پیامی که در طول قرون اسلامی از آیه شریفه «وقال الرسول یرب ان قومی اتخذوا هذا القرءان مهجورا» (فرقان/30) برداشت شده است، بیان «نکوهش از مهجورکردن قرآن» است، که به عنوان شکایت رسول خدا(ص) در روز قیامت به محضر پروردگار عرضه می گردد. در تفسیر مجمع البیان ذیل همین آیه آمده است: منظور از رسول در این آیه، محمد(ص) است که از قوم خود شکایت می کند که پروردگارا قوم من این قرآن را مهجور کردند! معنای «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» این است که قرآن را رها کرده و به دنبال شنیدن و فهمیدن آن نیستند.(1)
نزدیک به همین معنا را می توان در دیگر تفاسیر و ترجمه ها مشاهده کرد: شکوه پیامبر(ص) به پیشگاه خداوند از مردم به خاطر متروک ساختن قرآن کریم بوده است.(2) نکته قابل توجه این است که گرچه مهجورکردن قرآن امری نکوهیده و مورد سرزنش و توبیخ است، ولی آیا پیام این آیه بیان کردن نکوهش مهجور کردن قرآن است، به تعبیر دیگر آیا «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» دقیقاً به معنای «قرآن را مهجور کردند» می باشد؟
«هجر یهجر» با مصدر «هجر» یا «هجران» در مفردات راغب چنین معنا شده است: «مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان او بالقلب»؛ (3) یعنی «دوری کردن بدنی، زبانی یا قلبی از دیگری». بنابراین اگر خدای متعال در آیه مذکور از این فعل استفاده کرده بود معنای آن چنین می شد: قرآن را ترک کردند ولی کلمه «اتخاذ» که به معنای اخذ (به دست آوردن و گرفتن) است، هنگامی که با کلمه «مهجوراً» آمده است، معنای جدیدی را القا می کند، که غیر از معنای مهجورکردن قرآن است، چرا که استفاده از فعل «اتخذوا» (گرفتند، تحصیل کردند و...) نوعی توجه به مفعول و دست یافتن به آن را القا می کند.
علاوه بر آن چه گفته شد، برخی از لغت دانان نیز «هجر» را به معنای «ترک گفتن چیزی همراه با وجود نوعی ارتباط با آن» معنا نموده اند.(4)
در آیه سی ام سوره فرقان، خداوند با استفاده از کلمه «اتخذوا» بیانگر این نکته است که اتفاقاً قوم رسول اکرم(ص) نه تنها قرآن را وا ننهاده اند و ترک نگفته اند، بلکه آن را در اختیار گرفته و به آن دست یافته اند ولی تمام مسأله این است که این بدست آوردن و در اختیار گرفتن قرآن به گونه ای است که در اثر عدم درک صحیح و شناخت اصولی و استفاده شایسته و بایسته، قرآن در این میان عملاً مهجور و متروک مانده است. بنابراین معنای صحیح «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» این است که «قرآن را به مهجوریت گرفتند» مهجورکردن و به مهجوریت گرفتن مانند تعابیری چون مسخره کردن و به مسخره گرفتن، بازی کردن و به بازی گرفتن... تفاوت ظریفی با هم دارند. در اولی (بازی کردن، مهجورکردن، مسخره کردن) فعل، صریح و آشکار صورت می گیرد و فاعل نیز دانسته، ترس و ابایی ندارد که فعل را صریح و بی پرده انجام دهد تا دیگران به واقعیت فعل وی پی ببرند، در حالی که در دومی (به بازی گرفتن، به مهجوریت گرفتن، به مسخره گرفتن...) فاعل به هر علت (حتی جهل) صریحاً به انجام فعل مبادرت نمی ورزد، بلکه آن را در پرده ای از خفا و پوشش انجام می دهد، به گونه ای که در ابتدا نمی توان به واقعیت فعل وی پی برد، بلکه شاید در ابتدا عکس آن هم به نظر برسد.
مهجورکردن قرآن یعنی روی گردانی و دوری از آن، در حالی که مهجورگرفتن قرآن یعنی پرداختن به قرآن ولی به گونه ای که اگر چه در ظاهر از این رویکردهای مختلف قرآنی بوی توجه و استفاده به مشام می رسد ولی حقیقت مطلب این است که در همه این رویکردها قرآن بیگانه و ترک شده است.
در مهجور کردن قرآن، شخص به خانه قرآن قدم نمی گذارد ولی در به مهجوریت گرفتن قرآن، فرد به میهمانی صاحب خانه ای فاضل و حکیم نایل شده است ولی به جای توجه به میزبان و استفاده از محضر وی، گرفتار نقش و نگار در و دیوار خانه و گل ها و... شده است. در مهجورکردن قرآن، بیمار از آغاز به طبیب مراجعه نمی کند و به سراغ قرآن کریم نمی آید، در حالی که به مهجوریت گرفتن قرآن، بیمار به طبیب مراجعه کرده و داروهای شفابخش وی را گرفته است ولی از آنها استفاده ای نمی کند تا به کام مرگ فرو می رود.(5)
مهجوریت قرآن در تلاوت را در دو بخش می توان بررسی نمود.
دسترسی مردم به قرآن و سهل الوصول بودن آن جای تردید ندارد. شاید کمتر مکانی را بتوان یافت که در آن قرآن کریم موجود نباشد، اما با این وجود اندک افرادی در برنامه زندگی خود زمانی را به تلاوت و انس با قرآن اختصاص می دهند و به رغم تأکید فراوان قرآن و توصیه پیشوایان دین درباره تلاوت، بسیاری از مردم از نعمت و تلاوت و آثار ارزشمند آن بی بهره اند.
قرآن کریم می فرماید: «فاقرء وا ما تیسر من القرءان؛ (مزمل/20) آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید.»
آیه شریفه همگان را به قرائت قرآن فراخوانده است زیرا؛ قرآن نور الهی است و خواندن آیات آن حتی بدون درک معانی عبادت است.
امام صادق(ع) می فرماید: قرآن عهدنامه خدا برای مردم است. شایسته است که انسان مسلمان به آن عهدنامه نگاه کند و در هر روز پنجاه آیه بخواند.(6)
امام محمد غزالی می گوید: خداوند متعال در تورات می فرماید: ای بنده من! آیا شرم نمی کنی از این که اگر نامه برادری به دست تو رسد در حالی که تو در راه باشی، بایستی یا بنشینی و یکایک کلمات آن را با دقت و تأنی بخوانی در حالی که کتابی که من برای تو فرستاده ام تا آن را با تأمل بخوانی و دستورات آن را بکاربندی، از آن اعراض می کنی (و آن را نمی خوانی) و بکار نمی بندی و اگر بخوانی در آن تأمل و دقت نمی نمایی.(7)
برای آن که از تلاوت قرآن بهره کافی برده شود و تلاوت قرآن، قاری را به هدف رهنمون شود باید آداب و شرایط تلاوت و حق تلاوت آن را به بهترین وجه رعایت نمود.
امام صادق(ع) می فرماید: «قاری قرآن به سه چیز نیاز دارد: دلی خاشع، بدنی فارغ، جایی خالی، و چون دل او برای خدا خاشع گردید شیطان رجیم از او گریزان خواهد شد.»(8)
برای تلاوت قرآن آداب فراوانی ذکر شده است که به مهم ترین آن ها اشاره می شود.
