که‌ دارم‌؟

چون‌ حضرت‌ فاطمه‌(س‌) این‌ سخن‌ را از سائل‌ شنید، دست‌دراز کرد به‌ سوی‌ گردن‌بندی‌ که‌ فاطمه‌ دختر حمزه‌ برای‌ آن‌حضرت‌ هدیه‌ فرستاده‌ بود. آن‌ را از گردن‌ خود گسیخت‌ و به‌ سوی‌اعرابی‌ افکند و فرمود: بگیر این‌ گردن‌بند را بفروش‌، شاید که‌حقّتعالی‌ بهتر از این‌ تو را عوض‌ دهد. پس‌ اعرابی‌ آن‌ گردن‌بند رابرداشت‌ و به‌ سوی‌ مسجد رسول‌(ص‌) آمد. هنوز حضرت‌ با اصحاب‌خود نشسته‌ بود. گفت‌: یا رسول‌الله‌! فاطمه‌(س‌) این‌ گردن‌بند را به‌من‌ داد و گفت‌: بفروش‌ شاید حق‌تعالی‌ برای‌ تو بهتر از این‌ میسرگرداند.

آن‌ حضرت‌ چون‌ این‌ سخن‌ را شنید، گریست‌ و فرمود: چگونه‌حق‌تعالی‌ از برای‌ تو از این‌ بهتر میسر گرداند و حال‌ آنکه‌فاطمه‌(س‌) دختر محمد(ص‌) به‌ تو داده‌ است‌؛ بهترین‌ دختران‌فرزندان‌ آدم‌. پس‌ در آن‌ حال‌ عمار برخاست‌ و گفت‌ یا رسول‌الله‌! آیارخصت‌ می‌دهی‌ مرا که‌ این‌ گردن‌بند را بخرم‌؟ فرمود: ای‌ عمار اگرشریک‌ شوند در این‌ گردن‌بند تمام‌ جنّ و انس‌ هرآینه‌ حق‌تعالی‌ایشان‌ را معذّب‌ نسازد به‌ آتش‌ جهنم‌ عمار گفت‌: به‌ چند می‌فروشی‌آن‌ را ای‌ اعرابی‌؟ گفت‌: به‌ آنقدر که‌ از گوشت‌ و نان‌ سیر شوم‌ و یک‌برد یمانی‌ که‌ عورت‌ خود را به‌ آن‌ بپوشانم‌ و در آن‌ برد برای‌ پروردگارخود نماز کنم‌، و یک‌ دینار طلا که‌ مرا به‌ اهل‌ خود برساند. در آن‌وقت‌ عمار حصّة‌ خود را از غنیمت‌ خیبر فروخته‌ بود و چیزی‌ از برای‌او مانده‌ بود.

پس‌ عمار گفت‌: این‌ گردن‌بند را از تو می‌خرم‌ به‌ بیست‌ دینار ودویست‌ درهم‌ هجری‌ و یک‌ برد یمانی‌ و شتری‌ که‌ خود دارم‌ که‌ تورا به‌ اهل‌ خود برساند و آنقدر چیزی‌ که‌ سیر می‌شوی‌ از نان‌ و گندم‌ وگوشت‌. اعرابی‌ گفت‌: چه‌ بسیار جوانمردی‌ به‌ مال‌ خود ای‌ مرد. پس‌عمار او را با خود برد و آنچه‌ گفته‌ بود تسلیم‌ او کرد. اعرابی‌ به‌ خدمت‌حضرت‌ برگشت‌. حضرت‌ فرمود: ای‌ اعرابی‌ آیا سیر شیی‌ و پوشیده‌شدی‌؟ اعرابی‌ گفت‌: بلی‌ مستغنی‌ و بی‌نیاز شدم‌. پدر و مادرم‌ فدای‌تو باد. حضرت‌ فرمود: پس‌ جزا ده‌ فاطمه‌ را به‌ آنچه‌ کرد نسبت‌ به‌ توای‌ اعرابی‌ گفت‌: خداوندا تویی‌ پروردگاری‌ که‌ تو را یافته‌ایم‌، همیشه‌بوده‌ای‌ و خدایی‌ که‌ عبادت‌ کنیم‌ به‌ جز تو نداریم‌ و تویی‌ روزی‌دهندة‌ ما بر همه‌ احوال‌، خداوندا عطا کن‌ به‌ فاطمه‌ آنچه‌ دیده‌ای‌ندیده‌ باشد، و گوشی‌ نشنیده‌ باشد.

پس‌ عمار آن‌ گردن‌بند را با مشک‌ خوشبو کرد، و در برد یمانی‌پیچید و آن‌ را غلامی‌ داشت‌ که‌ او مرا سهم‌ نام‌ کرده‌ بود و از حصّة‌غنیمت‌ خیبر او را خریده‌ بود. پس‌ آن‌ گردن‌بند را به‌ غلام‌ داد و گفت‌:این‌ را ببر به‌ خدمت‌ حضرت‌ رسول‌الله‌ و تو را نیز به‌ او بخشیدم‌.چون‌ غلام‌ آن‌ را به‌ خدمت‌ پیغمبر آورد، آنچه‌ عمار گفته‌ بود عرض‌کرد، فرمود: برو به‌ نزد فاطمه‌ و گردن‌بند را به‌ او بده‌ تا تو را به‌ اوبخشیدم‌.

