بر اساس معنایى که براى (قوام) ارائه گردیده است, هر آنچه که در حفظ تعادل شخصیت زن دخالت دارد در دایره قوامیت مى گنجد. مهم ترین این عوامل را مى توان این گونه برشمرد:
الف. اداى حقوق زن یکى از عوامل سلامت جسمى و روحى او به حساب مى آید که بارزترین محور قوّامیّت را تشکیل مى دهد.105 مرد به تناسب توانایى جسمى و آشنایى بیشتر با واقعیتهاى بیرونى بایستى نیازهاى معیشتى و روحى زن را تأمین نماید, تا وى با فراغت خاطر بدون خستگى جسمى و روحى به انجام وظایف خود بپردازد. به همین دلیل, قوّامیّت در آیه (الرجال قوّامون على النساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا) به فضایل موهبتى مرد و تأمین نفقه توسط او مستند شده است.
اگر در کنار رنج و زحمت طاقت فرساى باردارى, شیردهى و رسیدگى به کارهاى خانه, بار تأمین هزینه زندگى زن نیز بر عهده خود او باشد, یقیناً پیرى و افسردگى زودرس به سراغ او آمده و نابهنگام جاذبه هاى طبیعى او را به یغما مى برد و این خسارتى است که کاهش رغبت و علاقه مرد را نیز در پى دارد, بویژه اگر فرسودگى ظاهرى با افسردگى روحى همراه باشد. بر این اساس تأمین هزینه زندگى زن نقش واضح و آشکارى در پایدارى و استوارى زیبایى و شادابى جسمى و روحى زن دارد.
طرح تأمین نفقه زن با ماهیت حقوقى گام دیگرى است در جهت حفظ کرامت و شخصیت زن و این که موقع دریافت هزینه, احساس ذلت و فرودستى دامنگیر وى نگردد.
هویت حقوقى نفقه زن این پیام را در خود نهفته دارد که بى توجهى یا کم توجهى به آن ستمگرى و جفاکارى است و با رعایت آن حقوق, مرد مى تواند ادعاى عدالت کند!
ب. دعوت به ارزشها که در سنت از آن تعبیر به (اطاعت از شوهر در دایره معروف) شده است عامل دیگرى است براى حراست و پاسدارى تعادل شخصیت زن که تعادل شخصیت انسان را به ارمغان مى آورد, چون هر انسانى در دامن مادر تربیت مى شود!
پیامبر(ص) در روایتى که از امام صادق(ع) نقل شده, هنگام بیعت با زنان فرمود:
(لاتعصین بعولتکنّ فى معروف) 106
شوهران خود را در کار نیک نافرمانى نکنید.
و در حدیث دیگر فرمود:
(و من حقکم علیهنّّ… و لایعصینکم فى معروف.)
یکى از حقوق شما این است که زنان در حوزه معروف از شما پیروى نمایند.
شایسته است که معروف دردو حوزه (دین) و (وظایف ویژه زنان) به مطالعه گرفته شود:
1. علاقه به خودآرایى, مهرورزى به فرزند, علاقه به تدارک لوازم منزل و هیجانهاى برخاسته از زودرنجى. مرد در این زمینه ها باید پاسدار حریم خانواده اش باشد و همسرش را به تعادل فراخواند.
(یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودها الناس والحجارة)تحریم/6
اى مؤمنان! خود و خانواده تان را از گزند آتشى که سوخت آن را مردم و سنگ تشکیل مى دهد, حفظ کنید.
امام على(ع) ذیل این آیه مى فرماید:
(علّموا انفسکم و أهلیکم الخیر و أدّبوهم.)107
خود و خانوداه تان را با نیکى آشنا ساخته و بر اساس آن تربیت کنید.
شایان توجه این که حق نظارت و پاسدارى از حریم خانواده تنها متوجه مرد نیست, بلکه زن نیز حق نگهبانى دارد هم نسبت به مرد و هم نسبت به سایر اعضاى خانواده:
(المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)
توبه/71
مردان و زنان با ایمان بر یکدیگر ولایت دارند که یکدیگر را امر به معروف و نهى از منکر نمایند.
بر پایه این آیه زن حق دارد از انحراف شوهرش جلوگیرى کند و در امر اخلاق و دیندارى به او کمک کند.
طبق روایت ربیعة بن کعب, پیامبر(ص) در مقام شمارش امور پنجگانه اى که با وجود آنها عذرى در انجام ندادن کارهاى مفید براى آخرت نمى باشد فرمود:
(زوجة صالحة تعینه على أمر الدنیا و الآخرة.)108
زن شایسته اى که درامر دنیا و آخرت به انسان مدد مى رساند.