1- تعظیم: قرآن کتاب خدا، کلام خدا و هدیه محبوب است که برای بشر فرستاده شده است، همانگونه که محبوب را باید محترم و بزرگ شمرد، هدیه او را نیز باید ارزشمند و عزیز دانست؛ پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «قرآن پس از خدای متعادل از هر چیزی برتر است، هر که قرآن را محترم و بزرگ شمرد، خدا را بزرگ شمرده، و هر کس قرآن را محترم و بزرگ نشمارد، حرمت خداوند را سبک شمرده است.»(9) اولین شرط حضور در محضر قرآن، بزرگ شمردن، برخورد مؤدبانه و همراه با احترام است چرا که قرآن تجلی خداوند متعال است. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: فتجلی سبحانه لهم فی کتابه من غیر ان یکونوا رأوه؛ پس خدای سبحان، در کتاب خود، قرآن، بی آن که او را ببینند خود را به ایشان آشکار گرداند.»(10)
عظمت قرآن اقتضا می کند انسان، با تواضع و به قصد تأثیرپذیری در پیشگاه کتاب خدا حاضر شود و با وضو و حضور قلب و رو به قبله آیات آن را تلاوت نماید.
2- استعاذه: تلاوت قرآن، باید با پناه بردن از شر شیطان آغاز شود. قرآن کریم می فرماید: «فاذا قرات القرءان ان فاستعد بالله من الشیطن الرجیم» (نحل/98)
3- پاکیزگی: بهره مندی از قرآن مستلزم پاکیزگی ظاهری و باطنی شامل تطهیر دهان و زبان، استغفار از گناهان و تطهیر جسم و جان است چرا که قرآن پاک و پاکیزه است و فقط پاکیزگان می توانند از آن توشه بردارند: «لایمسه الا المطهرون» (واقعه/79)
4- ترتیل: قرآن را باید شمرده همراه و توأم با تأمل تلاوت کرد: «و رتل القرءان ترتیلاً» (مزمل/4) تلاوت کننده قرآن نباید در اندیشه ختم سریع آیات و سوره ها باشد. رسول اکرم(ص) می فرماید: «همتتان این نباشد که زودتر به آخر سوره برسید.»(11) امام صادق(ع) می فرماید: «ترتیل آن است که در قرائت تأمل و دقت کنی و آن را با صوت نیکو بخوانی».(12)
5- تدبر: بدون تدبر در آیات قرآن، درک حقیقت کلام خدا دست یافتنی نیست. کتاب خدا باید با تدبیر و اندیشه قرائت شود: «کتب انزلنه الیک مبرک لیدبروا ءایته» (ص/29)؛ «افلا یتدبرون القرءان» (محمد/24)
در روایت آمده است اصحاب پیامبر اکرم(ص) ده آیه از قرآن را از پیامبر(ص) می آموختند و پس از فهمیدن آیات و عمل کردن به آن ها ده آیه دیگر را فرا می گرفتند.(13)
6- حق تلاوت: تلاوت کننده هر آیه ای باید حق تلاوت آن را به جا آورد: «الذین ءاتینهم الکتب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون» (بقره/121)
امام صادق(ع) درباره حق تلاوت آیات می فرماید: آیات آن را با دقت بخوانند، حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل نمایند، به وعده های آن امیدوار، و از وعیدهای آن ترسان باشند، از داستان های آن عبرت گیرند، به اوامرش گردن نهند و نواهی آن را بپذیرند، به خدا قسم منظور حفظ کردن آیات و خواندن حروف و تلاوت سوره ها، یادگرفتن اعشار و اخماس(14) آن نیست.»(15)
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم هر چند تلاوت به تنهایی دارای ثواب و فضیلت است ولی هدف مستقل به حساب نمی آید. هدف از تلاوت قرآن آشنایی با حق و بهره مندی از هدایت است؛ بنابراین رعایت آداب تلاوت زمینه ساز هدایت انسان و عمل به دستورات قرآن کریم می باشد.
سخن گفتن و گوش نسپردن به آیات خدا در هنگام تلاوت قرآن از واقعیت های تلخ در میان مسلمانان می باشد. این درحالی است که خداوند متعال از هرگونه سخن گفتن در وقت تلاوت نهی فرموده است: «واذا قری القرءان فاستمعوا له وانصتوا لعلکم ترحمون؛ (اعراف/204) هنگامی که قرآن خوانده می شود گوش فرادهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.»
پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: «از شنونده قرآن شر دنیا رفع گردد، و از خواننده قرآن گرفتاری آخرت دور گردد، و کسی که یک آیه قرآن گوش دهد برای او بهتر است از کوه «ثبیر» که طلا باشد.»(16)
قرآن کتابی است که آیات آن را باید شنید و در آن اندیشه کرد و به کار بست. آنان که ارزش سخنان خدا را می دانند در هنگام شنیدن قرآن، با گوش جان به آن گوش می سپارند. چرا که قرآن کریم، خود ضرورت استماع و لزوم سکوت را یادآور شده و آن را شرط بهره مندی از رحمت خدا دانسته است.
چنانچه در مقام سخن گفتن باشیم و مستمع و مخاطب ما مشغول گفتگو با دیگران باشد و به سخنان ما بی اعتنایی کند و یا از ما رو برگرداند آیا آن را بی احترامی و حتی توهین تلقی نمی کنیم؟
چه بسیار در مجالس ما مسلمانان، قرآن خوانده می شود در حالی که مستمعین مشغول خوردن میوه و چای و... می باشند یا با یکدیگر به گفتگو می پردازند.
اگر باور داشته باشیم که قرآن کلام خداست و خداوند در آن با ما سخن گفته است و خود را مخاطب آن قرار دهیم. هنگامی که آیات آن به گوش ما می رسد به یقین بدون پرداختن به عملی که منافی با گوش سپردن باشد، آن را با گوش جان خواهیم شنید.
لزوم سکوت در وقت تلاوت آیات قرآن تا بدانجا اهمیت دارد که امیرمؤمنان علی«ع» در حال نماز با شنیدن آیات قرآن سکوت می نماید. آن حضرت مشغول نماز صبح بود ناگاه «ابن کوا» (منافق تیره دل با هدف اعتراض به علی«ع» در مورد حکمیت در جنگ صفین) در نماز این آیات را تلاوت کرد:«و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخسرین» (الزمر/65) حضرت به احترام قرآن سکوت کرد تا وی آیه را به پایان رسانید، سپس امام به ادامه نماز پرداخت، و «ابن کوا» مجدداً آیه را تکرار کرد. امام علی«ع» دوباره سکوت کرد و وی بار سوم آیه را تلاوت کرد علی «ع» مجدداً به احترام قرآن سکوت نمود. آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود:«فاصبر ان وعد الله حق و لایستخفنک الذین لایوقنون» (الروم/ 60) (اشاره به این که مجازات دردناک الهی در انتظار منافقان و افراد بی ایمان است و در مقابل آن ها باید تحمل و حوصله به خرج داد) سرانجام امام علی«ع» سوره را تمام کرده و به ادامه نماز پرداختند. (17)
همزمان با نزول آیات نورانی قرآن، اسلام باوران آغازین با سرمشق قرار دادن دستورالعمل های رسول گرامی اسلام «ص» اشتیاق فوق العاده ای نسبت به حفظ قرآن از خود نشان دادند. حافظان قرآن از سوی پیامبر اکرم«ص» همواره تشویق می شدند و در جامعه نیز از جایگاه بلندی برخوردار بودند. آنان تنها به حفظ آیات اکتفا ننموده و عمل به آیات را سرلوحه برنامه زندگی خود قرار داده بودند. بدین جهت هر یک از حافظان قرآن مبلغی توانا و اسلام شناسی برجسته به شمار می آمد. اعزام آنها به سرزمین های اسلامی از سوی پیامبر اکرم به عنوان معلم قرآن و مبلغ احکام و معارف اسلام گواه روشنی بر این مطلب می باشد.
در روایاتی که از پیامبر اکرم «ص» نقل شده است حفظ قرآن بسیار مورد توجه واقع شده و برای آن ثواب و فضیلت فراوانی ذکر شده است. آن حضرت در روایتی فرموده اند:«عدد و درجه های بهشت، عدد آیه های قرآن است، و کسی که همدم قرآن است چون وارد بهشت شود به او گفته می شود: بالا برو و بخوان، که برای هر آیه ای درجه ای است، و بدین ترتیب بالاتر از درجه حافظ قرآن درجه ای نیست.» (18)
کسی که آیاتی از قرآن را در دنیا حفظ نموده و سپس فراموش کرده باشد با مشاهده چنین جایگاهی جز افسوس و حسرت چیزی عاید وی نمی شود.