چون‌ غلام‌ به‌ خدمت‌ جناب‌ فاطمه‌(س‌) رفت‌ و پیغام‌ حضرت‌ رارسانید جناب‌ فاطمه‌(س‌) گردن‌بند را گرفت‌ و غلام‌ را آزاد کرد. پس‌غلام‌ خندید، حضرت‌ فرمود: چرا می‌خندی‌؟ گفت‌: تعجب‌ می‌کنم‌ ازبسیاری‌ برکت‌ این‌ گردن‌بند، گرسنه‌ را سیر کرد، برهنه‌ را پوشیده‌کرد و فقیر را غنی‌ کرد و بنده‌ را آزاد کرد، باز به‌ صاحبش‌ برگشت‌.

مکارم‌ اخلاق‌ آن‌ حضرت‌

ابن‌ بابویه‌ به‌ سند معتبر از حضرت‌ امام‌ حسن‌(ع‌) روایت‌ کرده‌است‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: در شب‌ جمعه‌ مادرم‌ حضرت‌فاطمه‌(س‌) در محراب‌ عبادت‌ خود ایستاده‌ و مشغول‌ بندگی‌حق‌تعالی‌ گردید و پیوسته‌ در رکوع‌ و سجود و قیام‌ و دعا بود تا صبح‌طالع‌ شد. شنیدم‌ که‌ پیوسته‌ دعا می‌کرد از برای‌ مؤمنان‌ و مؤمنات‌ وایشان‌ را نام‌ می‌برد و دعا برای‌ ایشان‌ بسیار می‌کرد و از برای‌ خوددعایی‌ نمی‌کرد. پس‌ گفتم‌: ای‌ مادر چرا از برای‌ خود دعا نکردی‌چنانچه‌ از برای‌ دیگران‌ کردی‌؟ گفت‌: ای‌ فرزند! اول‌ همسایه‌ راباید رسید و آخر خود را.

ابن‌ شهرآشوب‌ و دیگران‌ از طریق‌ مخالفان‌ روایت‌ کرده‌اند که‌حسن‌ بصری‌ می‌گفت‌: حضرت‌ فاطمه‌(س‌) عابدترین‌ امت‌ بود درعبادت‌ حق‌تعالی‌، آنقدر برپا می‌ایستاد که‌ پاهای‌ مبارکش‌ ورم‌می‌کرد. ایضاً به‌ اساتید معتبره‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ روزی‌ حضرت‌رسالت‌(ص‌) به‌ خانه‌ حضرت‌ فاطمه‌(س‌) درآمد. فاطمه‌(س‌)جامه‌ای‌ پوشیده‌ بود از حلّه‌های‌ شتر و به‌ دست‌های‌ خود آسیامی‌گردانید و در آن‌ حالت‌ فرزند خود را شیر می‌داد. چون‌ حضرت‌ اورا بر آن‌ حالت‌ مشاهده‌ کرد، آب‌ از دیدة‌ مبارکش‌ روان‌ شد و فرمود:ای‌ دختر گرامی‌! تلخی‌های‌ دنیا را امروز بچش‌ برای‌ حلاوت‌های‌آخرت‌. پس‌ فاطمه‌ گفت‌: یا رسول‌الله‌ حمد می‌کنم‌ خدا را برنعمت‌های‌ او، شکر می‌کنم‌ خدا را بر کرامت‌های‌ او. پس‌ حق‌تعالی‌این‌ آیه‌ را فرستاد «ولسوف‌ یعطیک‌ ربک‌ فترضی‌» یعنی‌: حق‌تعالی‌در قیامت‌ آنقدر به‌ تو خواهد داد که‌ راضی‌ شوی‌.

و شیخ‌ طوسی‌ به‌ سند معتبر از حضرت‌ صادق‌(ع‌) روایت‌ کرده‌است‌ که‌ حضرت‌ فاطمه‌ در هر بامداد روز شنبه‌ به‌ زیارت‌ حمزه‌ وسایر شهداء به‌ احد می‌رفت‌ و ترحم‌ و استغفار از برای‌ حمزه‌ می‌کرد.

 


کلمات کلیدی : فاطمه زهرا س

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/2/3:: 10:19 صبح

حضرت فاطمه زهرا(س) از نگاه معصومین

 

 

مقام حضرت زهرا(س) فقط از منظر معصومین(ع) که همتای ایشانند، قابل بیان است.

کلمات و سخنان این بزرگواران حکایت از کرامت و عظمت والای این بانوی عالمه دارد:

 1- فاطمه(ع) از نگاه امام امیرالمؤمنین(ع):

 در آخرین لحظات عمر مبارک حضرت فاطمه(س) وصایای خویش را به همسرشان می‏نمودند که: «ای پسرعمو! تو هرگز مرا در دوران زندگی دروغگو و خائن نیافتی و هرگز با فرمانت مخالفت نکردم.» علی(ع) که شاهد درگذشت تنها یاور و تسلی بخش خود است، می‏فرماید: «پناه به خدا! تو داناتر و پرهیزگارتر و گرامی‏تر و نیکوتر از آنی که من به جهت مخالفت کردنت‏ با خود، تو را نکوهش کنم. دوری از تو و احساس فراقت ‏بر من گران خواهد بود ولی گریزی از آن نیست. به خدا سوگند! با رفتنت مصیبت رسول خدا(ص) را بر من تازه کردی. انالله و اناالیه راجعون از این مصیبت‏ بزرگ و دردناک و تأثرآور و حزن‏انگیز!»

