مهجوریت قرآن به معنای راه نیافتن تعالیم انسانساز قرآن در زندگی مسلمانان است که رسول اکرم(ص) درسورة مبارکة فرقان شکایت خود را از امتش به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن به درگاه الهی عرضه میدارد. نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن برقرآن، تدبر و اندیشه نکردن در قرآن و از همه مهمتر عمل نکردن به قرآن از مصادیق مهجوریت قرآن است. از عوامل مهجوریت قرآن میتوان به کنار گذاشتن اهل بیت(ع) از صحنة اجتماع، پیروی مردم از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی، عدم توجه مردم به نقش سازندة قرآن در زندگی و گسترش خرافات در جامعه اشاره کرد. به مهجوریت کشیده شدن قرآن در جامعه پیامدهای ناگواری را به همراه دارد، که متروک شدن شریعت، گسسته شدن رشتة اتحاد و برادری در جامعه، جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن، رانده شدن حاملان و عاملان قرآن از صحنة اجتماع، عدم راهیابی دستورات قرآن به زندگی روزانة مردم از پیامدهای مهم آن است. اعتقاد و باور جامعه به الگو بودن قرآن در تمام ابعاد، تصحیح فرهنگ استفاده از قرآن در بین افراد، توجه به معانی و مفاهیم قرآن، عمل کردن دست اندرکاران قرآن به دستورات قرآن، دعوت افراد جامعه به تدبر و اندیشه در قرآن، نگاه ویژة آموزش و پرورش به درس قرآن، توجه خاص مراکز علمی ـ فرهنگی به مباحث قرآنی و محور قرار دادن قرآن در سخنرانیها، از جمله اموری است که میتواند به رفع مهجوریت از قرآن کمک شایانی بکند.
خداوند متعال انسان را آفرید و او را به قوای بسیاری مجهز کرد"وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛1 وخدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمیدانستید بیرون آورد و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید." و هدف این بود که انسان راه خود را به سوی سعادت دریابد.
برای اینکه انسان در مسیر تکامل دچار انحراف نشود او رااز درون به نیروی عقل و تفکر مجهز کرد و از بیرون با فرستادن پیامبران الهی زمینه را برای رشد و کمال او فراهم ساخت. پیامبران پی درپی آمدند"ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا؛2 باز فرستادگان خود را پیاپی روانه کردیم." تا اینکه نوبت به پیامبر آخرالزمان رسید. جامعهای که نبی مکرم اسلام(ص) در آن مبعوث به رسالت شد، جامعهای بود که از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیار فقیر بود و وضعیت اقتصادی مساعدی هم نداشت. تنها از حیث ادبیات و بلاغت سخن بود که عربها در آن روزگارتا حدودی توانا بودند. با آمدن قرآن، ادبای آن زمان، به برتری کلام قرآن بر تمام ادبیات آن دوره اعتراف کردند، اگرچه بسیاری از ایشان مفاهیم قرآن را نپذیرفتند.
اما آنچه آورندة کتاب به دنبال آن بود فقط بلاغت و شیوایی قرآن نبود، بلکه قرآن کتابی بود که باید در زندگی این مردم پیاده میشد و آنها را از این وضعیت نجات میداد و به تعبیر قرآن "...وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا... ؛3 و نعمت خدا را برخود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید."