در کشور ما هر چند پس از انقلاب اسلامی گام های مؤثری در جهت ترویج فرهنگ حفظ قرآن برداشت شده و روزنه نویدبخشی به وجود آمده است و اقبال مردم نسبت به حفظ قرآن رو به افزایش و امیدوارکننده است ولی با این همه، درصد بسیار ضعیفی از هموطنان ما مفتخر به حفظ آیات الهی شده اند و هنوز سیاست گذاری نسبت به تشویق حفظ قرآن در مراکز علمی و آموزشی بویژه در آموزش و پرورش جایگاهی ندارد. به زعم برخی از مردم فقط نوابغ می توانند حافظ قرآن باشند و برخی دیگر نیز گمان می کنند دست یافتن به چنین مقام ارزشمندی تنها برای کودکان و نوجوانان میسر است و سالخوردگان و میان سالان نه فرصت پرداختن به آن را دارند و نه توانایی آن را.
دردمندانه باید گفت که فرصت های ارزشمندی صرف حفظ مطالب و اطلاعاتی می شود که نه دردی از دنیایمان را درمان می کند و نه مشکلی از مشکلات آخرتمان را برطرف می سازد. چه بسیارند جوانان و افرادی که حجم وسیعی از اطلاعات مربوط به بازیکنان تیم های مختلف داخلی و خارجی فوتبال را در ذهن خود جای می دهند تعداد بازی های یک بازیکن، تعداد تیم هایی که با آن ها قرارداد منعقد کرده، تعداد گل های زده و ... همه را به خوبی حفظ می نمایند و درباره آن ها به بحث می نشینند و ساعت ها وقت خود را صرف آن می نمایند اما از قرآن کمترین اطلاعاتی ندارد در نظر ایشان حفظ اطلاعات مربوط به بازیگران و ستاره های سینمایی و تلاش برای آشنایی با آنان به منظور الگوپذیری، بسیار مهم تر از شناخت کتاب خدا و حفظ آیات آن می باشد.
بدون شک تربیت حافظان قرآن و برنامه ریزی برای ترویج فرهنگ حفظ، امنیت، سلامت روانی، کاهش فحشا و منکرات را در کشور به ارمغان خواهد آورد. زیرا دلی که جایگاه قرآن شود نه تنها گرد گناه نمی چرخد بلکه شعاع تأثیر آن اطرافیان را هم پوشش خواهد داد. پیامبر اکرم«ص» می فرماید:«قرآن را بخوانید و آن را حفظ کنید که خداوند دلی را که قرآن را حفظ کند عذاب نمی کند.»(19)
حافظ قرآن، نه تنها خود عذاب نمی شود بلکه در پیشگاه خداوند متعال از مقامی برخوردار است که در قیامت به وی اجازه شفاعت نیز داده می شود؛ در روایتی از رسول اکرم«ص» می خوانیم:«کسی که قرآن را حفظ کند و حلالش را حلال و حرامش را حرام بداند، خداوند او را به بهشت می برد و شفاعت او را درباره 10 نفر از خاندانش که آتش دوزخ به آن ها واجب گشته است می پذیرد.»(20)
مؤمنان راستین و پرهیزکاران واقعی، تلاوت را با تدبر همراه نموده و بدین سان از سفره رنگین الهی بهره مند می شوند. حضرت علی«ع» اشتیاق آنان را چنین توصیف می فرماید:«پرهیزکاران در شب برپا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را می یابند و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن می سپارند، و گویا صدای برهم خوردن شعله های آتش، در گوششان طنین افکن است.(21)
قرآن کتاب تدبر است و اکتفا به تلاوت بدون تدبر، نمی تواند انسان را به اهداف قرآن رهنمون شود. دست یابی به گوهرهای ناب و ارزشمند اقیانوس، بدون غواصی و اندیشه ورزی ممکن نیست. اساساً قرآن کریم برای تدبر نازل شده است: «کتب انزلنه الیک مبرک لیدبروا ءایته؛(ص/29) این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند.»
تدبر و اندیشه در آیات قرآن راه شناخت و زمینه درک مفاهیم کتاب خدا را فراهم می سازد قرآن کریم به گونه ای نازل شده است که همگان بتوانند در آن تدبر نموده و از آن بهره مند شوند. «و لقد یسرنا القرءان للذکر فهل من مدکر؛ (قمر/ 22) ما قرآن را برای تذکر، آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکر شود؟!»
قرآن، کسانی را که در آیات خدا تدبر نمی کنند مورد سرزنش قرار داده و می فرماید: «افلا یتدبرون القرءان ام علی قلوب اقفالها؛ (محمد/23) آیا آن ها در قرآن تدبر نمی کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!»
قرآن کریم برای هدایت بشر نازل شده است و برای دست یابی به گنجینه های ارزشمند آن، باید خود را مخاطب آیات خدا قرار داد و درباره آن به تفکر و اندیشه پرداخت. امام علی(ع) می فرماید: «الا لاخیر فی قرائه لاتدبر فیها؛ آگاه باشید، در قرائتی که تدبر و اندیشه نباشد خیری نیست.»
توجه بیش از حد به الفاظ و عبارات قرآن، تلاش برای به پایان رسانیدن سوره های قرآن، عدم اهتمام به درک آموزه های قرآن در هنگام تلاوت و بی توجهی به ترویج فرهنگ تدبر در مراکز علمی و آموزشی از نمونه های آشکار مهجوریت تدبر در قرآن می باشد.
همان گونه که تلاوت و تدبر و... هدف غایی به حساب نمی آیند تفسیر قرآن نیز هدف نهایی محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد این است که این مقدمات پیوند عملی ما را با قرآن برقرار سازند و ما را به ذی المقدمه که عمل به دستورات سازنده قرآن کریم می باشد سوق دهند.
انجام هر عملی نیازمند شناخت آن عمل است و بدون شناخت، دست یابی به عمل یا ممکن نیست یا کورکورانه است. قرآن کتاب زندگی و عمل است و قبل از عمل باید آن را شناخت، تفسیر قرآن شناخت ما را نسبت به آیات الهی افزایش داده و این نقش را می تواند به خوبی ایفا نماید.
پس از نزول قرآن از صدر اسلام تاکنون مفسران گرانقدر نسبت به تفسیر قرآن اهتمام ورزیده و قرآن کریم را تفسیر نمودند که بسیاری از کتب تفسیری از گذشتگان به دست ما رسیده است؛ اما در نگارش تفاسیر، همواره مقتضای زمان مورد توجه مفسران بوده است بنابراین ممکن است تفاسیری که در گذشته نوشته شده است در تمامی عرصه های زندگی، پاسخگوی امروز نباشد، با توجه به این که قرآن برای همه زمان ها نازل شده است و با درنظر گرفتن این که جهان همواره آبستن حوادث و تحولات جدیدی است؛ نگارش تفاسیر روز آمد توسط مفسران و علمای اسلام یک ضرورت انکارناپذیر است.
از نگارش تفاسیر که بگذریم رویکرد خواص و عوام نسبت به تفسیر قرآن در عصر حاضر، چندان رضایت بخش نبوده است.