دقت درکلام علی(ع) در این لحظات شدت علاقه و احترامش را به فاطمه(س) می‏رساند. در نگاه امام علی(ع) فاطمه در چنان مرتبه والایی از زهد و خداترسی و عمل به احکام الهی قرار دارد که تصور مخالفت او با همسرش ممکن نیست. حضرت علی(ع) در پاسخ به ادعاهای بی ‏اساس معاویه مبنی بر فضایل امویان در نامه‏ای می‏نویسد: «... دو سید جوانان اهل بهشت از ماست و«صبیة النار» از شماست، کودکانی که نصیب آنان آتش گردید. بهترین زنان جهان از ماست. و «حمالة‏الحطب‏» آن که هیزم کشد برای دوزخیان از شماست. این فضلیت‏ ها از ماست و آن فضیلت ‏ها از شماست...» در شعری که به ایشان منسوب است، می‏فرماید: «من به فاطمه و فرزندانش مباهات می‏کنم! آن گاه به رسول خدا(ص) افتخار می‏کنم در آن هنگام که فاطمه را به همسری من درآورد.»  شخصیت والایی چون حضرت علی(ع) به همسری بانوی جهان افتخار می‏کند و همسری با او را ملاک برتری خود و شایستگی‏اش بر رهبری اسلام می‏ داند.

 2- فاطمه(س) از نگاه امام حسن مجتبی(ع):

 امام حسن(ع) در موارد بسیاری از مادرشان سخن گفته‏اند. من جمله: «شبی دیدم مادرم در محراب به نماز ایستاده است و تا طلوع خورشید مشغول رکوع و سجود بود و شنیدم برای یکایک مردان و زنان دعا می‏کرد و آنان را نام می‏برد ولی برای خود چیزی نخواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می‏کنی، برای خود دعا نمی‏کنی؟ فرمود: فرزندم! اول همسایه بعد از آن خانه.»

3- فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع):

در روز عاشورا، در آن هنگام که لشکر دشمن امام حسین(ع) را احاطه کرد. ضمن خطبه مفصلی فرمودند: «مرا بین کشته شدن و ذلت مخیر کرده‏اند و من هرگز تن به پستی نمی‏دهم. خدا و رسول مرا از چنین کاری باز می‏دارند. هم چنین نیاکان پاک و دامن‏ های مطهر و پاکیزه اجازه چنین پذیرشی را به من نمی‏دهند.»

در یک کلام، امام حسین(ع) دلیل پایمردی و مقاومت ‏خویش را تربیت الهی فاطمه (س) می‏داند. امام حسین(ع) نقل می‏کند: «آن زمان که رسول خدا(ص) در خانه ام‏سلمه بود، صرصائیل(یکی از فرشتگان الهی) نزد پیامبر آمد و عرض کرد: نور را به عقد نور درآور. پیامبر فرمود: چه کسی را برای چه کسی؟ گفت: دخترت فاطمه (س) را برای علی ‏بن‏ ابیطالب. سپس در حضور جبرئیل و میکائیل و صرصائیل فاطمه را به عقد علی درآورد.»

 4- فاطمه(س) از نگاه امام سجاد(ع):

امام سجاد(ع) می‏فرماید: «وقتی که قیامت فرا رسد، منادی ندا می‏دهد: در این روز، ترس و اندوهی به خود راه ندهید. همه خوشحال از این عفو عمومی سربالا می‏برند. فاطمه(س) وارد محشر می‏شود و گفته می‏شود کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان شدند به جز مسلمانانی که دوستدار اهل‏بیت هستند، همگی سرها را بزیر اندازند. آن گاه اعلام می‏شود: این است فاطمه دخت محمد(ص). او و همراهانش به سوی بهشت می‏روند. خداوند فرشته‏ای را خدمت وی می‏فرستد و می‏گوید: حاجتت را از من بخواه! فاطمه(س) عرض می‏دارد: پروردگارا! حاجت من آن است که مرا و کسانی را که فرزندان مرایاری کردند، مورد عفو قرار دهی.»

 5- فاطمه(س) از نگاه امام محمدباقر(ع):

 امام باقر(ع) به جابر روایت کردند که: «... چون قیامت ‏شود، جبرئیل ندا می‏دهد: خدیجه دختر خویلد کجاست؟ مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، ام کلثوم خواهر موسی کجایند؟ آنان از جای بر می‏خیزند... ای اهل محشر! امروز من کرامت را برای محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه(ع) قرار دادم. سرها را پایین بیاندازید و چشم ها را فرو ببندید، چون فاطمه می‏خواهد به بهشت‏ برود. سپس جبرئیل ناقه‏ای بهشتی می‏آورد و آن حضرت را به بهشت می‏برد و لیکن ایشان وقتی نزدیک بهشت می‏رسد درنگ می‏کند. خداوند می‏فرماید: درنگ شما برای چیست؟ فاطمه می‏گوید: پروردگارا! دوست دارم در چنین روزی مقامم شناخته شود. خداوند می‏فرماید: ای دختر حبیبم! برگرد و نظر افکن و هرکس را که دوستی تو یا دوستی یکی از فرزندان تو در دلش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.» در ادامه امام باقر(ع) می‏فرماید: «به خدا سوگند! ای جابر در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانش را همانند پرنده‏ای که دانه خوب را از دانه بد جدا می‏کند، از بین جمعیت جدا می‏کند.»