پیامبر اکرم (ص) تعالیم انسان ساز قرآن را در طول بیست و سه سال و به تدریج بر مردم خواند "وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلا؛4 و قرآنی باعظمت را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم." و ضمن عمل به دستورات آن توانست یک جامعة ایده آل اسلامی را بنیانگذاری کند. طولی نکشید که مسلمانان در اثر عمل به دستورهای آن توانستند قدرتهای بزرگ روزگار را تحت سلطة خود در آورند و خودشان را به عنوان قدرت آن روزگار مطرح کنند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) تا زمانی که در قید حیات بود به دو کارخیلی سفارش کرد. اولین سفارش پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و عمل به دستورات آن بود و در بیانی نورانی فرمود:"فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فانه شافع مشفع و ماحل مصدق، ...؛5 پس هنگامی که فتنهها همچون پارههای شب تار و ظلمانی بر شما هجوم میآورند به قرآن پناه آورید، زیرا آن شفاعت کنندهای است که شفاعتش پذیرفته و شکایت کنندهای است که شکایتش پذیرفتنی است. هر کس آن را پیش روی خود قرار دهد او را به سوی بهشت رهنمون شود و هر کس آن را پشت سر اندازد و به آن اعتنایی نکند او را به سوی جهنم خواهد راند. و آن قرآن دلیل و راهنمایی است بر بهترین راه، کتاب تفصیل و بیان و تحصیل سعادت است، کتاب فصل(جدا کنندة حق از باطل) است و نه کتاب شوخی، ظاهری دارد و باطنی، ظاهرش همه حکمت است و باطنش همه علم، ظاهرش لطیف است و باطنش ژرف و عمیق، قرآن را دلالتها و علاماتی است و آن دلالتها را نیز دلالتهای دیگر. عجایبش بیرون از شمارش و غرایبش کهنگی ناپذیر است در آن چراغهای هدایت ومنارههای پر فروغ حکمت است."
دومین سفارش پیامبر(ص) پیروی مردم از اهل بیت خودش به عنوان مفسران واقعی قرآن بود که در حدیث معروف ثقلین فرمود:"انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا"6
حال این سئوال به ذهن میرسد که چه عواملی باعث شد با آن همه سفارشات پیامبر(ص) نسبت به حفظ قرآن و پیروی از اهل بیت به عنوان مفسران واقعی قرآن، جامعة اسلامی از مسیر صحیح و به تعبیری صراط مستقیم منحرف شد؟ آیا جز این بود که مسلمانان به دستورات قرآن عمل نکردند؟ و آیا متروک گذاشتن و رها کردن قرآن عامل اصلی برای انحراف از صراط مستقیم نبود؟
اکنون مطالب را در دو بخش ارائه خواهیم کرد: بخش اول مهجوریت قرآن و بخش دوم راههای زدودن مهجوریت از قرآن.
در این بخش ضمن بیان معانی لغوی مهجوریت از دیدگاه واژه شناسان، شکایت و گلایة پیامبر(ص) در پیشگاه الهی، به خاطر به مهجوریت کشاندن قرآن بررسی میشود سپس مصادیق و علل به وجود آورندة آن در جامعه بیان میگردد و در ادامه، دیدگاه مولای متقیان حضرت علی(ع) در بارة پیامدهای مهجوریت قرآن و شخصیتی که مهجوریت را از قرآن خواهد زدود ذکر میشود.
در سورة مبارکة فرقان خداوند متعال از قول پیامبرش آیهای را مطرح میکند که دلها را میلرزاند و به مردم مسلمان، در هر عصر و زمانی هشدار میدهد که ای مردم مبادا قرآن را متروک بگذارید و به دستورات آن عمل نکنید. خداوند متعال در این آیه از قول رسولش چنین میفرماید:"وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛7 و پیامبر خدا گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند."
کلمة مهجور از مادة "هجر" است که بیشتر لغت شناسان آن را به معنای ترک کردن و رها کردن دانستهاند، اگر چه معانی دیگری هم برای آن ذکر کرده اند، ولی در خصوص این آیه بیشتر به این معنا توجه داشته اند.
صاحب کتاب العین میگوید: "الهجر و الهجران ترک ما یلزمک تعهده؛8 هجر و هجران ترک کردن چیزی است که تعهد نسبت به آن، تو را ملزم و پایبند میکند" و سپس به این آیه استناد میکند. صاحب مجمع البحرین میگوید: "ای متروکا لا یسمع و یقال مهجورا جعلوه بمنزلة هجرای الهذیان و یقال مهجوراای قالوا فیه غیر الحق؛9یعنی ترک شده که شنیده نمیشود و مهجور گفته میشود وقتی که آن(قرآن) را به منزله هجر یعنی هذیان قرار دهند و مهجور گفته میشود یعنی در آن غیر حق میگویند." راغب میگوید:"الهجر و الهجران مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان اوبالقلب؛ جدایی انسان از چیزی یا با بدن یا با زبان یا با قلب است" و ذیل این آیه میگوید:"این ترک کردن و رها کردن با قلب است یا با قلب و با زبان"10 بنابر آنچه گفته شد معنای مهجور ترک کردن و کنار گذاشتن و رها کردن است.