اگر نگاهی به جامعه علمی امروز بیفکنیم خواهیم دید که هر چند تشکیل کلاس های تفسیر در برخی از مراکز علمی و برگزاری مسابقات تفسیر در سال های اخیر، گامی هرچند کوچک در ترویج فرهنگ تفسیر قرآن به شمار می آید، ولی با این مقدار فعالیت، به یقین نمی توان از قرآن مهجوریت زدایی نمود. تا زمانی که تفسیر قرآن در دانشگاه ها از جایگاه شایسته ای برخوردار نباشد، و تا وقتی که تفسیر قرآن در حوزه های علمیه به عنوان درس جنبی در کنار دروس اصلی قرار گرفته است، و تا وقتی که خطبا و سخنرانان تفسیر قرآن را سرلوحه سخنان خود قرار ندهند، تا هنگامی که تفسیر قرآن به عنوان کتاب درسی در نظام آموزش و پرورش جایگاهی نداشته باشد، و تا روزی که جلسات تفسیری همانند جلسات قرائت و آموزش قرآن فراگیر نشده است، نمی توان به وضع تفسیر قرآن در جامعه دلخوش بود.
از ظلم های نابخشودنی که برخی نسبت به قرآن روا داشته اند تفسیر به رأی است. بدون تردید با مطالعه چند کتاب تفسیری نمی توان مفسر شد و آیات قرآن را تفسیر کرد. حضور در محضر قرآن باید با انگیزه شناخت مقاصد و اهداف آیات صورت پذیرد و از تحمیل عقاید بر آیات پرهیز شود. چنان چه در برداشت از آیات قرآن دقت لازم اعمال نشود، گرفتار شدن به عذاب تفسیر به رأی حتمی است.
درباره تفسیر به رأی احادیث فراوانی نقل شده است که این احادیث مردم را از تفسیر به رأی برحذر داشته است، جهت روشن شدن موضوع با رعایت اختصار به دو حدیث اشاره می نماییم:
شهید ثانی- زین الدین عاملی- در حدیثی از پیامبر(ص) نقل می کند: «من از امت بعد از خودم بیشتر بر کسی خائف هستم که به قرآن روی آورد ولی نادرست تفسیر کند.»(22)
حدیث دیگری ترمذی از ابن عباس و او از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که حضرت فرمود: «جز در مواردی که علم دارید، از نسبت دادن سخن به من بپرهیزید؛ زیرا هر کس از روی عمد دروغی را به من نسبت دهد جایگاه خویش را در آتش فراهم آورده و هرکس با نظر خود درباره قرآن سخن بگوید، جایگاه خویش را در آتش فراهم کرده است.»(23)
درباره تفسیر به رأی دو نکته قابل توجه است: «.1 این که گروهی، آیه ای از قرآن را بر دیدگاه یا عقیده و مرام ویژه خود تطبیق دهند، تا آن عقیده را توجیه نمایند و یا به گرایش های مخصوص خود سرپوش نهند و آنها را در قالب تعابیر ویژه ای بر عامه مردم تحمیل نمایند، این افراد درواقع به منظور به نتیجه رساندن اهدافشان از قرآن پلی ساخته و هیچ گاه در فکر تفسیر قرآن نبوده اند.
2- برای دست یابی به مقصود کلام پروردگار، ابزار و شیوه هایی وجود دارد که از جمله آن ها مراجعه به گفتار سلف (صحابه) و اطلاع یافتن بر مطالب رسیده از ایشان درباره آیات، بررسی اسباب نزول و شرایطی است که وجود آن ها در تفسیر ضروری است. نادیده گرفتن تمامی این ها و تنها بر فهم خود تکیه کردن، مخالف شیوه همه دانشمندان است هر کس استبداد به رأی بورزد هلاک خواهد شد و هر که نسبت دروغ به خدا دهد، از راه راست منحرف گردیده و به همین دلیل هرچند گاهی صواب گفته باشد، اشتباه کرده است؛ زیرا در انتخاب مسیر، خطا کرده و راهی جز راه راست را پیموده است.»(24)
اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان پاسداران دین و شریعت، پس از رسول گرامی اسلام(ص) نقش منحصر به فردی در تبیین آموزه های قرآن دارند. رسول اکرم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین فرمود: ای علی(ع)! من و تو و دو فرزندت حسن و حسین و 9 فرزند حسین، بنیان ها و پایه های اسلام هستیم، هر که از ما پیروی کند، رهایی یابد و هر که از ما باز ماند، رو به سوی آتش دارد.(25)
مطابق نظر قرآن کریم، پیامبر اسلام مبین و مفسر قرآن است «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم»(26) روایات معتبری که از ائمه اطهار(ع) به ما رسیده است به اندازه روایات پیامبر دارای اعتبار است و در شناخت قرآن نیز نقش مهمی ایفا می نماید.
نظر به علم و دانش اهل بیت(ع) که از علم الهی و وحی سرچشمه می گیرد نقش اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن کلیدی و منحصر به فرد است. امام علی(ع) می فرماید: آیه ای از قرآن بر پیامبر نازل نشده است مگر آن که قرائت آن را به من آموخته و بر من املا فرموده است و من آن را باخط خود نوشته ام و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من یاد داده است.(27)
باتوجه به اهتمام ائمه اطهار(ع) در تبیین حقایق قرآن، تربیت مفسران توانا و ارزشمند و نیز مبارزه با انحراف ها، ضرورت رجوع به اهل بیت، به منظور شناخت آیات الهی آشکار می گردد امام باقر(ع) در این رابطه می فرماید: مردم باید قرآن را چنان که که نازل شده است بخوانند و اگر نیاز به تفسیر آن پیدا کردند به سراغ ما آیند، زیرا هدایت، تنها درآمدن به سوی ما و به وسیله ما است.(28) مراجعه نکردن به اهل بیت و بی توجهی به جایگاه آنان در تفسیر قرآن، نتایج و پیامدهای زیانباری به دنبال داشته که پدیده هایی چون تفسیر به رأی، جعل احادیث، ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی و... نمونه هایی از این پیامدها به شمار می روند که در مهجوریت قرآن نیز سهم به سزایی داشته اند.
تفسیر قرآن به معنای واقعی به نحوی که مفسر در فهم معنای آیه، اجتهاد و کوشش را در پیش گیرد، بدون این که از دیگران در تفسیر آیه پیروی نماید و یا عقاید خود را بر آیه تحمیل نماید، در گرو تحقق زمینه ها و رعایت اموری است که به آن ها اشاره می کنیم:
1-آگاهی از قواعد زبان عربی؛ 2-آگاهی از معانی مفردات قرآن؛ 3-تفسیر قرآن به قرآن؛ 4-مراجعه به شأن نزول ها؛ 5-مراجعه به احادیث صحیح؛ 6-توجه به هماهنگی مجموع آیات قرآن؛ 7-توجه به سیاق آیات؛ 8-آگاهی از آرای مفسران اسلامی؛ 9-پرهیز از هر نوع پیشداوری؛ 10-آگاهی از بینش فلسفی و علمی؛ 11-آگاهی از تاریخ صدراسلام؛ 12-آگاهی از قصه ها و تاریخ زندگانی پیامبران 13-آگاهی از تاریخ محیط نزول قرآن؛ 14-شناخت آیات مکی از مدنی.