 6- فاطمه(س) از نگاه امام جعفر صادق(ع):

مرحوم مجلسی در ضمن روایتی از امام صادق(ع) نقل می‏کند: «فاطمه، صدیقه کبری است. محور حرکت انسان های گذشته، معرفت و شناخت ‏حضرت فاطمه بوده است.» سید هاشم بحرانی روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل می‏کند که: «نبوت هیچ پیامبری تکمیل نشد مگر این که به فضیلت آن حضرت اقرار نموده، محبت او را دارا باشد.»  امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه«اناانزلناه فی‏لیلة‏القدر»؛ می‏فرماید: منظور از«لیلة‏» فاطمه و منظور از«قدر» خداوند است. هرکس فاطمه را آن گونه که سزاوار است، بشناسد، «لیلة‏القدر» را درک کرده است.»

 7- فاطمه(س) از نگاه امام موسی کاظم(ع):

امام کاظم(ع) می‏فرماید: «همانا فاطمه، صدیقه و شهیده است.»  سلیمان جعفر می‏گوید: از امام کاظم(ع) شنیدم که فرمودند: «درخانه‏ای که اسم محمد یا علی، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان فاطمه باشد، فقر و تنگدستی وارد نخواهد شد.» 

8- فاطمه(س) از نگاه امام رضا(ع):

امام رضا(ع) از اجداد گرامیش نقل می‏کند که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمودند: سه فضیلت‏ به تو داده شد که به من داده نشده است. علی(ع) عرض کرد: چه چیزهایی به من داده شده است؟ فرمود: تو پدر زنی چون من داری که من چنین پدر زنی ندارم، همسری چون فاطمه به تو داده شده که به من داده نشده است، حسن و حسین به تو داده شده که به من داده نشده است.»  امام رضا(ع) از پدران بزرگوار خود از رسول خدا(ص) نقل می‏کند که پس از ازدواج علی و فاطمه(ع) خداوند عزوجل فرمودند: «اگر علی(ع) را نمی‏آفریدم برای دخترت فاطمه همتا و همسری در روی زمین یافت نمی‏شد.»

9- فاطمه(س) از نگاه امام جواد(ع):

امام جواد(ع) خطاب به موسی بن قاسم که گفت: در حج از طرف مادرت نیز زیارت کردم و گاهی هم نکردم؛ فرمودند: «آن را زیاد کن، زیرا که برترین چیزی است که بدان عمل می‏کنی.»  زکریا بن آدم نقل می‏کند: «در محضر امام رضا(ع) بودم که امام جواد(ع) در حالی که بیش از چهار سال از عمرش نگذشته بود، وارد شد. وقتی نشست دستش را روی زمین قرار داد و سر به آسمان بلند نمود و مدتی طولانی به فکر فرو رفت. امام رضا(ع) فرمود: جانم فدایت! چرا این چنین در اندیشه‏ای؟ پاسخ داد: به جهت‏ ستم‏ هایی که نسبت ‏به مادرم فاطمه(س) انجام دادند.»

10- فاطمه(س) از نگاه امام هادی(ع):

آن حضرت در مورد علت نام گذاری حضرت صدیقه طاهره(س) به«فاطمه‏»، از رسول خدا(ص) نقل می‏کند: «دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند که خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه می‏دارد.»

 11- فاطمه(س) از نگاه امام حسن عسکری(ع):

 امام حسن عسکری(ع) از امام علی(ع)، از رسول خدا(ص) نقل می‏کند که: «آن هنگام که خداوند آدم و حوا را آفرید، آنان در بهشت‏ به خود مباهات می‏کردند. آدم به حوا گفت: خداوند هیچ مخلوقی بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمود: این دو بنده‏ام را به فردوس برین ببر! زمانی که وارد فردوس شدند، چشمانشان به بانویی افتاد که جامه‏ای زیبا از جامه‏های بهشتی در برداشت و تاجی نورانی بر سرگذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره‏اش درخشان بود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبم جبرئیل! این بانو که از زیبایی چهره‏اش بهشت نورانی گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد(ص) پیامبری از نسل تو است که در آخرالزمان خواهد آمد. گفت: این تاجی که برسردارد، چیست؟ پاسخ داد: شوهرش علی‏بن ابیطالب(ع) است. گفت: این دو گشواره که بر دو گوش او است چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسین می‏باشند. آدم گفت: حبیبم! آیا اینان پیش از من آفریده شده‏اند؟ گفت: بلی، اینان در علم مکنون خداوند چهارهزار سال پیش از آن که تو آفریده شوی، وجود داشتند.»

12- فاطمه(س) از نگاه امام مهدی (عج):

 حضرت بقیة‏الله(عج) فرمودند: «دختر رسول خدا فاطمه(س) برای من سرمشق و الگوی نیکویی است.»  امام مهدی(عج) که با ظهور خویش عالم را متحول می‏سازد، حضرت فاطمه(س) را الگوی عملی و حکومتی خویش می‏شمرد و این، حکایت از مقام عظمای بانوی عالم، حضرت زهرا(س) دارد.

 


کلمات کلیدی : فاطمه زهرا س

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/2/3:: 10:10 صبح
فاطمه زهرا(س) در کلام نویسندگان غیر شیعه
سید مرتضی حسینی شاه‌ترابی
شخصیت بی‌مثال فاطمه زهرا(س) آنچنان عالی و متعالی است که نه تنها شیعیان، بلکه غیرشیعیان شیفته و بی‌قرار اویند. جاذبه محبت او به قدری است که آنان را نیز وادار به نوشتن، سخن‌گفتن و کرنش در برابر خویش نموده‌است. به‌طوری که برخی از آنها کتابهای مستقل و جداگانه‌ای در دفاع از وی و تبیین زندگانی پربار او نگاشته‌اند.