دربارة اینکه نبی مکرم اسلام(ص) این سخن را در دنیا یا آخرت میگوید، برخی از مفسران معتقدند که پیامبر(ص) این سخن را در همین دنیا گفته است.11 و برخی دیگر معتقدند که آن را در قیامت به عنوان گلایه از امتش در پیشگاه ربوبی عرضه میدارد.12 و برخی دیگر از مفسران هر دو احتمال را ذکر میکنند.13
از این آیة کریمه دو نکتة زیبا را میتوان برداشت کرد. 1. اینکه پیامبر(ص) به یقین میدانست که بسیاری از افراد امت و بسیاری از جوامع اسلامی قرآن را متروک خواهند گذاشت. اگر در گذشته و حال به وضعیت جوامع اسلامی نگریسته شود، این گلایه و دردمندی پیامبر به خوبی آشکار میگردد، چرا که قرآن در این کشورها فقط با صدای نیکو تلاوت میشود، به طرز بسیار زیبایی در کاشی کاریهای مساجد به کار میرود، مدارسی برای حفظ آن دایر میشود و... در حالی که پایههای سیاسی ـ فرهنگی این جوامع بر مبانی غربی استوار است و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی ندارد. 2. خداوند از قول پیامبر(ص) میفرماید: "اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا"14 یعنی با وجود در دسترس بودن، از عمل به آن غافل شدند. به عبارت دیگر در عین حالی که قرآن نزدشان بود و آن را میخواندند ولی از عمل به دستورات آن خبری نبود و عملاً قرآن در زندگی آنها جایی نداشت.
قرآن کریم برای کسانی که قرآن را به مهجوریت میکشانند و به عبارتی آن را میخوانند و به آن عمل نمیکنند مثلی شگفت میزند و میفرماید: "مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛15 مثل کسانی که عمل به تورات بر آنان بار شد و به آن مکلف گردیدند آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل چهارپایی است که کتابهایی را بر پشت میکشد. چه زشت است وصف قومی که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمینماید."
بنابر این اگر جوامع اسلامی بخواهند مشمول شکایت پیامبر(ص) به پیشگاه الهی واقع نشوند باید قرآن را در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کنند.
همان طور که در بخش قبل بیان شد، گلایه و شکایت پیامبر اسلام(ص) از امتش به معنای ترک فرامین و دستورات قرآن در زندگی فردی و اجتماعی است. در عین حال میتوان مواردی را به عنوان مصادیق مهجوریت قرآن در جامعه برشمردکه در ذیل به آنها اشاره میشود.
پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان دین(ع) در روایات بسیاری مردم را به خواندن قرآن تشویق کردهاند و از مسلمانان خواستهاند که روزانه حداقل پنجاه آیه تلاوت کنند.16 وجود مقدس امام هشتم(ع) دلیل خواندن قرآن را در نماز خارج شدن قرآن از مهجوریت میداند و میفرماید: "دلیل آن که در نماز، قرآن میخوانیم آن است که قرآن از مهجوریت خارج شود."17
با اینکه قرآن کریم برای تمام ابعاد زندگی برنامه دارد، ولی با کمال تاسف باید اذعان داشت که مسلمانان در گذشته و حال قرآن را رها کرده و به کتابهای دیگر روی آورده اند. جوامع اسلامی امروزه دربسیاری از زمینهها از کشورهای غربی الگو برداری میکنند، در حالی که نسخههای کشورهای غربی به این دلیل که به وسیلة انسان تدوین شده خالی از اشکال نیست، ولی آنچه قرآن ارائه میدهد به دلیل اینکه از جانب خداوند خالق و حکیم است در بردارنده سعادت و خوشبختی جوامع است. به عنوان نمونه در علوم تجربی مانند پزشکی و در علوم انسانی مانند روانشناسی و فلسفه و... بیشتر به کتب دانشمندان غرب بها داده میشود و این درحالی است که توجه به آیات قرآن میتواند مسلمانان را در تمام علوم و دانشها پیشتاز جوامع قرار دهد.