موارد فوق، پایه های چهارده گانه «روش تفسیر صحیح» قرآن است که برخی اولویت خاصی دارند، هرچند می توان برخی از آنها را در برخی دیگر ادغام کرد؛ مانند آگاهی از تاریخ اسلام و قصص پیامبران که می توانند به گونه ای در «شأن نزول» داخل شوند؛ ولی ما برای روشن گویی، هر یک را جداگانه ذکر نمودیم.(29)
تمام مراحل و مراتب ارتباط با قرآن اعم از آموزش قرائت، تدبر، انس و آشنایی با معارف الهی قرآن، مقدمه ای برای عمل کردن است. اگر قرآن در عمل و رفتار و گفتار و شخصیت انسان و جامعه تجلی نیابد و ظهور و بروز پیدا نکند، هرگز به قرآنی شدن انسان و جامعه نخواهد انجامید، عمل به قرآن است که جان ها را منقلب و جوامع را تعالی می بخشد به قول علامه اقبال لاهوری:
نقش قرآن چون که در عالم نشست
نقشه های پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این کتابی نیست چیز دیگر است
چون که در جان رفت، جان دیگر شود
جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود
از این رو، اکتفا به آموزش، تعلیم و قرائت، تدبر و شناخت مفاهیم قرآنی و برگزاری جشنواره و نمایشگاه ها، فقط می تواند ظاهر و نام قرآن را از مهجوریت و غربت برهاند. در حالی که مهجوریت و غربت اصلی، عمل نکردن و پیاده نشدن فرامین و اهداف قرآنی در عمل و رفتار مردم و متن جامعه است.(30)
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای انزوای قرآن را چنین توصیف می نماید:
«از وقتی که قدرت های مسلط بر جوامع اسلامی از ارزش های اسلامی، تهیدست و بیگانه شدند و قرآن را که ناطق به حق و فرقان حق و باطل بود مزاحم خود یافتند، تلاش برای بیرون راندن کلام خدا از صحنه زندگی آغاز شد و به دنبال آن جدایی از این زندگی اجتماعی و تفکیک دنیا از آخرت و تقابل دین داران واقعی با دنیاطلبان قدرتمند به وجود آمد، اسلام از منصب اداره عرصه های زندگی جوامع مسلمان پایین کشیده شد و به مساجد و معابد و خانه ها و کنج دلها اختصاص یافت و جدایی خسارت بار بلند مدت دین از زندگی پدید آمد.
امروز نگاهی به صحنه زندگی مسلمانان بیفکنید، ببینید قرآن در کجاست؟ در دستگاه های حکومت؟ در نظام های اقتصادی؟ در تنظیم روابط و مناسبات مردم با یکدیگر؟ در مدرسه ها و دانشگاه ها؟ در سیاست خارجی و روابط با دولت ها؟ در تقسیم ثروت های ملی میان قشرهای مردم؟ در خلق و خوی مدیران جوامع اسلامی و همه قشرهای ملت ها که کم یا بیش از آنان تأثیر می پذیرند؟ در رفتار فردی حکام اسلامی؟ در روابط زن و مرد؟ در خوراک و پوشاک؟ در کدام جلوه اصلی زندگی؟ در کاخ ها؟ در سپرده ها و اندوخته های بانکی؟ در معاشرت ها؟ در کجای حرکت عمومی و اجتماعی انسان ها؟ از این همه میدان های زندگی، تنها مساجد و مأذنه ها و احیاناً برای ریاکاری و مردم فریبی بخش ناچیزی از رادیوها مستثناست. اما آیا قرآن برای همین است؟ سیدجمال صدسال پیش از این می گریست. می گریاند که قرآن مخصوص هدیه دادن و زینت کردن و خواندن بر مقبره ها و نهادن بر طاقچه هاست، در این صدسال چه تغییری حاصل شده است؟ آیا وضع قرآن برای امت قرآن نگران کننده نیست،»(31)
نقل شده است شخصی در گورستان، برسر قبری نشسته بود و قرآن می خواند، جهانگردی از آن جا عبور می کرد، از مترجم خود پرسید: این مرد چه می کند؟ گفت: قرآن می خواند. پرسید: قرآن چیست؟ جواب داد: قرآن کتاب مقدس مسلمانان و کتاب قانون و دستورات است. جهانگرد تعجب کرد و پرسید:کلماتی که او می خواند به چه معنی است؟ مترجم گفت: او می خواند: «ویل للمطففین؛ (مطففین/1) یعنی «وای بر کم فروشان» (کسانی که وقتی از مردم چیزی می خرند زیاد می گیرند، و موقعی که به مردم متاعی می فروشند کمتر می دهند). جهانگرد پرسید: مگر در شهر شما مرده ها در زیر خاک خرید و فروش می کنند که می خوانید: وای به حال شما اگر کم بفروشید؟!(32)
بنیان گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در مقدمه وصیت نامه خویش می نویسد:
«ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که می خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می زند، از مقبره ها و گورستان ها نجات داده و به عنوان بزرگ ترین نسخه نجات دهنده بشر از جمعی قیودی که برپای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می کشاند نجات دهد.»(33)
قرآن کریم هدف از نزول خود را عمل به فرامین و دستورات آن می داند و از مخاطب خویش انتظار پیروی دارد.
«و هذا کتب انزلنه مبارک فاتبعوه» (انعام/155)
در تلاوت آیات قرآن آیاتی چون «و من لم یحکم بما انزل الله فاولیک هم الکفرون» (مائده/44) را به آسانی می خوانیم، اما در عمل به آن سختی های بسیاری را باید به جان خرید. به همین جهت باید بین سهل و آسان بودن قرآن: «و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر» (قمر/22) و میان سخت و دشوار بودن قرآن «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» (مزمل/5) تفکیک شود.
برخی معتقدند «قول ثقیل» دشواری مادی نیست؛ بلکه مقصود دشواری بار مسئولیت است که بردوش انسان می آید.(34)
در سایه تحمل این سختی ها و تحمل بار مسئولیت است که پیامبر گرامی اسلام(ص) بهشت را برای عمل کنندگان به قرآن تضمین می نماید: «الا من تعلم القرآن و علمه و عمل بما فیه فانا له سائق الی الجنه و دلیل الی الجنه »(35) آگاه باشید هرکس قرآن را فراگیرد و به دیگران نیز آموزش دهد و بدان چه در آن است عمل نماید اورا به سوی بهشت هدایت و راهنمایی خواهم نمود.»
تلاوت ظاهری قرآن، بدون عمل به آن، ممکن است آثار زیانباری به دنبال داشته باشد. تلاوت قرآن با اهداف ریاکارانه و نیز خواندن قرآن همراه با شناخت پیام خدا اما بدون عمل، ممکن است زمینه انحطاط و گمراهی انسان را فراهم سازد.
مولوی در مثنوی خود به این مطلب اشاره می کند:
زان که از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند
مررسن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای سربالا نبود
امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید:
«من قرا القرآن فمات فدخل النار فهو ممن کان یتخذ آیات الله هزواً؛ کسی که قرآن بخواند و پس از مرگ داخل آتش گردد، از کسانی بوده که آیات خدا را استهزاء کرده است»
ابن ابی الحدید در ذیل این سخن حضرت می نویسد: شاید مقصود امام از استهزاءکننده آیات الهی کسی است که به نزول قرآن از جانب خداوند معتقد است ولکن به واجبات آن عمل نمی کند؛ چنانکه بسیاری از مردم در روزگار ما چنین اند.(36)
امید است این سخن امام علی(ع) را همواره آویزه گوشمان قرار دهیم که در واپسین لحظه های زندگی خود فرمود: الله، الله فی القرآن، لایسبقکم بالعمل به غیرکم؛ بترسید از خدا، بترسید از خدا درباره قرآن، مبادا دیگران در عمل به آن از شما پیشی گیرند!»
مهجوریت قرآن به معنای راه نیافتن تعالیم انسانساز قرآن در زندگی مسلمانان است که رسول اکرم(ص) درسورة مبارکة فرقان شکایت خود را از امتش به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن به درگاه الهی عرضه میدارد. نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن برقرآن، تدبر و اندیشه نکردن در قرآن و از همه مهمتر عمل نکردن به قرآن از مصادیق مهجوریت قرآن است. از عوامل مهجوریت قرآن میتوان به کنار گذاشتن اهل بیت(ع) از صحنة اجتماع، پیروی مردم از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی، عدم توجه مردم به نقش سازندة قرآن در زندگی و گسترش خرافات در جامعه اشاره کرد. به مهجوریت کشیده شدن قرآن در جامعه پیامدهای ناگواری را به همراه دارد، که متروک شدن شریعت، گسسته شدن رشتة اتحاد و برادری در جامعه، جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن، رانده شدن حاملان و عاملان قرآن از صحنة اجتماع، عدم راهیابی دستورات قرآن به زندگی روزانة مردم از پیامدهای مهم آن است. اعتقاد و باور جامعه به الگو بودن قرآن در تمام ابعاد، تصحیح فرهنگ استفاده از قرآن در بین افراد، توجه به معانی و مفاهیم قرآن، عمل کردن دست اندرکاران قرآن به دستورات قرآن، دعوت افراد جامعه به تدبر و اندیشه در قرآن، نگاه ویژة آموزش و پرورش به درس قرآن، توجه خاص مراکز علمی ـ فرهنگی به مباحث قرآنی و محور قرار دادن قرآن در سخنرانیها، از جمله اموری است که میتواند به رفع مهجوریت از قرآن کمک شایانی بکند.