در روایت نبوى دیگرى آمده است:
(… و المرأة راعیة على أهل بیت زوجها و هى مسؤولة عنهم.)109
زن نگهبان اهل خانه شوهر خویش است و دراین رابطه مورد بازخواست قرار مى گیرد.
2. دومین حوزه معروف که اطاعت از شوهر در آن واجب است حوزه استیفاى حقوق همسرى است که با عقد ازدواج مشروعیت پیدا مى کند و زن متعهد مى شود که آن را رعایت نماید.
آیه (الرجال قوّامون على النساء بما فضّل ا لله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله و اللاتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ فإن أطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلاً) آغازش اطلاق دارد و همه حوزه هاى قوامیت را پوشش مى دهد. واژه (قانتات) اشاره به دو حوزه اطاعت خدا و اطاعت شوهر دارد 110 واز جمله (حافظات للغیب) تا آخر آیه, به حقوق همسرى اختصاص یافته و از لزوم پاى بندى زن به آن سخن مى گوید.
براى تعیین حد و مرز حق شوهر, باید حد ومرز (نشوز) را روشن ساخت.
صفت (قانتات) و جمله (فإن اطعنکم) که از دو طرف موضوع (نشوز) را در آیه فوق دربرگرفته است, سیاق آیه را مى سازد و اثبات مى کند که نشوز نقطه مخالف پاى بندى به حق شوهر است, این تقابل از سوى فقها, مفسران و حقوق دانان مسلمان نیز شناخته شده است.
تردیدى نیست دراین که (نشوز) نوعى حق گریزى است که زن یا مرد ممکن است در زندگى زناشویى مرتکب آن شوند, ولى مفسران و فقها به دلیل اختلاف دیدى که در مورد حقوق زن ومرد دارند, در تعیین حد و مرز حقوق زن و مرد نیز ناهمگون سخن گفته اند; کسانى که به برترى مرد معتقدند از نشوز زن و مرد به گونه اى سخن مى گویند که فرادستى مرد و فرودستى زن را برساند. در رابطه با نشوز زن, فخر رازى مى نویسد:
(نشوز عبارت است از عصیان و مخالفت برترى طلبانه زن در برابر مرد.)111
قاسمى و ابن کثیر مى گویند:
(اطاعت شوهر واجب و مخالفت او حرام است, زیرا مرد نسبت به زن فضیلت دارد و فضیلت داده شده است, پیامبر(ص) فرمود: (اگر روا بود که کسى را به سجده در برابر کسى وا دارم, همانا زن را دستور مى دادم که در مقابل شوهرش سجده کند.)112
نامبردگان به ترتیب در توضیح نشوز ذیل آیه (و إن امرأة خافت من بعلها نشوزاً)(نساء/128) مى گویند:
(نشوز مرد در حق زن به معناى اعراض, نگاه خشمگینانه, تضییع حق همخوابى و معاشرت ناخوشایند با زن است.113
(از زن فاصله بگیرد و با نادیده گرفتن حق همخوابى و کوتاهى در پرداخت نفقه, از همراهى با او سرباز زند.)114
(زن بترسد از این که شوهرش از وى نفرت پیدا کند.)115
ابن اثیر مى نویسد:
(نشوز زن عبارت است از عصیان او در برابر مرد و سرباز زدن او از اطاعت مرد, و نشوز مرد عبارت است از ستم به زن و ضرر زدن به او.)116
دراین تفکر, نشوز زن به اندازه محورهاى حقوقى مرد و نمونه هاى فراوان آن, تعدد و تنوع پیدا مى کند, از باب نمونه:
(حبس زن در خانه یکى ازحقوق مرد است, بر این اساس اگر مردى با اطلاع ازاین که زن کار ادارى دارد, با وى ازدواج کند و پس از ازدواج با استمرار کار او مخالفت نماید, بر زن لازم است اطاعت کند و گرنه ناشزه است.)117
ابن تیمیه مى گوید: خدمت شوهر بر زن واجب است.118 بر اساس فقه حنبلى و شافعى مرد حق دارد همسرش را از دیدار پدر و مادرش یا عیادت و حضور در مراسم تدفین آنان باز دارد.119
(صاحب حدائق) اطلاق روایتى را معتبر مى داند که در آن زنى از پیامبر(ص) مى پرسد:
آیا من هم حقى همانند حق مرد برعهده او دارم؟
پاسخ مى شنود: (ولا من کل مأة واحدة)120
حق تو به یک درصد حق مرد نمى رسد!