نوشتار حاضر می‌کوشد سخنان کوتاهی از آثار این دسته نویسندگان را گزینش نموده و ذکر نماید. باید اذعان کرد: آنچه می‌آید بخشهایی از سخنان عده معدودی از نویسندگان غیرشیعی است و هدف از این اقدام شناخت شخصیت حضرت فاطمه(س) از خلال کلام آنان نیست؛ زیرا توصیف و معرفی شخصیت فاطمه(س) از توان و بیان نویسندگان فراتر است. تنها راه شناخت او شناخت از طریق کلام الهی و رسول خدا(ص) و معصومان است. بنابراین، این تلاش ناچیز درپی این هدف نیست؛ بلکه فقط برای پرده‌برداری از جاذبه محبّت حضرت فاطمه(س) و توجه به جایگاه عظیم و متعالی آن حضرت سامان یافته است.

1. ضرب المثل کمال و جمال
یکی از نویسندگان و اندیشمندان غیرشیعی که محبت بسیار شدیدی به ریحانه نبی(ص) ابراز کرده "توفیق ابوعلم" ـ متفکر و نویسنده اهل سنّت مصری ـ است. وی کتابی نگاشته است با نام "فاطمه زهرا" و با زیبایی هرچه تمامتر قلمفرسایی نموده است. او با این بیان از صدیقه کبری(س) یاد می‌کند:

((فاطمه رضی الله عنها، ضرب المثل کمال و جمال بود و در وجودش ذخایری از انسانیت و مردمی، عفت و بزرگواری، پاکی و هوشیاری، فطانت و آگاهی که امکان داشت بانویی به آنها دسترسی یابد فراهم آمده بود.

فاطمه مباهات می‌کرد که در مدرسه نبوت تربیت شده و در دانشگاه رسالت به کمال رسیده و از آنچه پیامبر از حق تعالی تلقی کرده بهره گرفته است. فاطمه در خانه پدر و در دامان پرورش او به فضایلی آراسته شد که هیچ دختر دیگری در مکه به آنها دست نیافته بود و در عین حال به تمام فنون و دانستنیهای دختران آن روز جزیرة العرب آگاهی و احاطه داشت.)).

2. قله‌نشین قاف عفت
این استاد مصری تعبیرات متنوع و پرباری در وصف بانوی دو عالم به‌کار می‌برد که از جمله آنها این بیان اوست:

((جان نیرومند فاطمه در قالبی که گنجایش آن را نداشت، جایگزین شده بود.)) و باز در جای دیگر می‌نویسد:((فاطمه ،رضی الله عنها، صاحب اخلاقی نیکو و ملکاتی شریف و طبیعتی نجیب بود.

احساسی عظیم و فهمی سریع و ذهنی تند داشت. مروتی سرشار و مکارمی تحسین‌انگیز و دستی فیاض و کفی بسیار بخشنده‌اش بود. دلی بی‌پروا و شجاع در سینه‌اش می‌طپید. با آنکه زیر بار هیچ زوری نمی‌رفت از هرگونه خودپسندی و عجب منزه بود. تکبر و تبختر دیگران را به چیزی نمی‌گرفت و در برابر هیچ عظمتی سر فرود نمی‌آورد. فاطمه در کنار جمال و اندام موزون، به کمال معنی نیز آراسته بود. از نهایت بزرگواری و نرمخویی و وسعت صدر برخوردار بود. بانویی شکیبا و متین و باوقار و سنگین بود. فطانت و استقامت رأی و عفت و خویشتنداری را در خود جمع داشت.

فاطمه بر قله قاف عفت و درستی جای داشت. او را دامنی پاک و چشمی پاک بود و هوای نفس بر او فرمان نمی‌راند. او در قلعه استوار عصمت و پاکی صیانت می‌شد. او از خاندان پیامبری بود که خداوند درباره ایشان آیه تطهیر نازل کرده و به طهارت و عصمتشان چنین گواهی داده است که "انما یرید الله لیذهب عنک الرجس".)).

3. پاکترین مادر
قلم "توفیق ابوعلم" از لطافت و زیبایی ویژه‌ای برخوردار است و از تعبیرات بسیار دلنواز و دلنشینی در وصف دختر رسول خدا(ص) بهره می‌گیرد. به عنوان نمونه می‌نویسد:

((او تنها دامان پاکی است که ذراری رسول خدا، همه از آنند و تنها زمین طیب و طاهری است که شجره برومند خاندان گرامی پیامبر، در آن روییده، بلکه او پاکترین مادری است که حافظه قرون و اعصار به خاطر می‌آورد.)).

4. زنی سرشار از افتخارات
محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز- محدث و مورخ مشهور شافعی- (673- 748ه.ق.) ملقب به "شمس الدین ذهبی" که از بیش از 1200 مشیخه حدیث استماع کرده و صاحب کتابهای معروف "تاریخ الاسلام"و "سیر اعلام النبلاء" است می‌نویسد:

((]فاطمه زهرا(س)[ سرور زنان عالم در زمان خود، پاره تن پیمبر، شادی و سرور مصطفی، مام پدر، دختر سرور خلایق- رسول خدا- ابی‌القاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف-، دختری قریشی، هاشمی ]و[ مادر حسنین]بود[... پیغمبر خدا دوستش می‌داشت و اکرامش می‌کرد و مسرورش می‌نمود. افتخاراتش بسیارند؛ زنی صبور، دیندار، نیکوکار، قناعت‌پیشه و شکرگزار خدا بود.)).