خداوند متعال انسان را آفرید و او را به قوای بسیاری مجهز کرد"وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛1 وخدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمیدانستید بیرون آورد و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید." و هدف این بود که انسان راه خود را به سوی سعادت دریابد.
برای اینکه انسان در مسیر تکامل دچار انحراف نشود او رااز درون به نیروی عقل و تفکر مجهز کرد و از بیرون با فرستادن پیامبران الهی زمینه را برای رشد و کمال او فراهم ساخت. پیامبران پی درپی آمدند"ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا؛2 باز فرستادگان خود را پیاپی روانه کردیم." تا اینکه نوبت به پیامبر آخرالزمان رسید. جامعهای که نبی مکرم اسلام(ص) در آن مبعوث به رسالت شد، جامعهای بود که از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیار فقیر بود و وضعیت اقتصادی مساعدی هم نداشت. تنها از حیث ادبیات و بلاغت سخن بود که عربها در آن روزگارتا حدودی توانا بودند. با آمدن قرآن، ادبای آن زمان، به برتری کلام قرآن بر تمام ادبیات آن دوره اعتراف کردند، اگرچه بسیاری از ایشان مفاهیم قرآن را نپذیرفتند.
اما آنچه آورندة کتاب به دنبال آن بود فقط بلاغت و شیوایی قرآن نبود، بلکه قرآن کتابی بود که باید در زندگی این مردم پیاده میشد و آنها را از این وضعیت نجات میداد و به تعبیر قرآن "...وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا... ؛3 و نعمت خدا را برخود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید."
پیامبر اکرم (ص) تعالیم انسان ساز قرآن را در طول بیست و سه سال و به تدریج بر مردم خواند "وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلا؛4 و قرآنی باعظمت را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم." و ضمن عمل به دستورات آن توانست یک جامعة ایده آل اسلامی را بنیانگذاری کند. طولی نکشید که مسلمانان در اثر عمل به دستورهای آن توانستند قدرتهای بزرگ روزگار را تحت سلطة خود در آورند و خودشان را به عنوان قدرت آن روزگار مطرح کنند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) تا زمانی که در قید حیات بود به دو کارخیلی سفارش کرد. اولین سفارش پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و عمل به دستورات آن بود و در بیانی نورانی فرمود:"فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فانه شافع مشفع و ماحل مصدق، ...؛5 پس هنگامی که فتنهها همچون پارههای شب تار و ظلمانی بر شما هجوم میآورند به قرآن پناه آورید، زیرا آن شفاعت کنندهای است که شفاعتش پذیرفته و شکایت کنندهای است که شکایتش پذیرفتنی است. هر کس آن را پیش روی خود قرار دهد او را به سوی بهشت رهنمون شود و هر کس آن را پشت سر اندازد و به آن اعتنایی نکند او را به سوی جهنم خواهد راند. و آن قرآن دلیل و راهنمایی است بر بهترین راه، کتاب تفصیل و بیان و تحصیل سعادت است، کتاب فصل(جدا کنندة حق از باطل) است و نه کتاب شوخی، ظاهری دارد و باطنی، ظاهرش همه حکمت است و باطنش همه علم، ظاهرش لطیف است و باطنش ژرف و عمیق، قرآن را دلالتها و علاماتی است و آن دلالتها را نیز دلالتهای دیگر. عجایبش بیرون از شمارش و غرایبش کهنگی ناپذیر است در آن چراغهای هدایت ومنارههای پر فروغ حکمت است."
دومین سفارش پیامبر(ص) پیروی مردم از اهل بیت خودش به عنوان مفسران واقعی قرآن بود که در حدیث معروف ثقلین فرمود:"انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا"6
حال این سئوال به ذهن میرسد که چه عواملی باعث شد با آن همه سفارشات پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و پیروی از اهل بیت به عنوان مفسران واقعی قرآن، جامعة اسلامی از مسیر صحیح و به تعبیری صراط مستقیم منحرف شد؟ آیا جز این بود که مسلمانان به دستورات قرآن عمل نکردند؟ و آیا متروک گذاشتن و رها کردن قرآن عامل اصلی برای انحراف از صراط مستقیم نبود؟
اکنون مطالب را در دو بخش ارائه خواهیم کرد: بخش اول مهجوریت قرآن و بخش دوم راههای زدودن مهجوریت از قرآن.
در این بخش ضمن بیان معانی لغوی مهجوریت از دیدگاه واژه شناسان، شکایت و گلایة پیامبر(ص) در پیشگاه الهی، به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن بررسی میشود سپس مصادیق و علل به وجود آورندة آن در جامعه بیان میگردد و در ادامه، دیدگاه مولای متقیان حضرت علی(ع) در بارة پیامدهای مهجوریت قرآن و شخصیتی که مهجوریت را از قرآن خواهد زدود ذکر میشود.
در سورة مبارکة فرقان خداوند متعال از قول پیامبرش آیهای را مطرح میکند که دلها را میلرزاند و به مردم مسلمان، در هر عصر و زمانی هشدار میدهد که ای مردم مبادا قرآن را متروک بگذارید و به دستورات آن عمل نکنید. خداوند متعال در این آیه از قول رسولش چنین میفرماید:"وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛7 و پیامبر خدا گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند."
کلمة مهجور از مادة "هجر" است که بیشتر لغت شناسان آن را به معنای ترک کردن و رها کردن دانستهاند، اگر چه معانی دیگری هم برای آن ذکر کرده اند، ولی در خصوص این آیه بیشتر به این معنا توجه داشته اند.
صاحب کتاب العین میگوید: "الهجر و الهجران ترک ما یلزمک تعهده؛8 هجر و هجران ترک کردن چیزی است که تعهد نسبت به آن، تو را ملزم و پایبند میکند" و سپس به این آیه استناد میکند. صاحب مجمع البحرین میگوید: "ای متروکا لا یسمع و یقال مهجورا جعلوه بمنزلة هجرای الهذیان و یقال مهجوراای قالوا فیه غیر الحق؛9یعنی ترک شده که شنیده نمیشود و مهجور گفته میشود وقتی که آن(قرآن) را به منزله هجر یعنی هذیان قرار دهند و مهجور گفته میشود یعنی در آن غیر حق میگویند." راغب میگوید:"الهجر و الهجران مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان اوبالقلب؛ جدایی انسان از چیزی یا با بدن یا با زبان یا با قلب است" و ذیل این آیه میگوید:"این ترک کردن و رها کردن با قلب است یا با قلب و با زبان"10 بنابر آنچه گفته شد معنای مهجور ترک کردن و کنار گذاشتن و رها کردن است.