نقل شده که هارون را طبیبی مسیحی بود، روزی این طبیب به علی بن حسین بن واقد گفت:"در کتاب شما(قرآن) از علم طب چیزی نیست، در حالی که علم دوتاست، علم پزشکی و علم ادیان، وی در جواب گفت: خداوند تمام علم پزشکی را در نصف آیه جمع کرده است "َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا"18 و پیامبر ما تمام علم پزشکی را در این جمله خلاصه کرده است: "المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دواء؛ معده خانة هر دردی است و پرهیز [کم خوری] اساس هر دارو و درمانی است"، طبیب گفت قرآن و پیامبر شما از علم پزشکی چیزی برای جالینوس باقی نگذاشته اند. 19 ذکر این نکته برای این بود که میتوان از هر آیة قرآن و حتی بخشی از یک آیه یک یا چند راهکار را برای زندگی استخراج کرد.
در آیات بسیاری از قرآن از مسلمانان خواسته شده است که در آیاتش تفکر و اندیشه کنند. خداوند حکیم در بارة قرآن میفرماید: "کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الألْبَابِ؛20 این کتابی مبارک است که آن را به سوی تونازل کردهایم تا دربارة آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند." و در آیة دیگر کسانی را که در آیات قرآن اندیشه نمیکنند، مورد نکوهش قرار میدهد و میفرماید: "أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛21 آیا به آیات قرآن نمیاندیشند؟ یا مگر بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟" این آیات و آیات دیگری که در موضوع تفکر و اندیشه در قرآن آمده است، از مسلمانان میخواهدکه فقط به خواندن آیات توجه نکنند، بلکه بعد از مرحلة خواندن، درآیاتش تفکر و اندیشه کنند و به این وسیله راه خود را به سوی سعادت و خوشبختی بیابند.
مراجعه به آیات قرآن و روایات نشان دهندة این امر است که ازما خواسته شده قرآن را یاد بگیریم، به دیگران آموزش دهیم و در آیاتش اندیشه کنیم. نبی مکرم اسلام(ص) در حدیث گرانبهایی که به روایت انس بن مالک نقل شده است فرمودند: "هر کس قرآن را بیاموزد و بداند و مصحف را درجایی بیاویزد و آن را تعهد نکند و در آن ننگرد، قرآن روز قیامت میآید و در وی بیاویزد و گوید: "خدایا این بنده، مرا مهجور کرده میان من و او حکم فرما."22 رسول خدا(ص) همچنین در بیان نورانی دیگری میفرماید: "روز قیامت من نخستین وارد شونده بر خداوند عزیز و جبار هستم و کتابش و اهل بیتم و سپس امتم، آن گاه از ایشان (امتم) میپرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند."23
بیان این نکته لازم است که خواندن و یادگیری قرآن مقدمهای است برای فهم معانی و مفاهیم آیات کریمه و همه این امور برای این است که قرآن را در زندگی خود پیاده کنیم. اگرچه خواندن و فهمیدن قرآن میتواند در زندگی تاثیرگذار باشد، ولی هدف نهایی این است که جامعة اسلامی با عمل به دستورات آن سعادت و خوشبختی دو جهان را برای خود فراهم آورد.
بحث دربارة عللی که باعث مهجوریت قرآن دربین مسلمانان شد، میتواند به رفع این مهجوریت کمک شایانی بکند، چرا که شناخت عوامل به وجود آورندة یک آسیب و معضل راهنمای خوبی است که میتواند راهکار درست حل آن معضل را نشان دهد. به طور کلی ممکن است عوامل بسیاری در مهجوریت قرآن دخیل باشد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میشود.
همان طو رکه در مقدمه اشاره شد، پیامبر گرامی اسلام(ص) همان سفارشی را که نسبت به حفظ قرآن و تمسک به آن ـ به معنای پیروی عملی از دستورات آن ـ داشت، نسبت به اهل بیت خودش هم داشت و در موارد بسیاری اهمیت این امر را به مردم گوشزد کرد، چرا که اهل بیت جزء جدایی ناپذیر قرآن و دانای به تمام اسرار قرآن بودند و این در دیگران یافت نمیشد. ولی متاسفانه جامعة اسلامی ـ علیرغم سفارشهای اکید پیامبر(ص) ـ این حاملان و عاملان واقعی قرآن را از صحنة اجتماع کنار زد و جامعه از فیض وجودی این ذوات مقدسه محروم ماند. در صورتی که قرآن اطاعت از این معصومان را به عنوان اولواالامر، هم ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر را در ردیف اطاعت خدا میداند و میفرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ؛24ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید."