5. متمایز به صفات شرف انسانی
ابوسالم کمال الدین محمد بن طلحه بن محمد حسن عدوی قرشی- شاعر و قاضی شافعی- (582- 652 ه.ق) صاحب کتاب "عقد الفرید" و "مطالب السوول" نام دختر رسول خدا را با این بیان خاطر نشان می‌شود:

((همانا او به فضیلت و خلق و خوهایی که از سوی پیامبر منصوص بود مخصوص شده بود و به خصایصی که کلام نبوی به آن تصریح کرده بود برتری داده شده بود و با صفات شرفی که نفسهای پاک و گرانقدر در تک‌تک آنها مسابقه داده بودند متمایز شد... و همراه با فرزندانش داخل در آن عده از کسانی شد که خداوند تعالی آنان را با نزول آیات قرآن کریم مخصوص و وجوب اعتقاد به آنها را لازم کرد.)).

6. نمونه حسن اخلاق
"توفیق ابوعلم"- نویسنده مصری- وقتی اخلاق نیکوی فاطمه(س) را خاطرنشان می‌شود می‌نویسد: ((او نمونه والای حسن اخلاق و سلامت طبع بود.)).

7. پشتیبان شوهر
"عبدالفتاح عبدالمقصود"- نویسنده معروف اهل سنت و مصری- پشتیبانی و جانبداری فاطمه زهرا(س) از امیرالمؤمنین را یادآور می‌شود و می‌نویسد:

((فاطمه... بر خود لازم می‌دانست که به پا خیزد، دعوت کند، تا می‌تواند بکوشد. او دوش به دوش شوهر مظلومش ایستاد و با زبان که تنها وسیله دفاعش بود به او یاری می‌کرد. با این عمل خدیجه کبری را دوباره نشان می‌داد؛ در این دفاع و کوشش بااخلاص و پررنج تابلوی گذشته را با سایه روشنهای آشکار و خطوط برجسته آشکار می‌کرد. گویا محیط و چهره همان مادر است که نمایان و زنده شده.)).

8. بزرگ بانوی جهان
نویسنده‌ای مسیحی به نام "سلیمان کتّانی" در وصف فاطمه زهرا(س) کتابی به رشته تحریر درآورده که نام آن را "فاطمة الزهرا وَتَرٌ فی غِمد" گذاشته است. وی در این کتاب چنان پرشور و مشتاق می‌نویسد که اگر کسی از مسیحیت وی بی‌خبر باشد با اطمینان خاطر حکم به شیعی بودنش می‌دهد و گمان می‌کند او از شیعیان متعصب و دلداده حضرت زهرا(س) است.
این نویسنده مسیحی در پیشگفتار نوشته خویش می‌نویسد:

((فاطمه زهرا(س) مقامی والاتر از آن دارد که سندهای تاریخی و روایتی به‌سوی او اشاره کنند و گرامی‌تر از آن است که شرح حال ‌گونه‌ها به‌جانب وی راهنما باشند. فاطمه(س) را همین چارچوب کافی است که وی دختر محمد(ص) و همسر علی(ع) و مادر حسن و حسین(ع) و بزرگ بانوی جهان است.))

وی در کلامی دیگر اینچنین فاطمه(س) را می‌ستاید:
((... تو همیشه با محبت زیستی... تو با پاکی و پاکدامنی زیستی؛ ای پاکیزه‌ترین مادری که دو ریحانه زادی و پروردی و بر قامت آن دو جامه‌ای از خز بخشندگی پوشاندی... تو زمین را همراه با لبخندی استهزاآمیز رهاکردی و به ابدیت پیوستی،... ای دختر پیامبر! ای همسر علی! ای مادر حسن و حسین! و ای بزرگ بانوی بانوان همه جهانها و اعصار!)).

9. برترین در فضل و مقام
"زین العرب"- بانوی محدث و اهل علم و فضل- در شرح بر "المصابیح" می‌نویسد: ((فاطمه بتول نامیده شد به سبب بریدن از زنان امت از لحاظ فضل، دین و قدر و منزلت.)).

10. برتر از تمام زنان عالم
ابن ابی‌الحدید معتزلی از استاد خود، ابوجعفر یحیی بن محمد علوی بصری، نقل می‌کند که می‌‌گفت:
((حرمت فاطمه اعظم و منزلتش ارفع، صیانتش به‌خاطر رسول خدا سزاوارتر است. فاطمه پاره تن و جزئی از گوشت و خون اوست نه همچون زن بیگانه که هیچ نسبتی بین او و شوهرش نیست... چگونه عایشه و دیگران همپایه فاطمه باشند درحالی که همه مسلمانان، چه آنان که او را دوست دارند و چه آنان که او را دوست ندارند اجماع دارند که فاطمه سرور زنان جهانیان است؟!)).

11. والاترین بانوی آفرینش
"توفیق ابوعلم" در تبیین عظمت مقام حضرت فاطمه(س) می‌نویسد:

((او یکی از نخستین سازندگانِ تاریخ اسلام است... و در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او همین بس که تنها دختر بزرگوار پیامبر بزرگ، صلی الله علیه و سلم، و همسر گرامی امام علی بن ابی‌طالب، کرم الله وجهه، و مادر حسن و حسین است. و در حقیقت، او آرام جان و سرور دل پیامبر خدا بود. زهرا همان بانویی ]است[ که میلیونها آدمی را چشم دل به‌سوی اوست و نام گرامی‌اش بر زبان ایشان است.