دربارة اینکه نبی مکرم اسلام(ص) این سخن را در دنیا یا آخرت میگوید، برخی از مفسران معتقدند که پیامبر(ص) این سخن را در همین دنیا گفته است.11 و برخی دیگر معتقدند که آن را در قیامت به عنوان گلایه از امتش در پیشگاه ربوبی عرضه میدارد.12 و برخی دیگر از مفسران هر دو احتمال را ذکر میکنند.13
از این آیة کریمه دو نکتة زیبا را میتوان برداشت کرد. 1. اینکه پیامبر(ص) به یقین میدانست که بسیاری از افراد امت و بسیاری از جوامع اسلامی قرآن را متروک خواهند گذاشت. اگر در گذشته و حال به وضعیت جوامع اسلامی نگریسته شود، این گلایه و دردمندی پیامبر به خوبی آشکار میگردد، چرا که قرآن در این کشورها فقط با صدای نیکو تلاوت میشود، به طرز بسیار زیبایی در کاشی کاریهای مساجد به کار میرود، مدارسی برای حفظ آن دایر میشود و... در حالی که پایههای سیاسی ـ فرهنگی این جوامع بر مبانی غربی استوار است و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی ندارد. 2. خداوند از قول پیامبر(ص) میفرماید: "اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا"14 یعنی با وجود در دسترس بودن، از عمل به آن غافل شدند. به عبارت دیگر در عین حالی که قرآن نزدشان بود و آن را میخواندند ولی از عمل به دستورات آن خبری نبود و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی نداشت.
قرآن کریم برای کسانی که قرآن را به مهجوریت میکشانند و به عبارتی آن را میخوانند و به آن عمل نمیکنند مثلی شگفت میزند و میفرماید: "مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛15 مثل کسانی که عمل به تورات بر آنان بار شد و به آن مکلف گردیدند آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل چهارپایی است که کتابهایی را بر پشت میکشد. چه زشت است وصف قومی که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمینماید."
بنابر این اگر جوامع اسلامی بخواهند مشمول شکایت پیامبر(ص) به پیشگاه الهی واقع نشوند باید قرآن را در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کنند.
همان طور که در بخش قبل بیان شد، گلایه و شکایت پیامبر اسلام(ص) از امتش به معنای ترک فرامین و دستورات قرآن در زندگی فردی و اجتماعی است. در عین حال میتوان مواردی را به عنوان مصادیق مهجوریت قرآن در جامعه برشمردکه در ذیل به آنها اشاره میشود.
پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان دین(ع) در روایات بسیاری مردم را به خواندن قرآن تشویق کردهاند و از مسلمانان خواستهاند که روزانه حداقل پنجاه آیه تلاوت کنند.16 وجود مقدس امام هشتم(ع) دلیل خواندن قرآن را در نماز خارج شدن قرآن از مهجوریت میداند و میفرماید: "دلیل آن که در نماز، قرآن میخوانیم آن است که قرآن از مهجوریت خارج شود."17
با اینکه قرآن کریم برای تمام ابعاد زندگی برنامه دارد، ولی با کمال تاسف باید اذعان داشت که مسلمانان در گذشته و حال قرآن را رها کرده و به کتابهای دیگر روی آورده اند. جوامع اسلامی امروزه دربسیاری از زمینهها از کشورهای غربی الگو برداری میکنند، در حالی که نسخههای کشورهای غربی به این دلیل که به وسیلة انسان تدوین شده خالی از اشکال نیست، ولی آنچه قرآن ارائه میدهد به دلیل اینکه از جانب خداوند خالق و حکیم است در بردارنده سعادت و خوشبختی جوامع است. به عنوان نمونه در علوم تجربی مانند پزشکی و در علوم انسانی مانند روانشناسی و فلسفه و... بیشتر به کتب دانشمندان غرب بها داده میشود و این درحالی است که توجه به آیات قرآن میتواند مسلمانان را در تمام علوم و دانشها پیشتاز جوامع قرار دهد.
نقل شده که هارون را طبیبی مسیحی بود، روزی این طبیب به علی بن حسین بن واقد گفت:"در کتاب شما(قرآن) از علم طب چیزی نیست، در حالی که علم دوتاست، علم پزشکی و علم ادیان، وی در جواب گفت: خداوند تمام علم پزشکی را در نصف آیه جمع کرده است "َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا"18 و پیامبر ما تمام علم پزشکی را در این جمله خلاصه کرده است: "المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دواء؛ معده خانة هر دردی است و پرهیز [کم خوری] اساس هر دارو و درمانی است"، طبیب گفت قرآن و پیامبر شما از علم پزشکی چیزی برای جالینوس باقی نگذاشته اند. 19 ذکر این نکته برای این بود که میتوان از هر آیة قرآن و حتی بخشی از یک آیه یک یا چند راهکار را برای زندگی استخراج کرد.
در آیات بسیاری از قرآن از مسلمانان خواسته شده است که در آیاتش تفکر و اندیشه کنند. خداوند حکیم در بارة قرآن میفرماید: "کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الألْبَابِ؛20 این کتابی مبارک است که آن را به سوی تونازل کردهایم تا دربارة آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند." و در آیة دیگر کسانی را که در آیات قرآن اندیشه نمیکنند، مورد نکوهش قرار میدهد و میفرماید: "أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛21 آیا به آیات قرآن نمیاندیشند؟ یا مگر بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟" این آیات و آیات دیگری که در موضوع تفکر و اندیشه در قرآن آمده است، از مسلمانان میخواهدکه فقط به خواندن آیات توجه نکنند، بلکه بعد از مرحلة خواندن، درآیاتش تفکر و اندیشه کنند و به این وسیله راه خود را به سوی سعادت و خوشبختی بیابند.
مراجعه به آیات قرآن و روایات نشان دهندة این امر است که ازما خواسته شده قرآن را یاد بگیریم، به دیگران آموزش دهیم و در آیاتش اندیشه کنیم. نبی مکرم اسلام(ص) در حدیث گرانبهایی که به روایت انس بن مالک نقل شده است فرمودند: "هر کس قرآن را بیاموزد و بداند و مصحف را درجایی بیاویزد و آن را تعهد نکند و در آن ننگرد، قرآن روز قیامت میآید و در وی بیاویزد و گوید: "خدایا این بنده، مرا مهجور کرده میان من و او حکم فرما."22 رسول خدا(ص) همچنین در بیان نورانی دیگری میفرماید: "روز قیامت من نخستین وارد شونده بر خداوند عزیز و جبار هستم و کتابش و اهل بیتم و سپس امتم، آن گاه از ایشان (امتم) میپرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند."23
بیان این نکته لازم است که خواندن و یادگیری قرآن مقدمهای است برای فهم معانی و مفاهیم آیات کریمه و همه این امور برای این است که قرآن را در زندگی خود پیاده کنیم. اگرچه خواندن و فهمیدن قرآن میتواند در زندگی تاثیرگذار باشد، ولی هدف نهایی این است که جامعة اسلامی با عمل به دستورات آن سعادت و خوشبختی دو جهان را برای خود فراهم آورد.
بحث دربارة عللی که باعث مهجوریت قرآن دربین مسلمانان شد، میتواند به رفع این مهجوریت کمک شایانی بکند، چرا که شناخت عوامل به وجود آورندة یک آسیب و معضل راهنمای خوبی است که میتواند راهکار درست حل آن معضل را نشان دهد. به طور کلی ممکن است عوامل بسیاری در مهجوریت قرآن دخیل باشد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میشود.
همان طو رکه در مقدمه اشاره شد، پیامبر گرامی اسلام(ص) همان سفارشی را که نسبت به حفظ قرآن و تمسک به آن ـ به معنای پیروی عملی از دستورات آن ـ داشت، نسبت به اهل بیت خودش هم داشت و در موارد بسیاری اهمیت این امر را به مردم گوشزد کرد، چرا که اهل بیت جزء جدایی ناپذیر قرآن و دانای به تمام اسرار قرآن بودند و این در دیگران یافت نمیشد. ولی متاسفانه جامعة اسلامی ـ علیرغم سفارشهای اکید پیامبر(ص) ـ این حاملان و عاملان واقعی قرآن را از صحنة اجتماع کنار زد و جامعه از فیض وجودی این ذوات مقدسه محروم ماند. در صورتی که قرآن اطاعت از این معصومان را به عنوان اولواالامر، هم ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر را در ردیف اطاعت خدا میداند و میفرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ؛24ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید."