بنابراین میتوان گفت اولین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جامعة اسلامی شد، کنار گذاشتن و رها کردن اهل بیت بود، مسئلهای که حضرت علی (ع) فراوان از آن یاد میکند. 25 حتی صدیقه کبری، حضرت فاطمة زهرا(س) در بستر بیماری آنگاه که تعدادی از زنان مهاجر و انصار نزد او میآیند در بخشی از کلامش میفرماید: "وای بر آنان چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد؟ و خلافت بر پایههای نبوت استوار بماند؟... به خدا سوگند اگر پای در میان مینهادند و علی(ع) را برکاری که پیغمبر(ص) بر عهدة او نهاد میگزاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست میبرد. و حق هر یک را به او میسپرد... اگر چنین میکردند درهای رحمت از زمین و آسمان به روی آنان میگشود. اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردندآنان را عذاب خواهد فرمود."26
دومین عاملی که باعث مهجوریت قرآن در جوامع اسلامی گذشته و حال شده، پیروی اکثریت مردم از هواهای نفسانی است. بسیاری از مردم هنگامی که منافع دنیوی و مادی خود را با تعالیم و دستورات قرآن در تعارض میبینند، جانب منافع خود را میگیرند و حق و حقیقت را فدای مصالح شخصی خویش میکنند.
قرآن کسانی را که به دنبال هواهای نفسانی هستند به شدت نکوهش میکند و میفرماید: "أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ؛27 آیا دیدی کسی را که هوس خود را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و برگوش و دلش مهر و بر دیدهاش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمیگیرید؟" همان طور که این آیه بیان میکند پیروی از هوا و هوس چشم و گوش و دل انسان را کور میکند و چنین انسانی هرگز نمیتواند به محضر قرآن شرفیاب شود و از انوار ملکوتی آن مستفیض گردد.
بنابر این پیروی از هوا و هوس دومین عاملی است که میتواند قرآن را در زندگی فردی و اجتماعی به مهجوریت بکشاند.
شیطان بعد از سجده نکردن برحضرت آدم(ع) از درگاه رحمت الهی رانده شد و از همان روز به عزت خداوند سوگند یاد کرد که فرزندان آدم را گمراه خواهد کرد، قرآن مجید سخن شیطان را اینگونه بیان میکند: "قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ *إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ28؛ شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند که همگی را جدا از راه به در میبرم، مگر آن بندگان پاکدل تورا" خداوند هم در پاسخ او فرمود: "قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ * لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ؛29 فرمود حق از من است و حق را میگویم هر آینه جهنم را از تو و هر کس که تو را پیروی کند، از همگی شان خواهم انباشت."
در موارد دیگری نیز خداوند انسان را شدیدا از دوستی با شیطان و شیطان صفتان بر حذر میدارد. این تاکید شدید قرآن برای پیروی نکردن از فرامین و وسوسههای شیطانی به خاطر این است که شیطان اعمال زشت را برای انسان نیکو جلوه میدهد به گونهای که انسان زیباییهای قرآن را درک نمیکند در حالی که انجام معاصی و گناهان برایش جاذبه و زیبایی دارد. نتیجه این میشود که انسان به سوی قرآن نمیرود و این نسخة شفا بخش هستی را متروک میگذارد و زمینههای بدبختی و شقاوت خود را فراهم میکند. بنابراین شیطان هم سومین عامل موثر در مهجوریت قرآن است.
شاید بتوان گفت قرآن در زندگی بسیاری از مردم مسلمان جایگاه والایی ندارد و بیشتر آن را در مجالس ترحیم، قبرستانها، سفرة عقد، بدرقة مسافر و... استفاده میکنند. از نظر این مردم جایگاه قرآن فقط در همین امور خلاصه میشود. عدهای دیگر آن را به قصد ثواب میخوانند و تنها عدة اندکی هستند که به نقش سازندة قرآن در زندگی فردی و اجتماعی باور دارند. این نوع اعتقاد و نگرش اکثریت مردم باعث شده است که قرآن مهجور بماند، و وارد زندگی عملی آنان نشود.