نقطه مخالف تفکر بالا دیدگاه کسانى است که اعتقاد به برابرى حقوق زن و مرد دارند و نشوز را هم به معناى نادیده انگاشتن حق مى دانند که زن و مرد به صورت یکسان در معرض دست یازیدن بدان هستند. محمد بن فهد حلى مى نویسد:
(نشوز عبارت است از نافرمانى زن یا مرد در برابر یکدیگر و تعلل وکوتاهى در ایفاى حقوق یکدیگر.)121
محقق حلى مى فرماید:
(نشوز که در لغت به معناى بلند شدن است, [در اصطلاح] به معنى خروج از طاعت است که گاه از سوى مرد صورت مى گیرد و گاهى از سوى زن.)122
صاحب جواهر ضمن پذیرش تعریف بالا مى نویسد:
(ظاهراً هرگاه زن یا مرد, از حقوق واجب طرف مقابل چشم پوشى کند و آن را تضییع نماید, نشوز تحقق مى یابد.)123
شهید ثانى نیز نشوز زن و مرد را به معناى رعایت نکردن حقوق یکدیگر مى داند.124
دراین دیدگاه محور اصلى را حق تشکیل مى دهد, هر صاحب حقى رعایت حقش واجب است, حق مرد در بهره جنسى و همزیستى خلاصه مى گردد و نادیده گرفته شدن این حق از سوى زن نشوز نامیده مى شود.
چنین تفسیرى از نشوز پیشینه تاریخى طولانى دارد و در تمام مقاطع تاریخى طرفداران جدى داشته است; مجاهد در تعریف نشوز مى گوید:
(هرگاه زن بستر شوهرش را ترک گوید, به او بگوید به بسترت برگرد; پس اگر اطاعت نمود شوهر حق ندارد اقدامى بر ضد او داشته باشد. اطاعت از شوهر یعنى بازگشت به بستر او.)125
قتاده, عطا و ثورى (حافظات للغیب) را که مقدمه طرح مسأله نشوز به حساب مى آید, به حفظ پاکدامنى در غیاب شوهر تفسیر مى کنند.126
طبرى مى گوید:
(نشوز عبارت است ازاین که زنان با برترى جویى خوابگاه شوهران خود را ترک گویند.)127
قاضى ابن براج, تمکین جنسى زن و انتخاب مسکن را حق شوهر, و سرباز زدن ازاین حق را نشوز مى داند.128
ابوصلاح حلبى براین باور است که تنها پاسخگویى به نیاز جنسى مرد و نیز سکونت درمنزل او بر زن واجب است, پس اگر نیاز جنسى او را نادیده گرفت یا در پى تسلط بر او بود باید او را موعظه نماید و از خدا بترساند; اگر ازمنزل شوهر با اجازه یا بدون اجازه بیرون رفت و از بازگشت امتناع ورزید, مرد حق دارد او را برگرداند.129
شهید دوم مى نویسد:
(بد زبانى و ناسزاگویى نه نشوز است و نه از مقدمات آن, گرچه بدزبانى زن گناه است و باید اصلاح شود, ولى در این که آیا شوهر مى تواند او را ادب کند یا اینکه مسأله را به حاکم شرع واگذار نماید, دو نظریه است… قول استوارتر این است که شوهر در مسائلى که خارج از دایره حق سکونت و استمتاع است مثل اجنبى است, و این گونه امور را باید از طریق حاکم شرع اصلاح نمود.)130
محقق در شرایع در تعریف تمکین که نقطه مخالف نشوز است با صراحت اعلام مى دارد:
(تمکین کامل این است که زن مانعى بین خود و مرد به وجود نیاورد; بدین معنى که مکان و زمانى را پیشنهاد نکند پس اگر خود را در برخى زمانها و در برخى از جایها که بهره گیرى جنسى در آن امکان دارد دراختیار مرد قرار دهد, تمکین تحقق نمى یابد.)131
امام خمینى مى فرماید:
(نشوز با نافرمانى زن در امور مربوط به بهره گیرى مرد تحقق مى یابد.)132
امام خمینى بر اساس چنین معیارى ترک آرایش, نظافت, تجمل, بیرون رفتن از منزل را نیز عناصر تشکیل دهنده نشوز مى شناسد.133
نویسنده تفسیر (من وحى القرآن) مى نویسد:
(عقد ازدواج, تعهدهایى را در پى دارد که زن و مرد ملزم به رعایت آنها هستند… بر زن واجب است که به نیازهاى جنسى مرد پاسخ مثبت دهد ومانع مادى و معنوى در برابر رغبت او ایجاد ننماید, همین نیاز بیرون رفتن او را از منزل ناروا مى نمایاند.)134
محمد غزالى از دانشمندان مصرى براى نشوز, دو نمود خارجى قائل است که عبارتند از:
1. برترى جویى زن تا جایى که از تماس با مرد بر پایه وظایف ویژه زناشویى نفرت داشته باشد.