زهرا، آن شهاب نورافشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلک رسالت و بالاخره، زهرا آن والاترین بانوی آفرینش ]است[. اما همه این تعبیرات جز بخش اندکی از دنیای فضیلت و شرافت او را آینه‌داری نمی‌کند و جز مختصری از فضایل و مناقب او را نمایشگر نیست، که زهرا دخت رسالت و پرورده دامان وحی است.)).همین نویسنده در ادامه می‌نویسد:((زهرا را مکان والاتر از آن است که تعبیرات، عظمت او را بازگویند و جمله‌ها نمایشگر قدر و مرتبتش گردند.)).

12. خورشید حکمت و جلال
دکتر "علی ابراهیم حسن"- استاد تاریخ اسلام دانشگاه قاهره- می‌گوید:

((زندگی فاطمه صفحه‌ای بی‌نظیر از صفحات تاریخ است که در آن رنگ جدیدی از رنگهای عظمت و بزرگی را لمس می‌کنیم. او مانند بلقیس یا کلئوپاترایی که هریک از آن دو برای عظمتشان از کاخهای عظیم و ثروت فراوان و زیبایی بی‌نظیر کمک طلبیده بودند، نیست. او مانند عایشه که شهرتش را به‌واسطه شهامت در رهبری سپاه و به‌میدان‌طلبیدن مردان به‌دست آورده بود نیست. اما ما رو در روی شخصی هستیم که توانست عالم و اطراف را در هاله‌ای از حکمت و جلال فروببرد: حکمتی که مرجع آن کتابها و فلاسفه و علما نیستند و فقط تجارب روزگاری است که سرشار از دگرگونی و حوادث ناگهانی است. و جلال و شکوهی که کمک گرفته شده از قدرت و ثروت فراوان نیست و فقط از خلوص و پاکی نفس است.)).

13. سوّمِ خورشید و ماه
نور الدین علی بن محمد عبدالله- محدث و فقیه مالکی- (784 – 855ه.ق.) معروف به "ابن صباغ" و صاحب کتاب "الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمه" در تمجید از بانوی یکتای خلقت می‌نویسد:
((او، فاطمه زهرا، کسی است که "سبحان الذی اسری" بر او نازل شد ]و[ سوّمِ خورشید و ماه و سرور زنان به اجماع اهل راستی و هدایت است.)).

14. بی‌نظیر و بی‌همتا
"هروی"- لغوی نامی- در کتاب "الغریبین" خود که کتابی است شناخته‌شده و به بحث از غرائب قرآن و حدیث نبوی پرداخته است از علت نامگذاری بانوی هستی به نام بتول سخن می‌گوید و می‌نویسد:
((مریم بتول نامیده شد چون از مردان برید و فاطمه بتول نامیده شد چون از نظیر و مانند برید ]یعنی بی‌همتا شد.[.)).

15. برتر از گمان مردم
ابن ابی‌الحدید معتزلی از رابطه بسیار صمیمانه و اکرام بی‌مانند رسول خدا(ص) در حق فاطمه(س) سخن می‌گوید و می‌نویسد:

((پیغمبرخدا فراوان فاطمه را اکرام می‌کرد، فراوانتر از آنچه مردم گمان می‌کنند و بیشتر از آن مقداری که پدران دخترانشان را اکرام می‌نمایند؛ تا آنجایی که آن اکرام از مرز دوستی و علاقه پدر و فرزندی گذشت و به دفعات نه یک‌دفعه تنها، در حضور خاص و عام و در مقامات و جایگاههای متعدد نه یک‌جای واحد فرمود: "او سرور زنان عالم و نظیر مریم دختر عمران است و هنگامی که از صحرای محشر عبور می‌کند منادی از عرش الهی ندا می‌دهد که ای اهل محشر چشمانتان را بپوشانید زیرا فاطمه دختر محمد از اینجا می‌گذرد." این از احادیث صحیح است و جزو اخبار ضعیف نیست و پیوند و ازدواج او با علی نبود مگر بعد از آنکه خداوند عقد علی و او را به شهادت و گواهی ملائکه در آسمانها بست. و چقدر بسیار، نه یک‌مرتبه، فرمود: مرا می‌آزارد هرچه که او را بیازارد ومرا به خشم می‌آورد هرچه او را به خشم آورد و به‌درستی که او پاره تن من است.)).

16. عزیزترین مردم نزد رسول خدا(ص)
علی بن محمد بن عبدالکریم جزری- معروف به "ابن اثیر"- در "اسدالغابه" در توصیف حضرت فاطمه(س) می‌نویسد: ((فاطمه معروف به ام ابیها شده بود و عزیزترین مردم به رسول خدا بود.)).

17. تکه مانند رسول(ص)
احمد بن عبدالله احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران- محدث و مؤلف نامدار اهل سنت- (336- 430ه.ق.) معروف به "ابونعیم اصفهانی" در کتاب پرآوازه خود یعنی "حلیة الاولیاء" می‌نویسد:
((فاطمه رضی الله عنها از عابدان خالص و پاکان تقوی پیشه است. او سرور دوشیزگان، تکه مانند رسول، نزدیکترین فرزندانش به قلبش از لحاظ دوستی و نزدیکی و اولین آنها بعد از وفاتش از لحاظ ملحق شدن است. او از دنیا و بهره‌های عمری دنیا چشم پوشیده بود و به پیچیدگیهای عیوب دنیا و آفتهای آن آشنا بود.)).

پایان سخن
شخصیت وجودی فاطمه زهرا(س)، همسر امیرالمؤمنین، چنان والا و کامل است که نویسندگان غیر شیعی نیز بدان اعتراف کرده و در آستان آن حضرت مجذوبانه سخن گفته و او را ستوده‌اند. برخی از این نویسندگان آثار مستقل درباره زندگانی و شخصیت وی دارند و گروهی نیز در لابه‌لای دیگر آثار- آثار غیرمستقل- خود به بیان برداشت خود از جایگاه عظیم او پرداخته‌اند.