امام خمینی(ره) در بارة مهجور ماندن قرآن و نقش سازندة آن در زندگی فردی و اجتماعی میفرماید: "آیا اگر ما این صحیفة الهی را مثلاً جلدی پاکیزه و قیمتی نمودیم و در وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم، آن را مهجور نکردهایم؟ آیا اگرغالب عمر خود را در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیة آن صرف کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریت بیرون آوردهایم؟ آیا اگرقرائات مختلف و امثال آن را فراگرفتیم، از ننگ مهجوریت قرآن خلاصی پیدا کردهایم؟ آیا اگر وجود اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلیم کردیم ازشکایت رسول خدا(ص) مستخلص شدهایم؟ هیهات! که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و مُنزِل عظیم الشأن آن نیست. قرآن کتاب الهی است و در آن شئون الهیه است. قرآن حبل متصل مابین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطة معنویه و ارتباط غیبی، بین بندگان خدا و مربی آن پیدا شود، از قرآن باید علوم الهیه و معارف لدنّیه حاصل شود."30
گسترش خرافات در جامعه نیز از اموری است که به مهجوریت قرآن میانجامد. اعتقاد داشتن مردم جامعه به اموری مانند، فال، سحر و جادو، خوابها و... میتواند جامعه را از حقایق موجود در عالم هستی که جلوههای آن در قرآن بروز و ظهور دارد، دور کند و به مهجوریت قرآن منتهی شود.
امام علی (ع) که پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)، بزرگترین شخصیت جامعة اسلامی است به مردم زمانش هشدار میدهد که ای مردم زمانی خواهد آمد که قرآن در مهجوریت قرار گیرد و فقط اسم و رسم آن در جامعه خواهد بود، بدون این که از عمل به احکام آن خبری باشد. آنچه را که مولای متقیان(ع) بیان میکند میتوان از آن به پیامدهای مهجوریت و متروک گذاشتن قرآن تعبیر کرد.
ایشان در بخشی از خطبة 147 میفرماید: "همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسیدکه چیزی پنهانتر از حق و آشکارتر از باطل و فراوانتر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند... حاملان قرآن آن را وا گذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش میکنند، پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور میگردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند اما گویا حضور ندارند؛ با مردمند ولی از آنها بریدهاند... مردم در آن روز در جدایی و تفرقه هم داستان و در اتحاد و یگانگی پراکندهاند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند."31
با توجه به بیان نورانی مولایمان حضرت علی (ع) میتوان پیامدهای مهجوریت را به این شکل دسته بندی کرد. الف) پنهان شدن حق و آشکار شدن باطل. ب) دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص). ج) استفاده ابزاری از قرآن برای اثبات دعاوی خویش. د)متروک شدن شریعت و رواج منکرات. ه) رانده شدن حاملان و حافظان قرآن از صحنة اجتماع. و) جدا شدن مردم از فرهنگ قرآن. ز) جایگزین شدن تفرقه و جدایی به جای اتحاد و یگانگی در جامعه. ح) باقی ماندن خط و تذهیب قرآن و عدم راهیابی قرآن به زندگی روزانة مردم.
همان طورکه ملاحظه شد، حضرت علی (ع) به وضوح این را پیش بینی میکند که مردم در آینده چه بر سر قرآن خواهند آورد و آنچه مولا(ع) فرمود، نه تنها در سدههای نخست اتفاق افتاده بلکه هم اکنون نیز میتوان آن را در جوامع اسلامی به وضوح مشاهده کرد و آنچه که امروز در جوامع اسلامی اتفاق میافتد بی نیاز از شرح و تبیین است.
مولای متقیان علی(ع) در خطبهای که خبر از ظهور فرزندش مهدی(عج) میدهد او را به عنوان شخصیتی معرفی میکند که مهجوریت را از قرآن و سنت خواهد زدود و میفرماید: "... او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده میکند."32