2. راه دادن بیگانه بدون اذن شوهر به خانه او.135
اصرار بر این دیدگاه, به این دلیل, منطقى و پذیرفتنى است که زن پیش از ازدواج, مسلمان و مکلف به تکالیف فردى و اجتماعى مى باشد که از حقوقى منشأ گرفته است; مانند حقوق پدر و مادر و خویشاوندان, حق دین, حق اطاعت از پیامبر(ص) و امامان, و از سوى دیگر مفهوم عقد ازدواج ازنظر شرع و عرف با حقوق و تکالیفى که از گذشته به عهده زن بوده در تضاد نیست و اگر تضادى هم داشته باشد, حق تقدم با حقوق سابق است, بر همین اساس فقها مى گویند:
اگر زنى پیش از ازدواج, اجیر شد و پیش از تمام شدن مدت اجاره ازدواج کرد, عقد اجاره باطل نمى شود, حتى در صورتى که اجیر بودن زن با حق استمتاع مرد در تضاد باشد.136
بر اساس فقه حنبلى نیز شوهر حق ندارد همسرش را ازملاقات و زیارت پدر و مادرش محروم سازد, زیرا این بازدارى, قطع رابطه با والدین و مخالفت شوهر را با امر خدا (عاشروهنّ بالمعروف) در پى دارد, پس چنین برخوردى نمى تواند مصداق پیام این آیه باشد.
در فقه شافعى نیز این برخورد مکروه قلمداد شده است, بدین سبب که نفرت مى آفریند و عاقّ والدین شدن را در پى دارد.137
شیخ محمدجواد مغنیه در توجیه این دیدگاه فقهى مى نویسد:
(اگر دو حق با هم تزاحم پیدا نماید و جمع بین آن دو ناممکن باشد, حق سابق تقدم دارد.)138
با توجه به گفته هاى روشنگرانه این گروه از مفسران و فقیهان, در معناى (نشوز) و (حافظات للغیب) مى توان نتیجه گرفت که حق همسرى در همنوایى زن با خواسته هاى جنسى مرد و حفظ پاکدامنى در نبود او خلاصه مى شود. مخالفت زن با چنین حقى در فقه قرآنى نام (نشوز) را به خود گرفته و حق مرد است که در این رابطه (امر) و (نهى) داشته باشد به گونه اى که اعتدال شخصیت زن را حفظ کند و مفهوم معناى قوامیت را تحقق بخشد.
تمکین و نشوز, معروف و منکر نظام زندگى زناشویى است. زنى که حق شوهرش را نادیده مى گیرد بایستى وادار به رعایت عدالت گردد.
از آن رو که تمکین و نشوز زن جزء اسرار زندگى زناشویى است و افشاى آن ناروا و ناگوار مى باشد بویژه براى مرد, پیشنهاد اصلاحى قرآن در این زمینه با امر به معروف و نهى از منکر در صحنه هاى دیگر زندگى فرق دارد, قرآن مى فرماید:
(و اللاتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ فإن أطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلاً إنّ الله کان علیاً کبیراً) نساء/34
موعظه, پرهیز از همخوابى و برخورد فیزیکى سه اقدامى است که از سوى قرآن جهت مهار نشوز زن پیشنهاد شده است که هر یک کاربرد معیّنى دارد. اندرز, نرمى دل, پشت گرداندن به زن در بستر خواب, فشار روحى سازنده و زدن, انزجار شدید مرد را مى رساند. امّا همه اینها باید در جهت اصلاح به کار رود و نه افساد و ایجاد مشکل عمیق تر, ازاین رو در تعیین حد و مرز برخورد فیزیکى از پیامبر(ص) روایت شده است:
(اضربوهنّ اذا عصینکم فى المعروف ضرباً غیرمبرح.)149
اگر زنان در دایره معروف به مخالفت با شما برخیزند آنها را بزنید, اما به گونه اى که احساس آزار در پى نداشته باشد.
زدن بدون آزار, تنها اثرى که دارد اعلان انزجار است و مى تواند زن را ـ اگر تصمیم بر شقاق و جدایى نداشته باشد ـ به اطاعت وا دارد. اگر این روشها هیچ کدام به نتیجه نینجامید, معلوم خواهد شد که نشوز زن داراى دلایل عمیق ترى است و نیاز به داورى دیگران دارد و نباید با تکیه بر زور و اجبار مشکل را حل کرد. اینجاست که حکمیت داوران فامیلى و یا داورى حاکمان شرع مطرح مى شود.