آنان اذعان دارند که حضرت فاطمه(س) ضرب المثل کمال و جمال، قله نشین قاف عفت، پاکترین مادر، سرشار از افتخارات، متمایز به صفات شرف انسانی، اسوه حسن خلق، حامی امیرالمؤمنین، بزرگ بانوی‌ جهان، برترین زن از لحاظ فضل و کمال، والاترین بانوی آفرینش، خورشید حکمت و جلال، بی‌نظیر و بی‌همتا، برتر از گمان مردم، عزیزترین مردم نزد رسول خدا وتکه مانند رسول الله است.

پی‌نوشت:

. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ترجمه: صادقی، علی اکبر؛ تهران:انتشارات امیر کبیر، چ1، 1353ه.ش.، ص 49.
. همان، ص 50.
. همان، صص 97- 99.
. همان، ص 17.
. ذهبی، شمس الدین محمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ دارالمعارف مصر، ج2، ص 188.
. دخیل، علی محمد علی؛ اعلام النساء؛ الدار الاسلامیه لبنان، چ2، 1412ه.ق.، ص 172.
. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ص 49.
. عبدالمقصود، عبدالفتاح؛ امام علی بن ابی طالب(ع)؛ ترجمه: جعفری، سید محمد مهدی؛نشر طلوع خورشید، چ3، 1353ه.ش.، ج1، ص 313.
. کتانی، سلیمان؛فاطمة الزهرا وتر فی غمد؛ بیروت:دارالصادق، چ2، 1968م.، ص 13.
. همان، ص 189.
. دخیل، علی محمد علی؛ اعلام النساء؛ ص 171.
. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ دار احیاء کتب العربیة، چ2، 1386ه.ق.، ج20، صص 16- 17.
. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ص 14.
. حسن، علی ابراهیم؛ نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب؛ قاهره: النهضة المصریة قاهره، 1970م.، ص 46.
. دخیل، علی محمد علی؛ اعلام النساء؛ ص 172.
. ابن شهر آشوب؛ المناقب؛ نجف: حیدریة نجف، 1375ه.ق.، ج3، ص 110.
. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ ج9، ص 193.
. ابن اثیر؛ اسدالغابة؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج5، ص 520.
. اصفهانی، ابونعیم؛ حلیة الاولیاء؛ بیروت: دارالکتب العلمیة، ج2، ص 39.


منابع:
 

1. ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ داراحیاء کتب العربیة، چ2، 1386ه.ق.
2. ابن اثیر؛ اسدالغابة؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی.
3. ابن شهر آشوب؛ المناقب؛ نجف: حیدریة نجف، 1375ه.ق.
4. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ترجمه: صادقی، علی‌اکبر؛ تهران:انتشارات امیرکبیر، چ1، 1353ه.ش.
5. اصفهانی، ابونعیم؛ حلیة الاولیاء؛ بیروت: دارالکتب العلمیة.
6. حسن، علی‌ابراهیم؛ نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب؛ قاهره: النهضة المصریة قاهره، 1970م.
7. دخیل، علی‌محمد علی؛ اعلام النساء؛ الدارالاسلامیه لبنان، چ2، 1412ه.ق.
8. ذهبی، شمس الدین‌محمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ دارالمعارف مصر.
9. عبدالمقصود، عبدالفتاح؛ امام علی بن ابی طالب(ع)؛ ترجمه: جعفری، سیدمحمد مهدی؛نشر طلوع خورشید، چ3، 1353ه.ش.
10. کتانی، سلیمان؛فاطمة الزهرا وتر فی غمد؛ بیروت:دارالصادق، چ2، 1968م.

کلمات کلیدی : فاطمه زهرا س

ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/29:: 6:52 صبح

نسب المسیح بنی لمریم سیره            بقیت علی طول المدی ذکراها

والمجد یشرق من ثلاث مطالع              فی مهد فاطمه فما اعلاها

هی بنت من؟ هی زوج من ؟ هی ام من؟  من ذا یدانی فی الفخار اباها؟

هورحمه للعالمین وکعبه ال-                 آمال فی الدنیا وفی اخراها

هی ومضه من نور عین المصطفی         هادی الشعوب اذا تروم هداها

ولزوج فاطمه بسوره هل اتی               تاج یفوق الشمس عند ضحیها

فی روض فاطمه نما غصنان لم             ینجبهما فی النیرات سواها

حسن الذی صان الجماعه بعدما            امسی تفرقها یحل عراها

وحسین فی الابرار والاحرار ما                ازکی شمائله وما اندا ها

هی اسوه للامهات وقدوه                    یترسم القمر المنیر خطاها

لما شکی المحتاج خلف رحابها                رقت لتلک النفس فی شکواها

کادت لتنقذه برهن خمارها                    یاسحب این نداک من جدوا ها

نور تهاب النار قدر جلاله                      ومنی الکواکب ان تنال ضیاها

جعلت من الصبر الجمیل غذاها              ورات رضی الزوج الکریم رضا ها

فمها یرتل آی ربک بینما                      یدها تدیر علی الشعیر رحاها

بلت وسادتها لالئ دمعها                   من طول خشیتها و من تقواها

جبریل نحو العرش یر فع دمعها             کالطل یروی فی الجنان رباها


کلمات کلیدی : فاطمه زهرا س

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
786