بنابراین میتوان گفت اولین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جامعة اسلامی شد، کنار گذاشتن و رها کردن اهل بیت بود، مسئلهای که حضرت علی (ع) فراوان از آن یاد میکند. 25 حتی صدیقه کبری، حضرت فاطمة زهرا(س) در بستر بیماری آنگاه که تعدادی از زنان مهاجر و انصار نزد او میآیند در بخشی از کلامش میفرماید: "وای بر آنان چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد؟ و خلافت بر پایههای نبوت استوار بماند؟... به خدا سوگند اگر پای در میان مینهادند و علی(ع) را برکاری که پیغمبر(ص) بر عهدة او نهاد میگزاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست میبرد. و حق هر یک را به او میسپرد... اگر چنین میکردند درهای رحمت از زمین و آسمان به روی آنان میگشود. اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردندآنان را عذاب خواهد فرمود."26
دومین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جوامع اسلامی گذشته و حال شده، پیروی اکثریت مردم از هواهای نفسانی است. بسیاری از مردم هنگامی که منافع دنیوی و مادی خود را با تعالیم و دستورات قرآن در تعارض میبینند، جانب منافع خود را میگیرند و حق و حقیقت را فدای مصالح شخصی خویش میکنند.
قرآن کسانی را که به دنبال هواهای نفسانی هستند به شدت نکوهش میکند و میفرماید: "أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ؛27 آیا دیدی کسی را که هوس خود را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و برگوش و دلش مهر و بر دیدهاش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمیگیرید؟" همان طور که این آیه بیان میکند پیروی از هوا و هوس چشم و گوش و دل انسان را کور میکند و چنین انسانی هرگز نمیتواند به محضر قرآن شرفیاب شود و از انوار ملکوتی آن مستفیض گردد.
بنابر این پیروی از هوا و هوس دومین عاملی است که میتواند قرآن را در زندگی فردی و اجتماعی به مهجوریت بکشاند.
شیطان بعد از سجده نکردن برحضرت آدم(ع) از درگاه رحمت الهی رانده شد و از همان روز به عزت خداوند سوگند یاد کرد که فرزندان آدم را گمراه خواهد کرد، قرآن مجید سخن شیطان را اینگونه بیان میکند: "قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ *إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ28؛ شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند که همگی را جدا از راه به در میبرم، مگر آن بندگان پاکدل تورا" خداوند هم در پاسخ او فرمود: "قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ * لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ؛29 فرمود حق از من است و حق را میگویم هر آینه جهنم را از تو و هر کس که تو را پیروی کند، از همگی شان خواهم انباشت."
در موارد دیگری نیز خداوند انسان را شدیدا از دوستی با شیطان و شیطان صفتان بر حذر میدارد. این تاکید شدید قرآن برای پیروی نکردن از فرامین و وسوسههای شیطانی به خاطر این است که شیطان اعمال زشت را برای انسان نیکو جلوه میدهد به گونهای که انسان زیباییهای قرآن را درک نمیکند در حالی که انجام معاصی و گناهان برایش جاذبه و زیبایی دارد. نتیجه این میشود که انسان به سوی قرآن نمیرود و این نسخة شفا بخش هستی را متروک میگذارد و زمینههای بدبختی و شقاوت خود را فراهم میکند. بنابراین شیطان هم سومین عامل موثر در مهجوریت قرآن است.
شاید بتوان گفت قرآن در زندگی بسیاری از مردم مسلمان جایگاه والایی ندارد و بیشتر آن را در مجالس ترحیم، قبرستانها، سفرة عقد، بدرقة مسافر و... استفاده میکنند. از نظر این مردم جایگاه قرآن فقط در همین امور خلاصه میشود. عدهای دیگر آن را به قصد ثواب میخوانند و تنها عدة اندکی هستند که به نقش سازندة قرآن در زندگی فردی و اجتماعی باور دارند. این نوع اعتقاد و نگرش اکثریت مردم باعث شده است که قرآن مهجور بماند، و وارد زندگی عملی آنان نشود.
امام خمینی(ره) در بارة مهجور ماندن قرآن و نقش سازندة آن در زندگی فردی و اجتماعی میفرماید: "آیا اگر ما این صحیفة الهی را مثلاً جلدی پاکیزه و قیمتی نمودیم و در وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم، آن را مهجور نکردهایم؟ آیا اگرغالب عمر خود را در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیة آن صرف کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریت بیرون آوردهایم؟ آیا اگرقرائات مختلف و امثال آن را فراگرفتیم، از ننگ مهجوریت قرآن خلاصی پیدا کردهایم؟ آیا اگر وجود اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلیم کردیم ازشکایت رسول خدا(ص) مستخلص شدهایم؟ هیهات! که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و مُنزِل عظیم الشأن آن نیست. قرآن کتاب الهی است و در آن شئون الهیه است. قرآن حبل متصل مابین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطة معنویه و ارتباط غیبی، بین بندگان خدا و مربی آن پیدا شود، از قرآن باید علوم الهیه و معارف لدنّیه حاصل شود."30
گسترش خرافات در جامعه نیز از اموری است که به مهجوریت قرآن میانجامد. اعتقاد داشتن مردم جامعه به اموری مانند، فال، سحر و جادو، خوابها و... میتواند جامعه را از حقایق موجود در عالم هستی که جلوههای آن در قرآن بروز و ظهور دارد، دور کند و به مهجوریت قرآن منتهی شود.
امام علی (ع) که پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)، بزرگترین شخصیت جامعة اسلامی است به مردم زمانش هشدار میدهد که ای مردم زمانی خواهد آمد که قرآن در مهجوریت قرار گیرد و فقط اسم و رسم آن در جامعه خواهد بود، بدون این که از عمل به احکام آن خبری باشد. آنچه را که مولای متقیان(ع) بیان میکند میتوان از آن به پیامدهای مهجوریت و متروک گذاشتن قرآن تعبیر کرد.
ایشان در بخشی از خطبة 147 میفرماید: "همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسیدکه چیزی پنهانتر از حق و آشکارتر از باطل و فراوانتر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند... حاملان قرآن آن را وا گذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش میکنند، پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور میگردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند اما گویا حضور ندارند؛ با مردمند ولی از آنها بریدهاند... مردم در آن روز در جدایی و تفرقه هم داستان و در اتحاد و یگانگی پراکندهاند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند."31
با توجه به بیان نورانی مولایمان حضرت علی (ع) میتوان پیامدهای مهجوریت را به این شکل دسته بندی کرد. الف) پنهان شدن حق و آشکار شدن باطل. ب) دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص). ج) استفاده ابزاری از قرآن برای اثبات دعاوی خویش. د)متروک شدن شریعت و رواج منکرات. ه) رانده شدن حاملان و حافظان قرآن از صحنة اجتماع. و) جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن. ز) جایگزین شدن تفرقه و جدایی به جای اتحاد و یگانگی در جامعه. ح) باقی ماندن خط و تذهیب قرآن و عدم راهیابی قرآن به زندگی روزانة مردم.
همان طورکه ملاحظه شد، حضرت علی (ع) به وضوح این را پیش بینی میکند که مردم در آینده چه بر سر قرآن خواهند آورد و آنچه مولا(ع) فرمود، نه تنها در سدههای نخست اتفاق افتاده بلکه هم اکنون نیز میتوان آن را در جوامع اسلامی به وضوح مشاهده کرد و آنچه که امروز در جوامع اسلامی اتفاق میافتد بی نیاز از شرح و تبیین است.
مولای متقیان علی(ع) در خطبهای که خبر از ظهور فرزندش مهدی(عج) میدهد او را به عنوان شخصیتی معرفی میکند که مهجوریت را از قرآن و سنت خواهد زدود و میفرماید: "... او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده میکند."32